کد مطلب: ۵۵۵۳۹۲
|
|
۱۳ دی ۱۴۰۲ - ۰۶:۴۰

جامعه برابر بهتر است یا جامعه برادر؟!

جامعه برابر بهتر است یا جامعه برادر؟!
جامعه برابر می‌خواهیم یا جامعه برادر؟! پاسخ به این سوال تکلیف بسیاری از جهت‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌های اجتماعی را روشن می‌کند.

به گزارش مجله خبری نگار/فرهیختگان: جامعه برابر می‌خواهیم یا جامعه برادر؟! پاسخ به این سوال تکلیف بسیاری از جهت‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌های اجتماعی را روشن می‌کند. حتی شاید بتواند تمرینی برای «جور دیگر» دیدن جامعه باشد. نگارنده در این یادداشت مفصل سعی کرده ابتدا ایده برابری اجتماعی به مثابه بهنجارسازی را توصیف و سپس نقد کند و بعد از آن ایده برادری اجتماعی را مورد بحث و تامل قراردهد. در لابه‌لای بحث هم از مثال‌ها و مصادیقی استفاده کرده که به درک بهتر موضوع کمک می‌کند. نگارنده همچنین، ذیل ایده برادری، سعی کرده راهکار‌هایی عملیاتی و در دسترس ارائه دهد.

ایده برابری

ایده برابری، یکی از آن دست‌آموزه‌های به ظاهر پیشرفته، معقول، منطقی و موجه به نظر می‌آید که کم و بیش به ادبیات برخی از مسئولان و سیاستگذاران ما هم راه یافته است و در برخی موارد، حتی به عنوان شاخصی برای ارزیابی یا قضاوت موفقیت سیاست‌ها در امور مربوط به توزیع امکانات و فرصت‌ها تلقی می‌شود. حتی موضوع برابری امکانات و فرصت‌ها به عنوان قله یا هدف نهایی اجرای سیاست‌ها محسوب می‌شود. در این متن کوتاه نمی‌توان انتقادات قابل ملاحظه‌ای که به این ایده شده است را مرور کرد یا از نظر گذارند، برای همین آنجایی از بحث را مورد بررسی قرار می‌دهیم که ناظر به فهم و احیانا حل یک مساله اجتماعی باشد.

انیمیشنی با عنوان «perfect shape» در این زمینه می‌تواند به ملموس‌سازی بحث ما کمک کند. هر‌چند این کارتون حاوی یک نکته منفی است که به آن اشاره خواهم کرد، اما روایت آن خالی از فایده نیست. در این انیمیشن کوتاه، داستان تولد فرزندی متفاوت روایت می‌شود که باید به رنگ و شکل یک شهر کاملا موزون و برابر در‌بیاید. اختلاف بر سر مدیریت بدن این نوزاد از خانه و پدر و مادر شروع می‌شود و آن‌ها هر کدام به شکلی نمادین دست به استانداردسازی شکل کله او می‌زنند. در این شهر همه باید به فرم اشکال هندسی مستطیل یا گرد و همرنگ دربیایند. اما این پسر هم بدنش استاندارد نیست، هم رنگش غیرطبیعی است. او به مدرسه راه می‌یابد، با اینکه سرش با ضربات پدر و مادر کوبیده شده و حالت صاف به خود گرفته، اما پایین تنه‌اش همچنان نافرم و غیراستاندارد است، همین موضوع موجب تمسخر وی توسط معلم و دانش‌آموزان می‌شود.

دانش‌آموز که با منع خانواده و مدرسه مواجه شده، به خانه بر‌می‌گردد و جلوی آینه به طوری نمادین بخش‌هایی از پایین‌تنه‌اش را می‌کند تا شبیه مستطیل شود. او با همین فرم و شکل و یونیفرم خاص، مراحل رشد و ترقی را طی می‌کند، تا آماده احراز یک شغل شود. او برای بار دوم در محل کار با بدن خود مواجه می‌شود، یونیفرمش را در‌می‌آورد و خود را می‌بیند که به طرزی نتراشیده و نخراشیده، پایین‌تنه‌اش شکل موجودی گاز‌خورده گرفته که این سال‌ها با لباس آن را پوشانده است. او به یاد می‌آورد که نگاه‌های خیره چه بلایی سرش آورده و برای بار دوم تصمیم به خودتراشی می‌گیرد، به شکلی نمادین تیغی در دست گرفته پایین تنه‌اش را تراش می‌دهد، سرش را هم تراش می‌دهد، اما خوب از پس این کار بر نمی‌آید و از فرم استانداردی که با لباس حاصل کرده بود هم فاصله می‌گیرد. او حالا بدنی قناس دارد. کارفرما اخراجش می‌کند، به درون شهر می‌رود، مردم هم نادیده‌اش می‌گیرند. حالا دیگر او به رنگ مردم شهر در‌می‌آید، از حالت سرخی و تفاوت به رنگ خاکستری و سرد در‌می‌آید. اما بدنش همچنان ناقص است. در صحنه آخر، این فرد که دیگر جایی در شهر و خانواده و مدرسه و دانشگاه و اداره ندارد، وارد کوچه‌ای باریک و تنگ می‌شود و در انتهای کوچه محو تاریکی می‌شود.

