به گزارش مجله خبری نگار، روزی ملا نصرالدین با لباس کهنهای که به تن داشت به یک مهمانی رفت. صاحبخانه با داد و فریاد او را از خانه بیرون کرد.او به منزل رفت و از همسایه خود، لباسی گرانبها به امانت گرفت و آنرا به تن کرد و دوباره به همان میهمانی برگشت.
اینبار صاحبخانه با روی خوش جلو آمد و به او خوش آمد گفت و او را در محلی خوب نشاند و برایش سفرهای از غذاهای رنگین پهن کرد.
ملا از این رفتار خنده اش گرفت و پیش خود فکرد کرد که این همه احترام بابت لباس نوی اوست.
آستین لباسش را کشید و گفت: آستین نو بخور پلو، آستین نو بخور پلو.
صاحبخانه که از این رفتار تعجب کرده بود از ملا پرسید که چکار میکنی.
ملا گفت: من همانی هستم که با لباسی کهنه به میهمانی تو آمدم و تو مرا راه ندادی و حال که لباسی نو به تن کرده ام اینقدر احترام میگذاری. پس این احترام بابت لباس من است نه بخاطر من. پس آستین نو بخور پلو، آستین نو بخور پلو ..
۱- یعنی کسی که به خاطر لباس انسان برای او اهمیت قائل میشود و او را به میهمانی اش دعوت میکند، همان بهتر که لباسش غذا را بخورد نه خودش!
۲- به کسانی این ضرب المثل را به کار میبرند که از روی ظاهر افراد به آنها احترام میگذارند و اگر کسی ظاهر خوبی نداشته باشد در نزد آنها از احترام کمتری برخوردار است.