به گزارش مجله خبری نگار، بهترین سریالهای عاشقانه ۲۰۲۴ تاکنون
Mary & George
Maxton Hall: The World Between Us
My Lady Jane
Queen Of Tears
Bridgerton
One Day
سال ۲۰۲۴ تا همین جا نیز چند سریال عاشقانه جذاب را معرفی کرده است که بهترینهای این ژانر تاکنون در سال جاری میلادی بوده اند. از سریال اقتباسی از کتاب مانند One Day گرفته تا بازگوییهای تاریخی جذاب مانند My Lady Jane، نیمه راه سال ۲۰۲۴ عرضه گستردهای از عاشقانههای تلویزیونی را به همراه داشته است. چند سریال معدود در سال اخیر منبع اصلی بحث و گفتگوهای عامه طرفداران ژانر عاشقانه سریالی بوده اند، مانند سریال One Day که اقتباسی تازه از کتاب دیوید نیکولز است، و فصل سوم سریال عاشقانه سلطنتی محبوب Bridgerton، که با پیشرفت در رابطه کالین و پنه لوپه همراه بوده است.
دیگر سریالهای عاشقانه نیز سریالهایی هستند که اخیراً منتشر شده و مطمئناً توجه طرفداران سریالهای عاشقانه را به خود جلب میکنند، از جمله My Lady Jane که داستان معروف بانو جین گری را بازنویسی میکند. علاوه بر این داستان کلاسیک عاشقانه، سریال Maxton Hall: The World Between Us نیز رابطه بین دو فرد متضاد را بررسی میکند. هر یک از این سریالها دارای بازیگرانی با جذابیت متقابل بالا هستند که به روایت داستانهای عاشقانه مختلف روی صفحه نمایش کمک کرده و سال ۲۰۲۴ را به عنوان سالی عالی برای سریالهای عاشقانه تثبیت میکنند. این شما و این ۶ سریال عاشقانه برتر سال ۲۰۲۴ تاکنون!
نیکلاس گالیتزین در چند سال گذشته با بازی در فیلمهایی مانند Red, White & Royal Blue و The Idea of You که به تقویت حرفه او نیز منجر شده اند، ثابت کرده است که یک بازیگر نقش اول رمانتیک قوی است. فیلم دوم امسال اکران شد، اما قبل از آن، گالیتزین در مینی سریال Mary & George از شبکه استارز در کنار جولین مور بازی کرد. این درام تاریخی بر اساس کتاب The King’s Assassin اثر بنجامین وولی ساخته شده است. هم کتاب و هم نسخه سریالی، جزئیات رابطه تاریخی بین جیمز ششم و اول (تونی کوران) و اولین دوک باکینگهام، جورج ویلیرز را روایت میکنند.
مور و گالیتزین نقش مادر و پسر را بازی میکنند و این دو نقش هستند که با مهارتهایشان در زمینه بازیگری، بهترین بازیها را در این سریال ارائه میدهند. در مینی سریال مری و جورج، این دو با هم کار میکنند تا خود را به جایگاه اجتماعی بالاتری برسانند. این موضوع با ایجاد یک رابطه عاشقانه بین جورج ویلیرز با شاه جیمز اول محقق میشود – نقشهای که توسط مادرش چیده شده است.
گالیتزین به عنوان یک بازیگر نقش اول عاشقانه و اوج داستان شخصیت جورج در طول هفت قسمت مری و جورج بسیار جذاب ظاهر میشود، و تماشای اینکه او به طور فزایندهای با نقشه مادرش هماهنگ میشود، تجربه تماشای هیجان انگیزی را رقم میزند. مور به راحتی نقش دراماتیکش را به تصویر میکشد و ماهرانه نقش کنتس زیرک باکینگهام را بازی میکند. دلسوزی و همراهی با شخصیتهای اصلی سریال مری و جورج دشوار است، اما این مانع از تجربه تماشای خوشایندی نمیشود. صحنههای مختلف عاشقانه و ماهیت مکار ویلیرها، Mary & George را به یک سریال عاشقانه جسورانه و تجربه تماشایی جذاب تبدیل کرده است.
Maxton Hall: The World Between Us از سرویس آمازون یک سریال استاندارد در ژانر عاشقانه است، اما این همان چیزی است که آن را به یک سریال عاشقانه موفق تبدیل کرده است. مکستون هال از چند جهت با کتاب Save Me، اثر مونا کاستن که این سریال آلمانی بر اساس آن ساخته شده، متفاوت است. این تغییرات به بهبود رابطه عاشقانه و ارتباط بین شخصیتهای اصلی مکستون هال، روبی (هریت هربیگ-متن) و جیمز (دیمین هاردونگ) کمک میکند. مکستون هال قالب ژانر عاشقانه را نمیشکند، اما به طرز ماهرانهای بهترین بخشهای این ژانر شناخته شده را به نمایش میگذارد.
