به گزارش مجله خبری نگار،«عید بود و ما رفته بودیم اصفهان و در اتوبوسی که میخواستیم به تهران برگردیم، آقایی صندلی کنارش را به خانم سیمین تعارف کرد. آن دو کنار هم نشستند. بعد آمدیم خانه. صبح دیدم خانم سیمین دارند آماده میشوند که بروند بیرون. من هم میخواستم بروم خرید.
وقتی در را باز کردم، دیدم آقای آل احمد مقابل در ایستاده است. نگو اینها روز قبل قرار مدارشان را گذاشتهاند. روز نهم آشناییشان هم قرار عقد گذاشتند. بعد همه را دعوت کردیم و در مراسمشان فامیل و همهٔ نویسندگان بودند. صادق هدایت هم بود. بعد آنها خانهای اجاره کردند و رفتند سر زندگیشان.»
اینها گفتههای ویکتوریا دانشور خواهر سیمین دانشور نویسنده مشهور ایران زمین است که نحوه آشنایی سیمین و جلال ادبیات ایران را نوشته است. این دو در تاریخ ۳۰ فروردین سال ۱۳۲۹ با هم ازدواج کردند.
سیمین که فارغ التحصیل دکترای دانشکده ادبیات و علوم انسانی بود در سال ۱۳۳۱ به دعوت مؤسسه فولبرایت به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در رشتهٔ زیباییشناسی تحصیل کرد و در سال ۱۳۳۴ بعد از فارغ التحصیلی به ایران بازگشت. اما در این دوره ۳ ساله فراق اتفاق جالبی توسط جلال آل احمد رقم خورد.
او تصمیم میگیرد تا خانهای مسکونی را در زمینی که مدتها قبل دراراضی دزاشیب شمیرانات خریداری نموده بود بسازد و به همراه همسرش، در آن ساکن شوند. برای ساخت این منزل، جلال آل احمد با بودجه کلی ۵ هزار تومان که ۳ هزار تومان آن را هم قرض گرفته بود، کارش را آغاز کرد.
درباره ساخت این خانه جالب است بدانید که خودِ جلال، مستقیما در کار ساخت خانه مشارکت داشته است. او در نامههایی که برای همسرش میفرستاده، از درد دست هایش در هنگام سنگ تراشیدن و آسیبهایی که به جسمش وارد شده بود، تعریف نموده بود. چیزی که در هر آجر این خانه معین است و نمود ویژهای دارد این است که با عشق بنا شده و پاکی و صداقت این حس حتی الان هم در آن موج میزند.
اما محله دزاشیب خیابان رمضانی، کوچه پسندیده به غیر از این زوج دوست داشتنی منزل و آشیانه عاشقانه زوج دیگری هم بود: نیما یوشیج و عالیه خانم
از ارادت جلال به نیما بسیار گفتهاند و شنیدهایم و مقاله مشهور «پیرمرد چشم ما بود» نوشته جلال خود شاهدی بر این مدعا است.
در این جا بخشی از این مقاله را که روایت مرگ نیمای شعر ایران است میآوریم:
«شبی که آن اتفاق افتاد ما به صدای در از خواب پریدیم. اول گمان کردم میرآب است. زمستان و دو بعد از نیمه شب، چه خروس بیمحلی بود همیشه این میرآب! خواب که از چشمم پرید و از گوشم-تازه فهمیدم که درزدن میرآب نیست؛ و شستم خبردار شد. گفتم: «سیمین! بنظرم حال پیرمرد خوش نیست» کلفتشان بود و وحشتزده مینمود. مدتی بود که پیرمرد افتاده بود. برای بار اول در عمرش-جز در عالم شاعری- یک کار غیرعادی کرد. یعنی زمستان به یوش رفت؛ و همین یکی کارش را ساخت.
