به گزارش مجله خبری نگار،آیا توانایی درک سواد رسانهای یک مهارت است؟ در نگاه اول برمبنای تاریخچه میتوان گفت: اولین بار به طور رسمی، واژه سواد رسانه، در سال ۱۹۶۵، توسط مارشال مک لوهان در کتاب خود تحت عنوان "درک رسانه، گسترش ابعاد وجودی انسان", به کار رفت.
در آن زمان با تحلیل فیلمهای مختلف توسط دانشجویان و دپارتمانهای دانشگاهی در ایالات متحده و کشوهای دیگری مثل کانادا و استرالیا و انگلستان به طور رسمی و جدی به آموزش و پرورش وارد شد این کشورها و چندین کشور دیگر با تأسیس انجمنهای مختلف توانستند جزو پیشگامان سواد رسانهای برای آموزش جوانان خود باشند.
کانادا اعلام کرد که آموزشهای پیشرفته باید در مقاطع مختلف در زمینه سواد رسانه انجام شود و نقش نظارتی و هدایتی رسانهها منوط به میزان نفوذ آنها در مغزهاست. کانادا همچنین اعلام کرد که آموزشهای پیشرفته باید در مقاطع مختلف انجام شود.
حال به کشورمان برمیگردیم در نظام آموزش و پرورش از پایه هفتم سعی شده برمبنای درس تفکر به طور جسته و گریخته بیان مفهوم شود، اما تا کلاس دهم تقریبا رسانه جای زیادی را به خود اختصاص نمیدهد و شروع عنوان رسانه در کتاب دهم مطرح میشود، ولیکن آیا تدریس این درس به عنوان یک تخصص جهانی به دست افراد متخصص رسانه است یا دانش آموزان به عنوان درس جانبی و گاهی رفع تکلیف در جهت گذراندن ساعات دیگر دروس به ظاهر مهمتر کلاسی از زمان آن استفاده میشود، حال آنکه گفته شد کشورهای اروپایی و آمریکا لزوم تدریس در مقاطع مختلف را در این موضوع حائز اهمیت دانسته و به طور جدی آموزش میدهند.
در پایه یازدهم این رسانه به طور جدیتر بررسی میشود، اما به پایه دوازدهم که میرسیم هویت اجتماعی جای خود را به سواد رسانهای میدهد. هرچند تفکر و هویت اجتماعی از ابعاد و شرطهای شناخت جامعه به منظور فراهم سازی شرایط توسعه اجتماعی آن میباشد، ولیکن بین رسانه و ابعاد مختلف اجتماعی و پیشرفت یا عدم پیشرفت یک کشور همبستگی محکمی وجود دارد و این موضوع و توجه به میزان مهارت در هریک از ابعاد رسانه و در انبوه رسانههای مختلف نهادهای آموزشی و مدارس، دانشگاهها و حتی نهادهای دیگر مدنی میتوانند در جهت عملکرد تخصصی یادگیری سواد رسانهای بسیار پرتلاش عمل کنند.
از مفاهیم ساده رسانهای گرفته تا موضوعات تخصصی به جهت ارتقای سطح سواد رسانهای بسیار مهم و حیاتی است. در مدت دوازده روز جنگ اخیر به نظر اینجانب اگر ملت زیرک و هوشیار ما در اقشار مختلف از سواد رسانهای مناسب تری برخوردار بودند بار سنگین مسئولیت بردوش صداو سیما و سازمان بهداشت کمتر میشد و مدام مسئولین و نهادهای خبری مختلف میبایست تجزیه و تحلیل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی مضاعفی در جهت جلوگیری از تحریف اخبار و عملیات روانی بسیار شدیدی که رژیم صهیونیستی با کمک رسانههای معاند سعی داشتند در رگهای مردم ایران تزریق کنند، را خنثی بنمایند و مردم را نسبت به محیطهای مجازی هوشیار میکردند و کار بسیار طاقت فرسایی بود، چرا که میدانستند جوانترهای ما و بعضاً افراد مختلف با گروههای سنی مختلف در راستای سواد رسانه عملکرد متخصصانه به شکل اصولی ندارند و از این راه میتوان ورود پیدا کرد.
در این میان علاوه بر رسانههای جمعی وزارت بهداشت هم باز دست به کار شد و با عملکردی زیرکانه با در اختیار گذاشتن ستاد آموزشی و روانشناسی و اطلاعرسانی ۲۰۳۰ در جهت آرامش هرچه بیشتر و کاهش اضطراب و اختلافات سیاسی درون خانوادهها و کودکان و نوجوانان بخشی از کار سواد رسانهای را در دست گرفت که بسیار بهجا و شایسته بود. چرا که ضعف در زمینه یک سواد رسانه در زمان بحرانهای مختلف چه بحران جنگی بیماری، سیل، بلاهای طبیعی میتواند در زندگی اجتماعی و شخصی مردم خلل شدید وارد کند، خللی بیش از آن بحران به همراه عواقب شدید روحی و مالی و جسمی سواد رسانهای نه تنها در موارد ذکر شده بلکه در مقابل بسیاری از مواد مخدر اختلالهای فکری، خشونتها بغضها بهعنوان یک مهارت بسیار عالی برای بوجود آمدن کشوری منسجم و دارای فرهنگ منحصر به خود میتواند بسیار کارآمدتر از چیزی باشد که به نظر میرسد.