این کارتون کوتاه می‌خواهد ایده برابری از طریق شبیه‌سازی یا استاندارد‌سازی را زیر سوال ببرد. می‌خواهد بگوید جامعه نمی‌تواند بدون هزینه، همه را یک جور و یک شکل تراش‌داده و مثل هم کند. نشان می‌دهد در جامعه‌ای که حتی تکنیک‌های استانداردسازی به ماقبل تولد و شرایط دوران بارداری هم رسیده، ممکن است افرادی متولد شوند که مانند دیگران نیستند. نشان می‌دهد در جامعه‌ای که همه‌چیز باید سرجایش باشد و همه باید موفق شوند و به ظاهر بسیار خوب و منطقی است، افرادی همچنان هستند که نادیده گرفته شده و طرد می‌شوند. نتیجه‌ای که این کارتون کوتاه می‌خواهد بگیرد، پذیرش تفاوت است؛ اینکه همه را با همه تفاوت‌هایشان بپذیریم. در واقع به این دریافت می‌رسد که برابری حاصل نمی‌شود مگر آنکه تفاوت‌ها را به رسمیت بشناسیم. می‌توان گفت این یکی از آخرین ایده‌های برابری است. یعنی برابری با پذیرش منطق تفاوت و تکثر حاصل می‌شود.

ایده برادری

به جملات ابتدایی متن و تیتر برگردیم؛ آیا برابری به مثابه هدف برای یک جامعه اسلامی مطلوب است؟ برابری حتی در آخرین تغییر مفهومی به معنای پذیرش تفاوت و تکثر، آیا می‌تواند شاخص یا ارزشی برای یک جامعه اسلامی باشد؟ از نظر نگارنده متن، نه، نمی‌تواند چنین باشد. تنها شاید بتوان از آن به عنوان یک ابزار یا تاکتیکی میانی یا راه حلی مقطعی استفاده کرد. در خصوص تناقضات منطقی ایده برابری می‌توان زیاد نوشت، اما اگر از منظر کارکردی و پیامدشناسانه به موضوع نگاه کنیم باید بگوییم حداقل یکی از مهم‌ترین عوارض پذیرش تفاوت بر مبنای ایده برابری، مساله بی‌اعتنایی مدنی است. بی‌اعتنایی مدنی در جامعه اسلامی یعنی عملا مقاومتی در برابر تولید منکر صورت نگیرد. همه را باید بر مبنای منطق تفاوت، تحمل کرد و پذیرفت. در واقع برابری تعمیم نوعی ایده اقتصادی به فضای فرهنگی و اجتماعی است و راه‌حل‌هایش را بر مبنای آرمان انسان اقتصادی، اصلاح کرده و تغییر می‌دهد.

اما برادری به عنوان یکی ارزش‌های هشت‌گانه انقلاب اسلامی در بیانیه گام دوم، ایده اساسی جامعه مطلوب ما بوده است. برادری هم در تنظیم‌گری اجتماعی و شهری به ما بصیرت‌های ویژه و اساسی می‌دهد هم می‌تواند مقاومتی اجتماعی و مردمی در برابر تولید منکر ایجاد کند. در ایده برادری، طبقه اقتصادی یا فرم تن و بدن، از درجه اعتبار ساقط می‌شود. در واقع مبنای ایده برادری، انسان فطری است و همه ابعاد وجودی انسان را در ارتباطات اجتماعی و شهری دربرمی‌گیرد.‌

