به گزارش مجله خبری نگار، روزگاری ترانسفر فوتبالیستهای ایرانی به اروپا یک هنر منحصربهفرد مدیریتی به شمار میرفت. انتقال ستارههای نسل طلایی فوتبال ایران به قاره سبز و عضویت آنها در تیمهای بزرگ اروپایی یک دستاورد بزرگ و فوقالعاده برای مدیران ایرانی بود که ثمره آن تزریق رقمهای قابل توجهی به حساب باشگاهها بود که در آن ایام بسیاری از مشکلات مالی آنها را برطرف میکرد. اما حالا پس از دوره طلایی حضور علی دایی، مهدی مهدوی کیا، کریم باقری و وحید هاشمیان در بوندس لیگا، بازی جواد نکونام و مسعود شجاعی در لالیگا و نمایش فوقالعاده آندرانیک تیموریان در بولتون؛ تعداد لژیونرهای ایرانی حاضر در لیگهای معتبر اروپایی حتی به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد تا این واقعیت تلخ آشکار شود که سطح فوتبالیستهای ایرانی به شکل قابل تأملی افت کرده و دیگر کسی خریدار هنر بازیکنان ایرانی نیست!
امروز شاخصترین لژیونر ایرانی در اروپا، مهدی طارمی مهاجم بوشهری تیم ملی فوتبال ایران است که هیچ کسی نمیداند سرنوشت او برای فصل بعد کالچو با افعیها چه خواهد شد؟ به جز مهدی، بازیکنان دیگری نظیر قلیزاده، جهانبخش و صیادمنش نیز در اروپا مشغول بازی هستند، اما در لیگهای سطح پایینتر که اقبال زیادی از سوی هواداران فوتبال اروپا به آنها وجود ندارد.
توقع میرفت از میان پدیدههای موجود در فوتبال ایران، آن دسته از استعدادهایی که پتانسیل بیشتری نسبت به سایرین داشتند، راهی لیگهای بزرگ اروپایی شوند تا تعداد نمایندگان فوتبال ایران در اروپا به عدد صفر نزدیک نشود، اما این اتفاق هرگز رخ نداد تا مقصد ایرانیها به لیگهای حاشیه خلیج فارس و روسیه ختم شود. اما چرا روسیه، چرا امارات؟!
منتقدان مهمترین عامل بروز وضعیت فعلی را نقش تأثیرگذار جریان دلالیسم در حوزه فوتبال میدانند، به این دلیل هر روز تعداد بیشتری از بازیکنان در این چرخه معیوب گرفتار میشوند. در سالهای قبل تعداد انتقال بازیکنان ایرانی به لیگ پرتغال حسابی خبرساز شد که با کالبدشکافی این پروژه بحث برانگیز، این تئوری مطرح شد یک جریان دلالی شاغل در فوتبال با برخی مدیران باشگاههای پرتغالی به صورت هدفمند وارد همکاری شدهاند تا بازیکنان مستعد را یکی پس از دیگری جذب و پس از یک فصل همان بازیکنان را با رقمی گزاف به باشگاه ایرانی منتقل کنند، تا به این ترتیب درآمد هنگفت دلاری به جیب بزنند.
با رونمایی از این تاکتیک پولساز از سوی رسانهها و اعتراض گسترده منتقدان، پروژه ترانسفر بازیکنان ایران به لیگ پرتغال منتفی شد، اما به محض توقف این پروژه، سناریوی مشابه دیگری کلید خورد که به جای پرتغال، بازیکنان مستعد ایرانی به لیگ کشوری دیگر ترانسفر میشدند که به نظر میرسد با همان ساز و کار قبلی چرخه درآمدزایی بحث برانگیز جریان دلالیسم فعال در حوزه فوتبال ادامه یابد.
اما ظاهرا پروژه سودجویی این جریان دلالی فقط به اینجا ختم نمیشود و گویا آنها در گام بعدی خود برای انتقال دوباره بازیکنان ایرانی که به این لیگ تازه ترانسفر شدهاند، بستهای متفاوت را مقابل مدیران عامل باشگاههای ایرانی قرار میدهند که در ازای حضور لژیونر جوان بایستی یک بازیکن بدون تیم یا ارزان قیمت ایرانی را نیز با قیمت بالا استخدام کنند تا بستر لازم برای جذب لژیونر مورد نظر فراهم شود.
محمدرضا زنوزی، مالک باشگاه تراکتور تبریز با تأیید این فرمول عجیب در یک برنامه تلویزیونی در این باره میگوید: «گویا یکی از تیمهای تهرانی یک بازیکن (شاغل در لیگهای خارجی) را میخواهد، اما دلالهای مرتبط گفتهاند اول این بازیکن (بازیکن ایرانی که چندان خواستاری ندارد) را بگیرید و بعد بازیکن اصلی را میآورم. الان با آن بازیکن (داخلی) قرارداد بستهاند، ولی بازیکن اصلی (شاغل در لیگ خارجی) را نیاوردهاند و باشگاه مانده است چه کار کند! الان شما قیمت بازیکنان داخلی را با مارکت بینالمللی مقایسه کنید. من چرا گفتم تعداد سهمیه بازیکنان خارجی را زیاد کنند، به خاطر همین مسائل بود.»
نکته تأمل برانگیز اینجاست که جریان دلالیسم و واسطهگری در فوتبال در نبود نظارتهای کافی هر آنچه باب میلش است را به اجرا در میآورد بدون اینکه کوچکترین مشکلی برای فعالیت داشته باشد.
به نظر میآید وقت آن رسیده تا دستگاههای نظارتی با بررسی پروندههای مرتبط با موضوعات نقل و انتقالات و رمزگشایی از معادلات پشت پرده آن، مقابل این ناهنجاری بزرگ را بگیرند تا شاید بساط سودجویی جریانهای دلالی موجود در سیستم فوتبال جمع شود.