کد مطلب: ۸۹۰۷۲۶
|
|
۰۳ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۴:۳۲

دیر خوابیدن با خطر بیشتر افسردگی و اضطراب مرتبط است

دیر خوابیدن با خطر بیشتر افسردگی و اضطراب مرتبط است
یک مطالعه اخیر که در مجله تحقیقات روانپزشکی منتشر شده است، نشان داد که دیر خوابیدن با سلامت روان ضعیف‌تر مرتبط است، صرف نظر از اینکه افراد به طور طبیعی ترجیح می‌دهند دیر بخوابند یا نه. این یافته نشان می‌دهد که دیر خوابیدن حتی برای کسانی که به طور طبیعی جغد شب هستند، خطرات روانی به همراه دارد.

به گزارش مجله خبری نگار، یک مطالعه اخیر که در مجله تحقیقات روانپزشکی منتشر شده است، نشان داد که دیر خوابیدن با سلامت روان ضعیف‌تر مرتبط است، صرف نظر از اینکه افراد به طور طبیعی ترجیح می‌دهند دیر بخوابند یا نه. این یافته نشان می‌دهد که دیر خوابیدن حتی برای کسانی که به طور طبیعی جغد شب هستند، خطرات روانی به همراه دارد.

ساعت داخلی بدن انسان، که به عنوان ریتم شبانه‌روزی شناخته می‌شود، نقش مهمی در تنظیم الگو‌های خواب ایفا می‌کند. این ساعت شبانه‌روزی در هیپوتالاموس مغز قرار دارد و بر انواع الگو‌های رفتاری ۲۴ ساعته، از جمله زمان خواب، تأثیر می‌گذارد. افراد معمولاً ترجیحات خواب متفاوتی دارند: برخی ترجیح می‌دهند زود به رختخواب بروند (که اغلب "چکاوک" نامیده می‌شوند)، در حالی که برخی دیگر ترجیح می‌دهند دیر به رختخواب بروند ("جغدها"). این ترجیح به عنوان کرونوتایپ شناخته می‌شود.

تحقیقات قبلی نشان داده است که کرونوتایپ (نوع خواب) یک فرد می‌تواند بر آسیب‌پذیری او در برابر اختلالات سلامت روان تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، افرادی که ترجیحاً سحرخیز هستند، در مقایسه با افراد شب‌زنده‌دار، معمولاً از سلامت روان بهتری برخوردارند. با این حال، تأثیر هماهنگ کردن زمان خواب واقعی با کرونوتایپ فرد بر سلامت روان به طور کامل بررسی نشده است. مطالعه جدید با هدف پر کردن این شکاف با بررسی رابطه بین زمان خواب، کرونوتایپ و پیامد‌های سلامت روان، با تمرکز ویژه بر افسردگی و اختلال اضطراب فراگیر انجام شد.

پروفسور جیمی‌ام. زیتزر، نویسنده‌ی این مطالعه از دانشگاه استنفورد، گفت: «ایده‌ی اولیه‌ی ما این بود که هماهنگی بین سیستم شبانه‌روزی و زمان‌بندی خواب، عامل اصلی در تعیین سلامت روان خواهد بود، چیزی بیش از زمان یا کرونوتایپ. این ایده بر اساس تعدادی مطالعه‌ی کوچک و نظریه در مورد نحوه‌ی عملکرد سیستم شبانه‌روزی بود. ما می‌خواستیم این را در یک مجموعه‌ی داده‌های بزرگ و قوی آزمایش کنیم.»

محققان برای مطالعه خود از داده‌های UK Biobank، یک پایگاه داده زیست‌پزشکی در مقیاس بزرگ، برای تجزیه و تحلیل الگو‌های خواب و سلامت روان گروه بزرگی از بزرگسالان میانسال و مسن استفاده کردند. از شرکت‌کنندگان خواسته شد که به مدت هفت روز متوالی یک شتاب‌سنج را روی مچ دست خود ببندند تا سطح فعالیت و زمان خواب آنها به طور دقیق ثبت شود. این مطالعه شامل داده‌های ۷۳،۸۸۸ شرکت‌کننده پس از حذف افرادی که اطلاعات ناقصی داشتند، بود.