می‌توان از مجموع ادبیات دینی موجود پیرامون ایده برادری و ظرفیت آن در جامعه‌سازی، به این استنباط رسید که برادری سنخی از رابطه است که پیوند‌های اجتماعی را محکم و خلل‌ناپذیر می‌سازد. در واقع برادری در دو سطح کارایی دارد، یکی در ساخت روابط اجتماعی مطلوب، و دیگر در برساخت اجتماعی حاصل از این روابط که می‌تواند در یک نگاه کلی، هویتی ویژه به جامعه اسلامی ببخشد. می‌توان با اطمینان گفت یکی از صفات و ویژگی‌های مقبول تمام شهر‌های ایران، اشعار و افتخار اهالی آن شهر‌ها به وصف دارالمومنین است. در برخی شهر‌ها این وصف به تابلو‌های ثابت و جلوه‌های تجسمی راه یافته، در برخی شهر‌ها هم ذیل ویژگی‌های دیگر این وصف شنیده می‌شود. اما یک دارالمومنین چگونه دارالمومنین می‌شود؟ به نظر می‌رسد فکر کردن به مقوله برادری اجتماعی در چنین بستری معنادار می‌شود.

برادری اجتماعی می‌تواند به‌وجود‌آورنده «جامعه برادر» باشد. ادعای ما این است که به جای استفاده از تعبیر «جامعه برابر»، باید برساختی ریشه‌ای‌تر و معنادارتر به نام «جامعه برادر» گذاشته شود. مبتنی بر ادبیات دینی و لسان آیات و روایات می‌توان گفت قوام رابطه برادری منوط به دخالت دادن امر سومی در آن است که همان امر سوم، مایه «تداوم و اثربخشی و اثرسازی» این رابطه است؛ «برادری در راه خدا، یا برای خدا، یا محض رضای خدا». بر همین مبنا است که می‌توان از شکل دادن به «فرهنگ مواخات» یا برادرسازی، حرف زد. در حکمت‌های امیرالمومنین (ع) می‌توان زمینه و راه‌حل‌های بسیار خوبی برای پیاده‌سازی فرهنگ مواخات پیدا کرد. پرواضح است در هر تلاشی برای ایجاد فرهنگ مواخات، سم‌زدایی یا مانع‌زدایی می‌تواند اولین اقدام ممکن باشد.

تقابل با موانع ایجاد رابطه برادری، در وهله اول نیاز به شناسایی آن‌ها به عنوان مهم‌ترین منکر اجتماعی است. امیرالمومنین به یک سه‌گانه جهاد با دست (عمل)، جهاد با زبان و جهاد با قلب در تقابل با منکر، اشاره کرده‌اند. در تعابیر دیگر حضرت، این سه‌گانه، سه مرحله تقابل با منکر شناخته شده است. یعنی می‌توان به ترتیب از جهاد با قلب، جهاد با زبان و جهاد با دست حرف زد. شاید لازم باشد در جامعه‌ای که تاحدی دچار آسیب و اختلال روابط شده است، ابتدا روی مقوله جهاد با قلب کار کرد. از این نظر می‌توان گفت ایجاد حس برادری شاید اولین گام ممکن در این خصوص باشد. این حس که در یک جامعه مومن یا برادر، در حداقلی‌ترین شکل، منکر در قلب‌های مومنین، نهی و رد و منع شود؛ بنابراین باید «موانع انکار منکر قلبی» شناسایی شده و در مقابل اقداماتی برای ایجاد این حس صورت بگیرد. از نظر نگارنده می‌توان بر این اساس حداقل و در فاز یک، دو راه‌حل ارائه داد:

الف) تلاش برای جریان‌یابی «سعه صدر اجتماعی» در شریان روابط فعلی؛ می‌توان گفت سعه صدر اجتماعی نوعی جهاد قلبی برای تقابل با «جامعه سازگار با گناه» است. بالا بردن حساسیت قلبی نسبت به عادی شدن عمومی‌ترین گناهان (مانند بی‌حجابی)، بهترین راه‌حل در این خصوص است. اگر حساسیت قلبی جامعه تحریک شود، اساسا میل به سازگاری با گناه کاهش می‌یابد. مقام‌معظم‌رهبری در این خصوص از تعبیر تقوای جمعی استفاده کرده‌اند و از نظر ایشان زمانی که جمعی از مردم در رفتار و سعی اجتماعی خویش، ملاحظه خدا را بر غیر خدا ترجیح دهند، تقوای جمعی حاصل شده است. اما سعه صدر اجتماعی به چه معناست؟ «افمن شرح الله صدره للاسلام فهو علی نور من ربه فویل للقاسیه قلوبهم من ذکر الله اولئک فی ضلال مبین» (آیه ۲۲ سوره زمر) می‌توان گفت سعه صدر اجتماعی در جامعه مسلمان شهری به معنای «گشایشی در قلب برخاسته از ایمان و ثروت‌های روحانی و باور‌های نیکان و نیاکان» است.