با تنها شش قسمت، رشد شخصیتهای مکستون هال سریع است، اما مخاطبان را نیم خیز نگه میدارد. مکستون هال بهترینهای کلیشههای داستانهای عاشقانه را بیرون میکشد، مانند اینکه دو فرد متضاد مجبور به همکاری با یکدیگر میشوند و در نتیجه یک پیوند بعید بین آنها شکل میگیرد. روبی و جیمز این سریال را بهعنوان دو شخصیت متضاد قطبی شروع میکنند، نه تنها در تربیت و زندگی خانوادگی شان، بلکه حتی در اهدافشان.
با ادامه مکستون هال، این دو بیشتر یکدیگر را میپذیرند و یک ارتباط قابل لمس بینشان شکل میگیرد. انتشار موفق اولین اپیزود سریال Maxton Hall بهترین شروع هر سریال غیر آمریکایی در آمازون بود. پس از این موفقیت و نرخ تماشای بالا، فصل دوم Maxton Hall به سرعت سفارش داده شد و سوالات طرفداران در پایان فصل ۱ زودتر از حد انتظار پاسخ داده خواهد شد.
بسیاری از سریالهایی که بر اساس رویدادهای تاریخی ساخته میشوند، برای ساختار بهتر وقایع و متناسب سازی آنها با ساختار یک سریال تلویزیونی، کم و بیش آزادیهای خلاقانه دارند. My Lady Jane از سرویس پرایم ویدیو نیز این الگو را ادامه میدهد و مسیر سریالهای مشابهی مانند Dickinson و The Great را دنبال میکند که عناصر کمدی را در زندگی شخصیتهای مشهور تاریخی میآمیزند. با این حال، بانوی من جین با تغییر دنیای تثبیت شده درام تاریخی چند گام نیز جلوتر میرود.
سریال عاشقانه بانوی من جین بر اساس رمانی از برودی اشتون، سینتیا هند و جودی میدوز ساخته شده است که زندگی بانو جین گری را به شکلی تازه به تصویر میکشد. بخشی از این تصویرسازی تازه، گنجاندن عناصر فانتزی و جادویی در قالب انسانهایی با قدرت تغییر شکل است که با شهروندان عادی دشمنی دارند. این دو طرف مخالف نشان دهنده درگیری واقعی بین پروتستانها و کاتولیکها هستند.
دشمنی و تعارض بین این دو گروه متفاوت از مردم، محور اصلی سریال بانوی من جین است، اما همچنان سکانسهای رمانتیک زیادی بین شخصیتهای اصلی داستان، بانو جین گری (امیلی بادر) و لرد گیلدفورد دادلی (ادوارد بلومل) وجود دارد. جذابیت متقابل بین بادر و بلومل به راحتی احساس میشود و به خوبی با تضاد عمده بین وریتیها و اتیانها در سریال همراه میشود. سریال بانوی من جین حجم مناسبی از محتوای کتاب اورجینال را در فصل اول خود پوشش میدهد، اما این تنها نیمه اول کتاب است. این موضوع درها را برای فصل بالقوه دوم سریال باز میگذارد که این ماجراهای انگلیسی را ادامه میدهد.
با اپیزود پایانی که بالاترین تعداد بیننده را در شبکه tvN کسب کرد، ملکه اشکها یکی از بهترین سریالهای درام کرهای در سال ۲۰۲۴ است. در حالی که دلایل زیادی برای موفقیت ملکه اشکها وجود دارد، یکی از مهمترین دلایل این میزان از محبوبیت، شخصیتهای اصلی سریال هستند که کیم سو هیون و کیم جی وون نقش آنها را بازی میکنند. این بازیگران چهرههای آشنایی در دنیای سریالهای کرهای هستند و در نقش یک زوج دارای مشکل ازدواج که میخواهند رابطه شان را نجات دهند، کشش متقابل غیرقابل انکاری دارند.
در حالی که بیشتر درامهای عاشقانه کرهای ماجرای یک زوج در حال عاشق شدن را دنبال میکنند، روایت این رابطه عاشقانه در سریال ملکه اشکها آن را از سریالهای دیگر متمایز میکند. رابطه روی پرده بین کیم سو هیون و کیم جی وون بسیار زنده و باورپذیر حس میشود. کشش متقابل بین این دو با لحنهای در حال تغییر سریال سازگار است. یک دقیقه، تماشاگران به تعامل شیرین بین این زوج میخندند و دقیقهی بعد در یکی از غمانگیزترین صحنههای ملکه اشک ها، جلوی نمایشگرهایشان گریه میکنند.
