به گزارش مجله خبری نگار،دیوید گراهام در پایگاه اینترنتی آتلانتیک نوشت: ترامپ با انتخاب جی دی ونس به عنوان معاون خود این سیگنال را ارسال کرد که امیدوار است آینده حزب جمهوری خواه به چه سمتی برود.
در ادامه این مطلب آمده است: گذار پرشتاب جی دی ونس از گمنامی به نامزدی معاونت ریاست جمهوری آمریکا از آن دست داستانهایی است که تنها در آمریکا اتفاق میافتد و میتواند آمریکا را برای نسلهای آینده، چه خوب و چه بد شکل دهد.
هشت سال پیش تصور چنین لحظهای غیرممکن به نظر میرسید. در تابستان سال ۲۰۱۶ کتاب ونس با عنوان "مرثیه هیل بیلی" روی قفسه کتابفروشیها آمد و در فهرست کتابهای پرفروش قرار گرفت. این کتاب آمیزهای بود از یک روایت شخصی قوی و توضیحی از چرایی محبوبیت دونالد ترامپ از منظر کسانی که طرفدار وی نیستند تا بتوانند دلیل آن را درک کنند. ونس منتقد سرسخت نامزد حزب جمهوری خواه بود، اما به نظر میرسید که قادر است جریانهای فرهنگیای را که موجب ارتقاء ترامپ به این جایگاه شده اند مورد تفسیر و تحلیل قرار دهد.
از آن زمان به بعد، ونس به سمت ترامپ گرایش پیدا کرد و انتخاب اخیر وی نمادی از بازسازی حزب جمهوری خواه تواسط ترامپ است. امروز ونس که در ماه اوت ۴۰ ساله خواهد شد، یکی از برجستهترین تقویت کنندگان رئیس جمهور سابق است و اکنون به وارث ظاهری حزب جمهوری خواه تبدیل شده است. برای سالهای متمادی، ناظران سیاسی در این اندیشه بودند که حزب جمهوری خواه پس از شخصیت منحصر به فردی همچون ترامپ چه وضعیتی پیدا خواهد کرد؟ اکنون این احتمال وجود دارد که آینده حزب جمهوری خواه شبیه ونس باشد: پوپولیست، اما غیرلیبرال، نیمه انزوا گرا و قادر به برقراری ارتباط با طبقه کارگر و محافل نخبگان.
در رقابت امسال ونس دو عامل جوانی و هوش و زکاوت را به اردوگاه جمهوری خواهان خواهد آورد. در میانه غربی بالای آمریکا یعنی جایی که جو بایدن باید برای انتخاب مجدد به عنوان رئیس جمهور حتما به پیروزی برسد، حضور ونس موقعیت جمهوری خواهان را تقویت خواهد نمود. (هرچند که انتظار میرود رای جمهوری خواهان در اوهایو تضمین شده باشد.) بر خلاف ترامپ، او یک کهنه سرباز ارتش و محصول واقعی طبقه کارگر است. البته این ویژگیها موجب نمیشود که ونس انتخابی بی معنا تلقی شود. در میان سایر رقبا داگ بورگام، فرماندار داکوتای شمالی میتوانست انتخابی غیرتهدید کننده باشد و همانند گزینه مایک پنس در سال ۲۰۱۶ به رای دهندگان مضطرب اطمینان خاطر بدهد. مارکو روبیو نیز میتوانست به عنوان گزینهای که در سطح ملی آزموده شده سطح دانش سیاست خارجی تیم جمهوری خواه را افزایش دهد. هیچ کدام از آنها نمیتواند رقیب کاریزمای ترامپ باشد. سقف تواناییهای ونس بالاتر از همه آنهاست، اما در عین حال او نسبتا جوان و کم تجربه است. کارزار انتخاباتی سال ۲۰۲۲ وی برای راهیابی به سنا چندان قدرتمند نبود و ونس موفقیتش را عمدتا مدیون حمایتهای ترامپ است.
تحول ونس از یک منتقد و مفسر جریان ترامپیسم به پرچمدار این جریان نشان میدهد که حزب جمهوری خواه چگونه در طی کمتر از یک دهه دستخوش تغییر شده است. مسئله این است که آیا ونس یکی از عوامل آن تغییر است یا متاثر از آن. احتمالا هر دو. همانگونه که او ماه گذشته به روزنامه نیویورک تایمز گفت: «سازماندهی مجدد این روندها دشوار است. این یک امر تدریجی است.»
