به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: ۲۰ مهرماه در تقویم ما ایرانیها به نام شاعر نامدار و قله نشین شعر و ادب پارسی، خواجه شمس الدین محمد بن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی (۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری) نام گذاری شده است. او علاوه بر حافظ به القابی از جمله «لسان الغیب»، «لسان العرفا» و «خواجه شیراز» شناخته میشود. همه ما تا امروز درباره این شاعر سخن پرداز کتابها و مقالههای زیادی خوانده ایم. مقالههایی که گاه با اغراق به ستایش شعر حافظ پرداخته و گاهی با ظن و بدبینی به شعر او نگریسته اند.
خواجه شیراز، همزمان با این که در تاریخ ادبیات ما محبوب بوده به همان اندازه در برخی دورهها مورد غضب قرار گرفته است. استاد قدمعلی سرامی را میتوان از جمله استادان زبان و ادبیات فارسی دانست که در زمره حافظ شناسان برجسته به شمار میآید و درباره این موضوعات تا امروز تحقیقات زیادی داشته و برخی از این تحقیقات را در قالب کتابهایی از جمله «ای گدایان خرابات» و «رمزگشایی از دیوان حافظ» به رشته تحریر در آورده است. البته علاوه بر این کتاب ها، مقالات زیادی از این حافظ شناس معاصر در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. به مناسبت روز حافظ با او درباره موضوعات کمتر شنیده شده شعر حافظ گفتگو کرده ایم.
دکتر سرامی درباره مهمترین ویژگی شعر حافظ میگوید: جامعیت اضداد را میتوان مهمترین ویژگی شعر حافظ به شمارآورد. او در دیوان شعرش هم از مسجد میگوید و هم از میخانه. این شاعر بزرگ زبان فارسی در بیتهای مختلفی حقیقت دو گانگی را که در ذات انسان هاست با مردم در میان میگذارد و میگوید: «آشنایان ره عشق درین بحر عمیق /غرقه گشتند و نگشتند به خواب آلوده» در این بیت، حافظ به بسیاری از مردم اشاره دارد که هم به عشق آلوده هستند و هم آلوده نیستند، یا در بیتهای دیگری میگوید: «قدم دریغ مدار از جنازه حافظ /اگر چه غرق گناه است میرود به بهشت» یا در مصرعهایی این گونه میسراید: «آلوده گشت جامه و پاکیزه دامنم»، «در خرابات مغان نور خدا میبینم /وین عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم».
حافظ همواره از مخاطبان خودش میخواهد که این دوگانگیها را که در قالب مسجد و میخانه میآورد، دلیل بر ناباب بودن او نگیرند و حتی این خواسته را در قالب بیتی دلنشین بیان میکند: «در شان من به دُرد کشی ظـَـنِّ بد مبر/کالوده گشت جامه، ولی پاکدامنم». خلاصه کلام این که حافظ، به راز دوگانگی جهان هستی پی برده و در شعرش به ما میگوید بی گمان میتوان از این دو گانگیها بیرون آمد.
شاعر کتاب «مثنوی مینویی» میافزاید: مکتب حافظ مکتب عشق است همان مکتبی که مولانا جلال الدین بلخی، خیام و بسیاری از شاعران دیگر از آن پیروی میکنند، پس بی دلیل نیست که در دیوان او ما یکسره از عشق میشنویم. بی گمان وابستگی و پیروی حافظ از عشق، ناشی از اندیشه شادی گرایی است که ما این اندیشه را در کتیبه داریوش کبیردر قالب این جمله میبینیم: «خدا کسی است که شادی را به انسان هدیه کرده است».
دکتر سرامی در پاسخ به این سوال که چرا از میان انبوه شاعران، ما به دیوان حافظ تفال میزنیم، میگوید: یکی از دلایلی که ما برای گرفتن فال به سراغ شعر حافظ میرویم این است که همواره با خواندن شعرهای او شاد و امیدوار میشویم. حافظ بسیار کم در شعرش، زبان به گلایه میگشاید؛ او میگوید: «روان را با خرد در هم سرشتم/وزان تخمی که حاصل گشت کشتم» و همچنین میگوید: «فرحناکی در این اشعار پیداست.» ذات شعر حافظ بر پایه شادی بنا شده و خودش هم شعرش را شعری شاد معرفی میکند.
وی میگوید: بنده در مقالهای به نام «جام حافظ، مدام خیام» ثابت کرده ام زیر بنای اندیشهای که در شعر خیام بوده در شعر حافظ نیز هست. خیام از شادی و امیدواری میگوید و این مفاهیم در شعر حافظ نیز وجوددارد. در این مقاله منظور از کلمه «مدام»، همان شراب است. من میخواهم بگویم که اگر چه جام، متعلق به حافظ است، ولی مدام (شراب یا همان شادی بی حد) از آن فرهنگ ایرانی است. به این معنی که فرهنگ ما، فرهنگی است که در نامساعدترین شرایط با بهره گیری از آن، میتوان احساس سعادت کرد. حافظ در جایی دیگر، در همین باره میگوید: «صبر و ظفر، هر دو دوستان قدیمند/بر اثر صبر، نوبت ظفر آید.»