محققان زمان خواب را بر اساس پنج ساعت متوالی از کمترین سطح فعالیت ثبت شده توسط شتاب‌سنج‌ها طبقه‌بندی کردند. این دوره که با نام "L۵" شناخته می‌شود، به چارک‌هایی تقسیم شد که نشان‌دهنده زمان‌های خواب اولیه، اواسط خواب و اواخر خواب بودند. کرونوتایپ با استفاده از یک سوال واحد که از شرکت‌کنندگان پرسیده می‌شد آیا فعالیت‌های صبحگاهی یا عصرگاهی را ترجیح می‌دهند، تعیین شد. پاسخ‌ها به انواع صبح، اواسط خواب و عصرگاهی تقسیم شدند.

برای ارزیابی پیامد‌های سلامت روان، محققان از کد‌های تشخیصی از طبقه‌بندی بین‌المللی بیماری‌ها، ویرایش دهم (ICD-۱۰) استفاده کردند و بر هرگونه اختلال روانی، رفتاری یا عصبی-رشدی، با تمرکز ویژه بر افسردگی و اختلال اضطراب فراگیر، تمرکز کردند.

نتایج، صرف نظر از نوع خواب، ارتباط واضحی بین دیر خوابیدن و پیامد‌های سلامت روان ضعیف‌تر نشان داد. افرادی که دیرتر به رختخواب می‌رفتند، بیشتر احتمال داشت که به اختلالات روانی، رفتاری و عصبی-رشدی، از جمله افسردگی و اختلال اضطراب فراگیر، مبتلا شوند. این موضوع حتی در مورد کسانی که به طور طبیعی سرگرمی‌های عصرگاهی را ترجیح می‌دادند، نیز صادق بود.

یکی از شگفت‌انگیزترین یافته‌ها این بود که هماهنگ بودن با کرونوتایپ (نوع ساعت زیستی بدن) بهترین انتخاب برای سلامت روان همه نیست. محققان در ابتدا فرض کردند که اگر الگو‌های خواب افراد با ترجیحات طبیعی آنها مطابقت داشته باشد، از نظر روانی احساس بهتری خواهند داشت. اما داده‌ها نشان داد که افراد شب زنده‌دار در واقع از سبک زندگی نامنظم‌تر سود می‌برند. زایتر به یاد می‌آورد: «با خودم فکر کردم، بیایید سعی کنیم این را رد کنیم، زیرا هیچ منطقی ندارد.» ما شش ماه تلاش کردیم تا آن را رد کنیم، و نتوانستیم.»

نتایج واضح بود: هر دو گروه افراد سحرخیز و شب زنده‌دار که دیر به رختخواب می‌رفتند، میزان بالاتری از اختلالات سلامت روان، از جمله افسردگی و اضطراب، داشتند. زیتزر گفت: «بدترین حالت این است که افراد دیر به رختخواب بروند.» افراد شب زنده‌داری که کرونوتایپ آنها با گروه سنی‌شان مطابقت داشت، ۲۰ تا ۴۰ درصد بیشتر از افراد شب زنده‌داری که الگو‌های خواب زودهنگام یا متوسط ​​داشتند، احتمال ابتلا به اختلال سلامت روان در آنها تشخیص داده شد.

زیتزر گفت: «ما بسیار شگفت‌زده شدیم که هماهنگی بین ترجیحات شبانه‌روزی و زمان واقعی خواب به اندازه دیر بیدار شدن از خواب مهم نبود. ما هنوز فکر می‌کنیم هماهنگی مهم است، اما شاید تأثیر منفی رفتار شبانه قابل توجه‌تر باشد.»

محققان همچنین دریافتند که مدت زمان خواب و ثبات زمان خواب نمی‌تواند این تفاوت‌ها در سلامت روان را توضیح دهد، و این نشان می‌دهد که صرفاً داشتن خواب کافی یا حفظ یک برنامه منظم خواب برای کاهش خطرات مرتبط با دیر خوابیدن کافی نیست.