ونس در کتاب خود، مرثیه هیل بیلی داستان بزرگ شدن خود در میدل تاون اوهایو و در حومه سینسیناتی را توضیح میدهد. (ونس اغلب به اشتباه به عنوان یکی از بومیان مناطق روستایی آپالاش اوهایو توصیف میشود، اما اجداد او از کنتاکی به میدل تاون مهاجرت کرده اند.) هرچند اجداد وی توانستند زندگیای در سطح طبقه متوسط برای خود بسازند، اما حیات خانودگی ونس پر هرج و مرج بوده است. مادرش درگیر اعتیاد شد و شرکای عاطفی مختلفی را تجربه کرد. هنگام فارغ التحصیلی از دبیرستان، ونس به نیروی دریایی پیوست و در عراق خدمت کرد. وی پس از ثبت نام در دانشگاه ایالتی اوهایو و سپس مدرسه حقوق ییل به خانه برگشت. ونس از آنجا برای کار در زمینه سرمایه گذاریهای ریسک پذیر به بی اریا نقل مکان کرد و به حلقه پیتر تیل، کارآفرین مشهور آمریکایی پیوست.
همزمان ونس در حال کار بر روی کتاب خود بود. او دنیایی از ناامیدی و زوال را به تصویر کشید، اما درباره این وضعیت رمانتیک نبود. او ساکنان جهان قبلی خود را به دلیل فرو غلتیدن در اعتیاد، خودخواهی و امتناع از قبول مسئولیت شخصی زندگی شان مورد انتقاد قرار میدهد. جنیفر سینیور در نیویورک تایمز، مرثیه هیل بیلی را اینگونه توصیف میکند: «یک تحلیل جامع شناختی دلسوزانه و متین از طبقه فرودست سفیدپوست که به پیشبرد سیاست شورش کمک کرده است.»
انتشار کتاب در زمان مناسبی اتفاق افتاد؛ یعنی زمانی که کسانی که در پایتختهای فرهنگی حضور داشتند از ظهور پدیدهای به نام دونالد ترامپ گیج شده بودند و حتی تردید داشتند که او میتواند در انتخابات سال ۲۰۱۶ به پیروزی برسد یا نه. آنگونه که دیوید فرام در سال ۲۰۲۲ مینویسد: «قدرت بالای قلم ونس در آن روزها این بود که در بیوگرافی خود درباره آمریکای ترامپ برای آمریکای غیرترامپی صحبت کرد.»
ونس آنچنان از ترامپ متنفر بود که حتی خواستار دلسوزی نسبت به حامیان او بود و آنها را قربانی یک عوام فریبی میدانست. ونس در مطلبی در نشریه آتلانتیک نوشته بود: «فاجعه اینجاست که بسیاری از مشکلاتی که ترامپ آنها را شناسایی کرده واقعی هستند و بسیاری از آسیبهایی که او از آنها بهره برداری میکند نیازمند تفکر جدی و اقدام سنجیده از سوی دولتها و همچنین رهبران اجتماعی و افرادند... با این حال تا زمانی که مردم به آن سرخوشی سریع اتکا کنند و تا زمانی که گرگها انگشت اتهام خود را به سمت هر کسی جز خودشان نشانه بروند، ملت آمریکا در حال به تاخیر انداختن یک محاسبه ضروری است. در میان این سرخوشی کاذب، هیچ خبری از یک تفکر عمیق درونی نیست. ترامپ یک هروئین فرهنگی است. او موجب میشود تا برخی احساس بهتری پیدا کنند. اما ترامپ نمیتواند مشکلات آنها را برطرف سازد. روزی آنها متوجه این موضوع خواهند شد.»
هنوز چنین محاسبهای اتفاق نیافتاده است. در عوض این خود ونس بوده که تغییر کرده است. او در سال ۲۰۱۸ به سینسیناتی برگشت و کاندیداتوری برای سنا را مورد بررسی قرار داد، اما در نهایت از این اقدام صرف نظر نمود. مواضع سیاسی وی همزمان با لحن وی در حال تغییر بود. زمانی که لبران جیمز از کایل ریتنهاوس، چهره محافظه کار که در سال ۲۰۲۱ دو معترض را در ویسکانسین کشته بود انتقاد کرد، ونس در توئیتی نوشت: «لبران یکی از فرومایهترین شخصیتهای کشور ماست. یک بزدل مطلق.» (ریتنهاوس بعدا از اتهام قتل تبرئه شد.) او الکس جونز، مجری رادیویی را که به جرم افترا یک میلیارد دلار جریمه شده بود «منبع معتبر» اطلاعاتی خواند. ونس همچنین شروع به حمایت از نوعی انکار ملایم نتایج انتخابات سال ۲۰۲۰ کرد؛ نه اینکه مانند رودی جولیانی ادعای تقلب گسترده را مطرح سازد، بلکه اینگونه استدلال میکرد که تغییرات در قوانین رای گیری در جریان همه گیری کرونا موجب فریب ترامپ شده است.