دکتر سرامی در پاسخ به این سوال که چرا رباعیات، مثنویها و قصاید حافظ به اندازه غزلهای او دیده نشده است، میگوید: علت این که سرودههای حافظ در دیگر قالبهای شعری زیاد مورد توجه مردم قرار نگرفته و عموما لسان الغیب را به همان ۴۹۵ غزلی که در دیوانش آمده میشناسند این است که او در غزل هایش هر آنچه را باید میگفته به زیبایی سروده است. تعداد شعرهای او در قالبهایی به جز غزل، بسیار ناچیز است و به همین دلیل زیاد دیده نشده اند. حافظ، دو مثنوی دارد که یکی به «ساقی نامه» مشهوراست و دیگری همان شعر مشهور «الاای آهوی وحشی کجایی و.» است. دو قصیده نیز به نام اوست که البته یکی از آنها منسوب به حافظ است و در این قصیده زبان شعر، حافظانه نیست. علاوه بر اینها چند رباعی نیز دارد که کمتر شنیده شده اند.
دکتر قدمعلی سرامی درباره دلایل کم رنگ شدن تفال به حافظ و حافظ خوانی در خانوادهها خاطر نشان میکند: این اتفاق درباره بسیاری از دیوانها و اشعار گذشتگان ما به چشم میخورد، دلیل آن هم بیگانگی نسل جدید با گذشته است واین گمان میرود که چندان تمایلی هم به برقراری ارتباط با گذشته ندارند. البته با تمام این چالشها باید این واقعیت را پذیرفت که حافظ، شاهنامه فردوسی، گلستان وبوستان در ناخودآگاه همه ما همواره حضور دارد. یک نظریه وجوددارد که میگوید انسانها بدون این که چیزی را مطالعه کنند در ناخودآگاهشان ارادتی به برخی موارد دارند که شعر حافظ نیز در این دسته قرار میگیرد. نمونه بارز این ادعا درمورد شاهنامه فردوسی در حال رخ دادن است. تعداد زیادی از افراد جامعه ما بدون این که شاهنامه را خوانده باشند نام کودکانشان را از میان قهرمانان این اثر فاخر بر میگزینند.
این حافظ پژوه برجسته ضمن اشاره به یکی دیگر از ویژگیهای شعر حافظ میافزاید: جمع آوری اندیشه شاعران گذشته و بیان آن در قالب شعر از دیگر ویژگیهای بارزشعر حافظ است. ما در شعر او رد پای ۱۷ شاعر پیش از او را میبینیم، از جمله این شاعران میتوان به رودکی، فردوسی، باباطاهر، خیام، خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، سعدی شیرازی، مولوی و... اشاره کرد. حافظ به قدری از سعدی شیرازی در شعر ش تاثیر پذیرفته که در این باره محققان کتابهایی نوشته اند؛ البته باید به این نکته اشاره کنیم که این بهره گیری با افزودههایی همراه است.
وی میگوید: شعر حافظ را میتوان در عین حال نو و کهنه دانست، هم رد پای دیگر شاعران در شعر او هست و هم طوری این اندیشهها را بیان کرده که ما فکر میکنیم این سخنان را برای اولین بار میشنویم. این شعرها به شکلی سروده شده که ما از یک بیت تا بیت بعدی شاهد نوآوریهای مختلفی هستیم، به همین دلیل، شعر او برای ما تکراری و کهنه نمیشود. از سوی دیگر ما میبینیم هم فرد متشرعی مانند استاد مرتضی مطهری درباره شعر ش سخن میگوید و کتاب «تماشاگه راز» را مینویسد و هم شاعری مانند شاملو، دیوانی از حافظ را به تصحیح خودش منتشر میکند.
این استاد زبان و ادبیات فارسی اظهار میکند:بزرگترین ویژگی که از نظرآرایههای ادبی در دیوان حافظ پیدا میشود صنعت ایهام است. دوگانگی در شعر حافظ به شکلی است که هم میتواند به شادی گرایی ایران باستان و هم به ایران پس از اسلام اشاراتی داشته باشد. این ویژگی نیز، یکی دیگر ازدلایل «لسان الغیب» خواندن اوست. ایهام نه تنها در پارهای از ابیات که در کلیت دیوان حافظ به چشم میخورد.
نویسنده کتاب «زهره را چنگ از خروش افتاده است»، تاکید میکند: شعر حافظ ما را همواره به شادی و آزادی دعوت میکند.