برای بررسی اینکه آیا سلامت روان ضعیف ممکن است دلیل دیر خوابیدن افراد باشد، نه اینکه دیر خوابیدن منجر به سلامت روان ضعیف می‌شود، محققان زیرمجموعه‌ای از شرکت‌کنندگان را که قبلاً به مدت هشت سال مبتلا به اختلال روانی تشخیص داده نشده بودند، پیگیری کردند. این تجزیه و تحلیل طولی نشان داد که افراد شب زنده‌دار که دائماً دیر می‌خوابند، بیشتر در معرض ابتلا به اختلالات روانی در این دوره هستند.

زایتر توضیح داد: «دیر خوابیدن، حتی اگر زمان مورد علاقه شما باشد، با خطرات روانی همراه است. در حال حاضر «چرا»‌ی آن بی‌پاسخ مانده است، اما مهم است که از خطرات آن آگاه باشید. اگر تا بعد از ساعت ۱ بامداد بیدار می‌مانید، مطمئن می‌شوم که این رفتار مزایای روانی داشته باشد: آیا باعث می‌شود احساس بهتری داشته باشید؟ آیا اجتماعی‌تر می‌شوید؟ رفتار منزویانه بعد از ساعت ۱ بامداد احتمالاً به ویژه برای سلامت روان شما مضر است.»

اگرچه این مطالعه اطلاعات ارزشمندی در مورد رابطه بین زمان خواب، کرونوتایپ و سلامت روان ارائه می‌دهد، اما بدون محدودیت نیست. شرکت‌کنندگان در این مطالعه عمدتاً سفیدپوست و مسن‌تر بودند، که ممکن است تعمیم‌پذیری یافته‌ها را به سایر گروه‌های نژادی یا قومی محدود کند.

زایتر گفت: «این مطالعه روی گروهی از بزرگسالان میانسال و مسن انجام شد. اینکه آیا این موضوع در مورد بزرگسالان جوان‌تر یا کودکان صدق می‌کند، مشخص نیست. این مطالعه همچنین روی افراد در بریتانیا انجام شده است. اینکه آیا این موضوع در مورد فرهنگ‌های دیگر نیز صدق می‌کند یا خیر، مشخص نیست. توصیه ساعت ۱ بامداد احتمالاً به فرهنگ نیز بستگی دارد، زیرا برخی فرهنگ‌ها زمان را به بعد تغییر می‌دهند.»

ماهیت مقطعی بخشی از طرح مطالعه همچنین به این معنی است که نمی‌توان رابطه علیت را به طور قطعی اثبات کرد. اگرچه تحلیل‌های طولی با بررسی توسعه اختلالات روانی جدید در طول زمان به حل این مسئله کمک می‌کنند، اما برای درک کامل مکانیسم‌های علی، تحقیقات بیشتری لازم است.

زیتزر گفت: «ما هنوز مشخص نکرده‌ایم که چه چیزی برای بیدار شدن بعد از ساعت ۱ بامداد ضروری است. احتمالاً برخی از رفتار‌های دیرهنگام قابل قبول هستند، در حالی که برخی دیگر بیشتر با سلامت روان ضعیف‌تر مرتبط هستند. همچنین مشخص نیست که آیا آنها علت سلامت روان ضعیف هستند یا نمودی از آن.»

تحقیقات آینده می‌تواند مکانیسم‌های بیولوژیکی و روانشناختی زیربنایی را که دیر خوابیدن را به سلامت روان ضعیف مرتبط می‌کنند، بررسی کند. یک فرضیه این است که بیدار ماندن در شب تا دیروقت ممکن است تصمیم‌گیری را مختل کند و احتمال رفتار تکانشی یا ناسازگارانه را افزایش دهد که می‌تواند بر سلامت روان تأثیر منفی بگذارد.

زایتر گفت: «ما می‌خواهیم به آخرین مجموعه از هشدار‌ها بپردازیم. یعنی، آیا رفتار‌های خاصی در اواخر شب وجود دارد که از سلامت روان محافظت می‌کنند، در حالی که برخی دیگر مضرتر هستند؟ این به ما امکان می‌دهد توصیه‌های مثبت‌تری ارائه دهیم.»

* اطلاعات ارائه شده صرفاً جهت اطلاع رسانی است و به عنوان توصیه‌ای برای درمان بیماری‌ها عمل نمی‌کند.

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر