به گزارش مجله خبری نگار/ایران ورزشی: در پیشینه تراکتور رویکرد به بسیاری از مربیان خارجی از واسیلی گوجای رومانیایی در دهه ۱۳۶۰ شمسی گرفته تا جان توشاک ولزی، جورج لیکنز بلژیکی و مصطفی دنیزلی ترکیهای در دهه ۱۳۹۰ مشاهده میشود و در همه این ادوار پرشورها با این سؤال اساسی مواجه بوده اند که سبک کارشان و رویکرد و فلسفه دلخواهشان در فوتبال تا چه حد با عقاید و ایدههای حاکم بر فوتبال اروپا بهعنوان خاستگاه فوتبال مرجع، همخوانی و همزیستی دارد
برای تراکتوری که در سالهای اخیر همیشه یکی از اضلاع قدرت در فوتبال ایران بوده، سیزدهم شدن در جدول ردهبندی لیگ برتر و حس کردن خطر سقوط به دستهای پایینتر در نیمفصل دوم به مثابه بدترین شکست بود.
درست است که «پرشورها» در جدول نهایی با ۱۴ امتیاز بیشتر از شهرخودرو و فجر سپاسی که لیگ یکی شدند و ۹ امتیاز فزونتر از نفت مسجدسلیمان که رتبه چهاردهم را کسب کرد و مثل تراکتوریها در لیگ برتر ماند، به امنیت کامل رسیدند، اما در هفتههای هفدهم تا بیست و ششم حلقه یک سقوط بسیار محتمل به دور گردنشان پیچیده شده بود و این همان مقطعی بود که ارطغرل ساغلام ترکیهای برای دومین بار در سه سال اخیر هدایت قرمزهای تبریزی را در دست گرفته بود و بسیار به ندرت پیروز میشد و اغلب نتیجه مساوی میگرفت یا به شکست تن میداد و تیم را در استرس کامل نگه داشته بود.
امروز که قربان بردیف مربی نامآشنای روستبار به تبریز آمده تا سرخهای این شهر را از ایام «پیشفصل» لیگ بیست و دوم عبور دهد و در تنگناهای این مسابقات هم به پیروزی برساند، جای تعجبی نخواهد داشت اگر روشهای کاری این هدایتگر سابق تیمهای رویین کازان و روستوف روسیه بسرعت جواب ندهد و او را با لیگ به کلی متفاوت و فضای منحصر به فرد فوتبال تبریز همسو نسازد و به تبع آن حتی یک اخراج سریع او را از پستاش موجب نشود که این امر در دوران زمامداری زنوزی کاملاً مرسوم و ساری و جاری بوده است.
در پیشینه تراکتور رویکرد به بسیاری از مربیان خارجی از واسیلی گوجای رومانیایی در دهه ۱۳۶۰ شمسی گرفته تا جان توشاک ولزی، جورج لیکنز بلژیکی و مصطفی دنیزلی ترکیهای در دهه ۱۳۹۰ مشاهده میشود و در همه این ادوار پرشورها با این سؤال اساسی مواجه بوده اند که سبک کارشان و رویکرد و فلسفه دلخواهشان در فوتبال تا چه حد با عقاید و ایدههای حاکم بر فوتبال اروپا بهعنوان خاستگاه فوتبال مرجع، همخوانی و همزیستی دارد.
شاید تونی اولیویرای پرتغالی به خاطر رفتارهای پراحساساش محبوب دل هواداران در سه مقطع زمانی بوده باشد که هدایت این تیم را به وی سپردند، اما او نیز در مقطع سوم (و آخر) حضورش در تبریز به وضوح حس میکرد که عصر وی به پایان رسیده و مدیران تراکتور برای یک مقطع چهارم به سراغ وی نخواهند آمد.
اگر اولیویرا به لطف حرکات آکروباتیکوار خود در کنار زمین در تبریز بسیار پرطرفدار شده بود و اگر ساکت الهامی با فتح جام حذفی دو فصل پیش کارآییاش را به اثبات رساند و برای پرشورها به یک منجی محبوب تبدیل شد قربان بردیف که به تبریز آمده هیچ یک از این دو سلاح را ندارد و فقط براساس نتایج اولیهاش ارزیابی خواهد شد و اگر لیگ بیست و دوم را بد شروع کند و تن به چند باخت بدهد، شاید زنوزی و همکارانش ۱۰ و حتی هفت، هشت هفته هم به او مهلت ندهند و عذرش را سریعاً بخواهند.
از همه بدتر اینکه او هیچ شناخت عمیقی از فوتبال ایران و بویژه لیگ آن ندارد و هرگز در این عرصه کار نکرده و در نتیجه برای خو گرفتن به آن به حداقل یک نیمفصل کامل احتیاج دارد و این مهلت و متاعی است که زنوزی معمولاً به مربیان ناکام تیم خود نمیدهد.
آینده نزدیک زمانی برای بردیف تیرهتر میشود که در نظر بگیریم دستیاران خارجی مورد نظر بردیف هم مثل خود او چیز زیادی از لیگ ایران نمیدانند و یکی از آنها دیمیتری کریچنکو است که در روستوف روسیه و تیم غیرت آلماتی قزاقستان از دستیاران بردیف بود و در راه سفر به تبریز است تا اینجا هم به این سرمربی کمک فکری بدهد، اما در مصاحبهای به صراحت اعتراف کرده که اطلاعات چندانی از فوتبال ایران ندارد و فقط امیدوار است که این چرخه را بپسندد و در آن جا بیفتد.