در هر دو مورد، به لطف استعداد کیم سو هیون و کیم جی وون نیازی به تلاش زیادی برای نمایش احساسات نیست. علاوه بر ترکیب بی دردسر طنز و درام، ملکه اشکها بازیگران برجسته و توانمندی دارد که پیش از این در درامهای مختلف کرهای بازی کرده اند. با چنین زوج شخصیتی و روایت قوی، پرداختن به شخصیتهای جانبی میتواند خطرناک باشد. با این حال، هر شخصیت در ملکه اشکها به شکلی بی نقص نوشته و اجرا میشود که باعث میگردد زمان حضور آنها در سریال مورد توجه و تحسین قرار گیرد.
فصل سوم سریال بریجرتون امسال در قالب دو بخش منتشر شد و بر روی رابطه مورد انتظار پنه لوپه (نیکولا کوگلان) و کالین (لوک نیوتن) تمرکز داشت. اگرچه کوگلان و نیوتن از ابتدای سریال در داستان حضور داشتند، فصل ۳ بریجرتون جایی است که آنها واقعاً توانستند هم به عنوان بازیگران منفرد و هم در کشش متقابل مقاومت ناپذیرشان روی صفحه نمایش بدرخشند. بریجرتون بیشتر به خاطر نمایش دراماتیکش از جامعه نجیب زاده و عشق شناخته شده است – همه آن چیزهایی که در فصل سوم در اوج خود قرار دارند.
داستانهای فرعی جذابی در این فصل وجود دارد، از جمله ماجراجوییهای جنسی بندیکت (لوک تامپسون)، اما اساس فصل ۳ رشد رابطه عاشقانه بین پنهلوپه و کالین است. صحنههای صمیمی بین آنها به مجموعهای از عاشقانهترین صحنههای بریجرتون میافزاید. از طریق این صحنه هاست که طرفداران این زوج، رابطه عاشقانه بینشان را جشن میگیرند، و بیش از آن، رشد شخصیتی پنه لوپه را.
اعتماد به نفسی که فثرینگتون سابق در طول فصل به دست میآورد، به ویژه از طریق تعاملش با کالین، به خوبی روایت شده و دیدن آن حیرت انگیز است. علاوه بر این، دوستی پنهلوپه و الویس در فصل ۳ مورد آزمایش قرار میگیرد، که عمدتاً به دلیل هویت مخفی اولی به عنوان لیدی ویسلداون است. این راز برای بخش اعظم سریال مخفی مانده بود و پیچیدگیهایی را به مهمترین روابط پنهلوپه اضافه میکند که بیش از پیش این درام را لذت بخش میسازد.
علیرغم اینکه دومین اقتباس از رمان دیوید نیکولز در سال ۲۰۰۹ با همین نام است، یک روز همچنان به همان اندازه دلخراش است که انگار داستان برای اولین بار روایت میشود. این سریال نتفلیکسی رابطه چند دهه ای، اما مورلی (امبیکا مد) و دکستر میهیو (لئو وودال) را دنبال میکند که هر سال در یک روز خاص با یکدیگر تماس برقرار میکنند. در دیدارهای سالانهشان، مخاطبان احساس درماندگی و ویرانی میکنند، زیرا این دو زمانی که دیگری به آنها نیاز دارد، هرگز در مکان مناسبی قرار ندارند. چه در طول دوران صحبت، دوستی یا عاشقانه شان، کشش متقابل بین مود و وودال عالی است. ارتباط آنها هم به شکل تنش جنسی و هم در درک یکدیگر که با دوستی چندین ساله شخصیت هایشان حاصل میشود، قابل باور است.
به همان اندازه که در یک روز عاشقانه وجود دارد، یک تم دائماً حاضر از بلوغ نیز موجود است. هم دکس و هم اِما در ۱۴ اپیزود One Day تلاش میکنند خودشان را پیدا کنند، جایی که هر کدام در روابط دیگرشان و فعالیتهای شغلی شان با سختیهایی روبرو میشوند. به خاطر تمام چیزهایی که آنها از سر گذرانده اند، پایان یک روز کمی نیشدارتر و تاثیرگذارتر میشود. برای مخاطبانی که با اقتباس سینمایی این داستان در سال ۲۰۱۱ به نام One Day یا کتاب اورجینال آشنا هستند، پایان این سریال قابل انتظار بود، اما این باعث نمیشود که تکان دهندهتر و اثرگذارتر نباشد. از نظر انتقادی، One Day با امتیاز ۹۱ درصد منتقدان در راتن تومیتوز تحسین زیادی به دست آورده و برای نتفلیکس موفقیت آمیز بوده است.
منبع:روزیاتو