در این بین در زمان بحرانهای مختلف دولت و دست اندرکاران با خیال آسوده تری کشور را در جهت نیل به اهدافی که در زمان بحران مد نظر است رهنمون میشوند، نه این که مانند استادی که در شرایط امتحان ناگهانی و بیخبر توسط نهاد آموزشی تازه متوجه میشود که اضطراب دانشجویان ناشی از ضعف در یادگیریهای قبلی بوده و به جای تمرکز بر مدت زمان اندک برای بهترین عملکرد باید جبران عقب ماندگی قبلی را پیش ببرد که قاعدتاً نتیجه باب میلی نخواهد داشت.
هرچند ملت ما بسیار هوشیار و زیرک هستند و در شرایط بحرانی با ولایت فقیه و دولت همراه و همدل میشوند و از آنها کسب تکلیف میکنند، اما به نظر اینجانب یک عملکرد صد در صدی شایسته مردم کشور ماست که به افراد جامعه قبل از قرار گرفتن در بحرانهای مختلف آموزش دوری از هرگونه تعصبات نادرست و تشخیص اطلاعات صحیح از غلط و دروغهای رسانهای و همچنین راهکارهای آرامش روانی و ذهنی که منجر به سلامت جسمی میشود را داده باشند.
به طور کلی میتوان گفت که فراهم سازی شرایط توسعه اجتماعی با اعتماد بین فردی که تعمیمیافته سواد رسانهای است ایجاد میشود و زمانی که اعتماد اجتماعی شکل گرفت، این اعتماد یکی از مولفههای سرمایه اجتماعی و همچنین توسعه به شمار میرود.
در این میان هرچه میزان استفاده از رسانه بالاتر برود به دلیل دارا بودن سواد رسانهای جای نگرانی نیست، زیرا اعتماد هم سیر صعودی پیدا میکند، چون ریشه در باورها و ارزشهای شناخته شده دارد و برای رسیدن به این مهم وظایف رسانههای داخلی بسیار سنگینتر از قبل است و باید با دقت بیشتری احکام و قانون و رسانه را معرفی کنند، چرا که جامعه هوشیار است و از سواد مناسبی برخوردار است و ریزبینی دقیقتری دارد مهارت تشخیص صحیح از غلط به اقشار مختلف آموزش داده شده و این گونه است که فریب رسانههای بیگانگان را نمیخورند و به آسانی یک شبکه معاند حتی به زبان مادری و با چهره به ظاهر درست کار نمیتواند در عموم مردم از پیر و جوان ایجاد ناامنی و اضطراب کند و قاعدتا وقتی عنوان میشود که رسانه غذای فکری جوامع فعلی بشری در قرن کنونی است. انسان با دقت بیشتری تغذیه روح خود را انتخاب میکند و رسانه را به عنوان نهادی مدنی که نقش بسیار مهمی در موفقیت یا عدم موفقیت یک جامعه ایفا میکند با دقت بیشتری رد یا قبول میکند.
در این میان با توجه بیشتر به رویکرد حمایتگرایانه آمریکا و کشورهای استعمارگر از رسانههای مورد قبول خود موضوع با اهمیتتر میشود و با در نظر گرفتن این که رسانه یک صنعت جوان در کشور ماست و بیش از چندین دهه از آن نمیگذرد.
نقش نهادهای آموزشی از دوران ابتدایی تا ردههای بالای دانشگاهی بدون توجه به رشته تحصیلی ضروری به نظر میرسد که قافله ما از رسانه دنیا عقب نیفتد، چون در غیر این صورت خواه ناخواه آموزشهای رسانهای را ذهن کنجکاو جوان میآموزد، اما نه در قالب و فرهنگ و چارچوب صحیح بلکه با قدرت استدلالهای فریبکارانه غرب و بیگانگان در قالبهای مختلف و دلخواه خود و بسترهای مختلف سیاسی اجتماعی و فرهنگی به خون و رگ مردم کشورهایی که برای حفظ هویت ملی خود و یادگیری رسانه تلاش قابل ملاحظهای نکردهاند تزریق میکنند، لذا به نظر اینجانب سواد رسانهای یک مهارت خارقالعاده است همانند سایر مهارتهای انسانی و چه بسا مهمتر و حیاتیتر و امید است که والیان امر آموزش و پرورش به این مهم با درایت بیشتر بیندیشند.
راضیه هادینژاد، کارشناسی ارشد ادبیات