برای شناسایی درد‌های جامعه برادر، نیاز به شناساندن این درد‌ها به او داریم، سعه صدر اجتماعی به معنای تحمل درک درد‌های اجتماعی توسط جامعه است. انکار، اغفال، بی‌اعتنایی، نادیده گرفتن، به راحتی و بدون مسئولیت از کنار آن رد شدن، مهم‌ترین موانع سعه صدر اجتماعی است. گفتگو یا خطاب قرار دادن «خود متعالی جامعه» یکی از اقدامات و پیشنهادات ممکن در این خصوص است. باید وجدان عمومی را مورد خطاب قرار داد. می‌توان با قرار دادن جامعه در معرض داوری وجدانی به این مهم دست یافت. یکی از دردسترس‌ترین ظرفیت‌های ممکن، استفاده از انرژی بی‌بدیل ارتباط «مردم و شهید» است. اما فی‌الجمله به عنوان یک اقدام عاجل، می‌توان همانطور که از بیان رهبری در دیدار با اعضای کنگره شهدای آذربایجان شرقی، قابل استنباط بود، روی مضمون «شهید و زندگی» کار کرد. در این سخنرانی ایشان روی نکته‌ای بدیع دست گذاشتند که به خوبی ما را برای طراحی اقدام در این خصوص هدایت می‌کند. ایشان بیان داشتند که در نگاه به شهیدان باید روی زمینه‌ها و جرقه‌های عروج شهیدان کار کرد.

با بیان واضح‌تر باید در تولید پیام‌ها روی جرقه‌هایی که نقطه عطف یا باعث حرکت شهدا شده‌اند، متمرکز شد. چه چیزی مثلا باعث شد باکری، باکری شود. وجدان شهید کجا تحریک شد؟ این پیام‌ها باید با مطالعه جزئیات زندگی شهدا از طرق مختلف مکتوب و شفاهی و یا نقل‌قول‌ها در مورد ایشان استحصال شود. طرح موضوعاتی نظیر «شهدا؛ ندای وجدان جامعه» و اشاره به نقطه عروج یا جرقه وجدانی ذیل آن، می‌تواند یکی از این کار‌ها باشد.

ب) رقابت‌زدایی و معنازدایی از مفهوم برنده در جامعه؛ برای توضیح این محور می‌توان به یک ویدیو کلیپ انیمه‌شده، با عنوان «آیا زندگی میدان رقابت است؟» اشاره کرد. در این کلیپ که ایمان فانی ترجمه و دکلمه کرده است، از جوامعی حرف زده شده که زندگی را میدان رقابت دانسته‌اند و عادت دارند به برخی برچسب برنده و بالتبع به برخی دیگر برچسب بازنده بزنند. میدانی برای اول شدن در مسابقه شهرت، پول و پرستیژ. در این کلیپ، سازنده برای تقابل با چنین فرهنگی، میدان مسابقه را گسترش داده و گفته می‌توان میدان‌هایی را شناسایی کرد که نه اقبال رسانه‌ای دارد و نه توجه تماشاچیان را جلب می‌کند، اما در عوض حس ارزشمندی را جایگزین می‌کند. در ادامه، این کلیپ گفتاری می‌گوید هیچ‌گاه، هیچ انسانی نمی‌تواند برنده تمام میادین مسابقه باشد، بنابراین، برچسب برنده و بازنده نسبی است. چه‌بسا در یک میدان فردی برنده باشد، اما همان فرد برنده در میدانی دیگر از یک دختر سه‌ساله شکست بخورد. این کلیپ یکی از محصولات مدرسه زندگی لندن است، با اینکه به روشن شدن بحث کمک می‌کند، اما حاوی یک نکته منفی است.