اما هیچ بوی رفتن نمیداد. از یوش تا کنار جادهٔ چالوس روی قاطر آورده بودندش. پسرش و جوانی همقد و قامت او همراهش بودند؛ و پسر میگفت که پیرمرد را بچه والذاریاتی آوردهاند. اما نه لاغر شده بود نه رنگش برگشته بود، فقط پاهایش باد کرده بود؛ و دودودمش را بزحمت میکشید؛ و از زنی سخن میگفت که وقتی یوش بودهاند برای خدمت او میآمده و کارش را که میکرده نمیرفته. بلکه مینشسته و مثل جغد او را میپاییده.
آنقدر که پیرمرد رویش را بدیوار میکرده و خودش را بخواب میزده؛ و من حالا از خودم میپرسم که نکند آن زن فهمیده بود؟ یا نکند خود پیرمرد وحشت از مرگ را در پس این قصه مینهفته؟ هرچه بود آخرین مطلب جالب بود که از او شنیدهام. آخرین شعر شفاهی او و او خیلی از این شعرهای شفاهی داشت… هر روز یا دو روز یکبار سری میزدیم. مردنی نمینمود. آرام بود و چیزی نمیخواست و در نگاهش همان تسلیم بود؛ و حالا؟...»
اما از تاریخ ۸ اردیبشهت سال ۱۳۹۷ این خانه به موزهای تبدیل شد که ماوایی برای خاطره بازی نسلهایی است که شاید شاهد زندگی این زوج دوست داشتنی ادبیات ایران در این خانه نبودهاند، اما با آمدن به این جا در گوشه گوشه این خانه حضور جلال و سیمین را حس میکنند. زمانی که وارد موزه خانه جلال و سیمین میشوید، خواهید دید که بعد از گذر از حیاط منزل؛ مجسمهای مومی از سیمین دانشور در آستانه ورودی منزل و رو به حیاط و حوض زیبای آن قرار داده شده است که گویی بر روی یک جایگاه چوبی قدیمی نشسته است و در انتظار است. در داخل ساختمان هم در نیم طبقهای که توسط خود جلال آل احمد درست شده، مجسمه مومی او نیز قرار داده شده است. گویی که او هم در حال فکر کردن برای نوشتن و خلق اثری جدید بوده است. البته در واقعیت هم این مکان جایی بوده که جلال آل احمد به آن پناه میبرده و آثارش را خلق مینموده است. خانه جلال و سیمین در سال ۱۳۸۳ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
خانه شخصی سیمین و جلال مدتها به پاتوق بزرگان ادب ایران مانند احمد شاملو، نیما یوشیج و محل رفت و آمد سیاستمدارانی مانند امام موسی صدر و آیتالله طالقانی تبدیل شده بود. هسته کانون نویسندگان هم در این خانه شکل گرفت و در دوره پهلوی جلسههای کانون نویسندگان در این خانه برگزار میشد.
در این موزه، تمامی آثاری که توسط این دو نویسنده چه نوشته شده و چه ترجمه شده است، گرد هم آورده شدهاند و در یک جا نگهداری میشوند. مهمترین آثاری که در این موزه نگهداری میشوند عبارتند از: سووشون از سیمین دانشور، مائدههای زمینی اثر آندره ژید که توسط جلال آل احمد ترجمه شده، جزیره سرگردانی از سیمین دانشور، غرب زدگی از جلال آل احمد، کتاب ساربان سرگردان از سیمین دانشور و بسیاری از دیگر آثار این زوج هنری است. البته در این موزه آثار دیگری هم به نمایش گذاشته شده که متعلق به این ۲ نفر است و بیشترشان هم توسط ویکتوریا دانشور، از جمله این وسایل میتوانیم به:
حلقههای ازدواج سیمین و جلال
عقدنامه آنها
کارت ملی سیمین دانشور
در این روزهای پاییزی شاید بد نباشد با بازدید از این خانه پراحساس و مصفا آینه دلتان را صفایی جانانه دهید.