به گزارش مجله خبری نگار،گاهی زندگی ما را در موقعیتهایی قرار میدهد که احساس میکنیم توان روحی خود را از دست داده ایم و به یک دل سیر گریه نیاز داریم. چه به دنبال یک تسکین و تسلی باشید و چه صرفاً از تماشای قصههایی که اشک به چشم میآورند لذت میبرید، این فیلمهای غم انگیز بدون شک احساس تان را درگیر خواهند کرد.
این فیلم یک درام عاشقانه است که دو نفر را که سالها پیش فرصت عاشقی را از دست دادهاند، دوباره به هم میرساند. در خلاصهی داستان این فیلم آمده است:
«نورا (گرتا لی) و هه سونگ (تهاو یو)، دو دوست دوران کودکی هستند که ارتباطی عمیق با یکدیگر دارند و پس از مهاجرت خانواده نورا از کره جنوبی از هم جدا میشوند. دو دهه بعد، آنها در یک هفته سرنوشتساز دوباره بهم میپیوندند و با مفاهیم سرنوشت و عشق و انتخابهایی که یک زندگی را رقم میزنند، روبرو میشوند.»
در خلاصهی داستان این فیلم که تام هنکس، بازیگر مشهور هالیوود، بازیگر اصلی آن است، آمده:
«پل اجکوم (تام هنکس) سرنگهبان بخش محکومان مرگ یک زندان ایالتی است. یکی از زندانیان، سیاهپوست تنومند و قویهیکلی به نام جان کافی (مایکل کلارک دانکن) است که به اتهام قتل دو دختربچه، به اعدام محکوم شده است. در حالیکه قاتل نیست، بلکه نیروی خارقالعادهی شفابخشی دارد. وضعیت آرام این بخش با ورود زندانی دیوانهای به نام پرسی (داگ هاچینسن) که با زندانیان رفتاری سادیستی دارد و زندانی دیوانهای به نام بیل وحشی (سام راکول) که قاتل اصلی دو دختربچه است، به هم میریزد…»
این انیمیشن که محصولی از شرکت انیمیشن سازی مشهور پیکسار است، از زاویهای متفاوت به مقولهی مرگ میپردازد. در خلاصهی داستان آن آمده است:
«کوکو یک پسر موسیقی دان با استعداد است که با قانون قدیمی خانواده اش روبرو میشود که او را از موسیقی منع میکند. او به سرزمین مردگان وارد میشود و با جد پدربزرگش که خوانندهای افسانهای بوده آشنا میشود و و در نهایت میگل راز خانوادگی اش را کشف میکند…»
در خلاصهی داستان این فیلم که جیم کری و کیت وینسلت، بازیگران مشهور هالیوود، نقشهای اصلی آن را ایفا کرده اند، آمده است:
«جوئل (جیم کری) مردی درونگرا و خجالتی است که عاشق دختری بهنام کلمنتاین (کیت وینسلت) میشود. دختری متضاد خود که روح آزادی دارد و بهراحتی حوصلهاش سر میرود و مدام دنبال تجربه چیزهای جدید است. مدتی همهچیز خوب پیش میرود، اما بعد از یک مدت ورق برمیگردد و آن دو به رابطه خود پایان میدهند. بعد از مدتی جوئل که متوجه میشود که دوستدخترش کلمنتاین خاطراتش از رابطه پر سر و صدایشان را از حافظهاش پاککرده است، شگفتزده میشود. از سر ناامیدی، او با مخترع این فرآیند، دکتر هوارد میرزویاک (تام ویلکینسون) تماس میگیرد تا او نیز کلمنتین را از حافظه خود حذف کند. اما همانطور که خاطرات جوئل بهتدریج ناپدید میشوند، او شروع به کشف دوباره عشق خود به کلمنتاین میکند.»
این فیلم که کیسی افلک (برادر بن افلک) و میشل ویلیامز بازیگران اصلی آن هستند، به مضامین افسردگی، احساس گناه، سوگ، مسئولیت، خانوادههای ناکارآمد و اختلال اضطراب پس از سانحه میپردازد. در خلاصهی داستان این فیلم آمده است:
«لی چندلر (کیسی افلک) مردی افسرده و داغدار است که بهطور غیرمنتظره مسئول مرگ سه فرزندش شده بود و پس از مرگ برادرش باید از برادرزادهی نوجوانش مراقبت کند…»
این فیلم اثری علمی تخیلی با بازی کالین فارل، بازیگر مشهور هالیوود است که داستان آن در منطقهی جغرافیای نامشخصی از جهان آینده میگذرد، جایی که ماشینهای خودران، کلونها و رباتها واقعیتی عادی در دنیا هستند.
در این جهان متفاوت رباتها بسیار به انسانها نزدیکاند و بهعنوان عضوی از اعضای خانواده در جامعه ادغام شدهاند و مسئولیتهایی را به گردن گرفتهاند. خانوادهی جیک (کالین فارل) هم یکی از این رباتها بهنام «یانگ» را برای دختر چینیشان میکا خریدهاند تا بتواند او را با فرهنگ چینی اجدادش پیوند بزند. ولی شرایط به گونهای پیش میرود که یانگ دچار نقص فنی میشود و جیک در تلاش برای رفع آن به مسیری عجیب هدایت میشود. این فیلم داستانی از «موجوداتِ ساخته تکنولوژی»، هوش مصنوعی، و شبیهسازیها است، اما همچنین داستانی در اعماق کشف یک انسان است.
منبع:روزیاتو