نگارنده، با این مثال می‌خواهد بگوید راه رقابت‌زدایی منفی از جامعه، توسعه میدان رقابت به سایر حوزه‌های زندگی معمولی نیست. حس ارزشمندی قابل سنجش نیست و این اقدام اساسا خود ویرانگر است. نه راه‌حل که تعلیق و عقب انداختن مشکل است. در مقابل، «جامعه برادر»، میدان رقابت‌ها یا بازی‌های زبانی «جامعه برابر» نیست، بلکه معنای بازنده و برنده را از اساس تغییر می‌دهد. یکی از مضامین پرتکرار و اصلی در لسان روایات، همان عبارتی است که در آن می‌گوید هرچه برای خود می‌پسندید، برای برادر مومن‌تان نیز بخواهید.

شاید به یک معنا اصل مهم بعدی بعد از دخالت دادن امر الهی و در نظر داشتن خدا در ایجاد رابطه برادری، همین اصل یا قاعده طلایی باشد. فرهنگ مواخات هم خدا را در نظر می‌گیرد، هم برادر دینی را. به نوعی می‌توان گفت در رابطه برادری، مصلحت و منفعت فردی همراه و همساز با پسند و منفعت طرف دیگر رابطه است. ارتباطات انسانی دیگرخواهانه در جامعه برادر ارزش شمرده می‌شود. فرهنگ رقابت علی‌الخصوص در زیست اجتماعی، بسیار پررنگ و جدی است. در همین روزمرگی‌های شهری بار‌ها شاهدش بوده‌ایم، در رقابت برای اشغال صندلی‌ها، در رقابت برای زودتر رسیدن به درب‌های مترو، در راه رفتن عادی میان معابر و پیاده‌روها، در سبقت جویی با اتومبیل شخصی و... بسیاری از این عادات نیز به شکلی ناآگاهانه از ما سر می‌زند. به نظر می‌رسد برای پیاده‌سازی اصل دوم فرهنگ مواخات و ایجاد جامعه برادر نیاز به روش‌هایی جدید داریم.

صرف گفتار مستقیم یا تولید پیام شاید، گره‌ای از کار باز نکند. اما می‌توان در این خصوص به کتاب تفکر سریع و آهسته دنیل کانمن اشاره کرد که در آن تکنیک جابه‌جایی عادات به سوژه‌های قابل تامل و تفکر توضیح داده شده است. فرهنگ رقابت به بخشی از عادات منفی ما تبدیل شده است. کانمن در این کتاب این تکنیک را با یک یافته جالب توجه توضیح می‌دهد، اینکه عادت ناآگاهانه را در معرض داوری دیگران قرار دهید؛ یعنی فضایی به وجود آوریم که ببینیم وقتی در حال رقابت برای سوار شدن در اتوبوس و مترو هستیم، چه چیز‌هایی را نادیده می‌گیریم، چقدر تنه به تنه افراد می‌زنیم، چقدر کفش‌های دیگران را خاکی می‌کنیم، چند بار از جا پا نمی‌شویم تا فرد مسن‌تری بنشیند. این‌ها چیز‌هایی است که عادی شدنش خلاف فرهنگ مواخات است و می‌توانیم با بازنمایی هوشمندانه (گرفتن فیلم‌ها یا تصاویری طبیعی و واقعی از این عادات منفی)، آن را در معرض قضاوت وجدان عمومی قرار دهیم.

جمع‌بندی

نگارنده در این یادداشت بلند، نقد‌هایی به ایده برابری وارد آورد، و قصدش آن بود که نشان دهد برای حل مسائل و آسیب‌های چنین جامعه‌ای، لزوما پیدا کردن راه‌حل‌هایی پایبند به همان مبانی، کارآمد و کافی نیست و ممکن است، طی مسیر بر همین منوال، خطر تبدیل آسیب‌های ساده به مسائل و آسیب‌ها پیچیده‌تر و تعلیق و عقب انداختن مشکل و نه حل قطعی آن را به همراه داشته باشد. شاید راه‌حل، تغییر زاویه دید یا پی افکندن مبنایی دیگر باشد. ایده برابری طاقت بسامان کردن قطعی جامعه انسانی را ندارد. البته این به معنای انکار یا نفی مطلق آن نیست؛ مقصود آن بود که راه‌های پیمودنی دیگری نیز وجود دارد که اکنون زمانش رسیده است؛ زمانی که شاید کشش تداوم ایده برابری به پایان رسیده باشد.

جعفر علیان‌نژادی، پژوهشگر سیاسی

برچسب ها: جامعه
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر