به گزارش مجله خبری نگار، حالا که بازار زیبایی در ایران از هر زمان دیگری داغتر است، مواجهه با یک خبر قضایی کافی است تا بار دیگر پرسشی اساسی در افکار عمومی زنده شود؛ پشت پرده این حجم از تب جراحی و تزریق چه میگذرد؟ خبر صدور کیفرخواست برای یک پزشک محرومالطب، اما فعال در کلینیک بدون مجوز، نشان از فاجعهای دارد که مدتهاست زیر پوست صنعت چندمیلیاردی زیبایی جریان دارد. روندی که امروز شاهد آن هستیم، تنها نتیجه چند کلینیک متخلف یا چند مداخلهگر غیرمجاز نیست؛ مسئله عمیقتر و ریشهدارتر است. جراحی زیبایی دیگر یک «انتخاب شخصی» یا یک «بهبود ظاهری» صرف نیست؛ بلکه به یک الگوی فرهنگی غالب تبدیل شده است که در آن ظاهر، هویت و حتی موفقیت اجتماعی انسان تعریف میشود. در ربع دوم قرن بیست ویکم شبکههای اجتماعی به بازاریهای بیقانون تبدیل شدهاند؛ بازاری که در آن، صفحههایی با رنگهای تند و تصاویر فریبنده، مفهوم زیبایی را بازتعریف میکنند. آمارهای رسمی متخصصان میگویند ۸۰ درصد کسانی که در فضای مجازی خود را ارائهدهنده خدمات زیبایی معرفی میکنند، پزشک نیستند. همین تناقض مهم، مسیر آشنایی مردم با خدمات پزشکی را از اتاق مطب، به صفحه موبایل منتقل کرده و تصمیمهای حساس سلامتمحور را وابسته به «فالوور» و «لایک» کرده است. در چنین فضای مبهمی، طبیعی است که متقاضیان بیشتر در دام تبلیغات ارزان، تخفیفهای غیرواقعی و وعدههای رؤیایی بیفتند.
همزمان با افزایش تقاضا، خود حوزه پزشکی نیز تحتفشار اقتصادی ساختاری قرار گرفته است. بخشی از نیروهای متخصص پزشکی که سالها با صرف هزینههای دولتی برای درمان بیماران تربیت شدهاند، ترجیح میدهند بهجای مقابله با مشکلات معیشتی، به حوزه پردرآمدتر، اما بینظمتر زیبایی مهاجرت کنند. این چرخه، تعداد بیشتری از ارائهدهندگان خدمات زیبایی را وارد بازار میکند. از سوی دیگر، سرمایهگذاران غیرمتخصص باهدف کسب سود سریع وارد میدان میشوند و کلینیکهایی شکل میگیرد که گاهی پزشک تنها برای «مجوز»، در حاشیه کار قرار دارد و تصمیمگیری واقعی در دست افرادی است که نه شناخت علمی دارند و نه دغدغه سلامت عمومی.
نتیجه این چرخه معیوب، بازاری است که در آن عملهای ناموفق و آسیبهای فیزیکی و روانی، بخش جداییناپذیر از تجربه متقاضیان شده است. متخصصان جراحی پلاستیک میگویند بخش قابلتوجهی از فعالیتشان «ترمیم» است، نه «زیباسازی». یعنی حجم زیادی از مراجعهکنندگان، پیشتر در مراکز غیرمجاز خدمات گرفتهاند و اکنون با مشکلاتی مراجعه میکنند که گاهی حتی برای فوقتخصصها نیز جبرانپذیر نیست.
از همین رو پرداختن چندباره به موضوع جراحیهای زیبایی نهتنها یک کنجکاوی رسانهای، بلکه ضرورتی فرهنگی - اجتماعی است؛ ضرورتی برای فهم این پرسش اساسی که چگونه جامعهای که تنها ۵۰۵ فوقتخصص صلاحیتدار دارد، در عرض یک سال بیش از ۴۰۷ هزار عمل و تزریق زیبایی انجام میدهد؟
تا چند سال پیش، زیبایی حوزهای بود که متخصصان در آن با رفع نواقص فاحش مادرزادی یا اکتسابی به افراد زندگی دوبارهای میدادند؛ امروز، اما صفحهای کوچک، هر روز تعریف جدیدی برای کلمه «زیبایی» ارائه میدهد. نقطه چرخش، زمانی بود که فیلترها، اپلیکیشنهای ادیت و استانداردهای مصنوعی، تصویری از «خود بهتر» ساختند که وجود خارجی نداشت؛ اما در ذهن بسیاری واقعیتر از چهره آیینه شد. همین تصویر دستکاریشده، بهتدریج به معیار زیبایی بدل شد؛ معیاری که نه بدن انسانی، بلکه الگوریتم طراحی کرده بود.
تولیدکنندگان محتوا و اینفلوئنسرها نیز ناخواسته به چرخه شتابدهنده این روند تبدیل شدند. چهرههای صاف، بینیهای یکشکل، زاویه فک بینقص، لبهای برجسته و پوست بیخط و چروک، همه در بستهبندی جذاب محتوایی نوعی «استاندارد بصری» ساخت که برای بسیاری حکم نمره قبولی اجتماعی را پیدا کرد. مهمتر اینکه شبکههای اجتماعی فقط تصویر نهایی را نشان میدهند؛ نه درد، نه عوارض، نه عذرخواهیهای بعد از عمل ناموفق، نه هزینههای پنهان. نتیجه؟ جراحی زیبایی از یک انتخاب به یک فشار تبدیل شد.
اما مشکل اصلی جای دیگری است. بازار عرضه در شبکههای اجتماعی کاملاً بدون مقررات است. طبق گفته متخصصان، بیش از ۸۰ درصد کسانی که در فضای مجازی خود را ارائهدهنده خدمات زیبایی معرفی میکنند اصلاً پزشک نیستند. این یعنی مردم در بزرگترین ویترین تصمیمگیری خود، با اطلاعات نادرست و تبلیغات فریبنده روبهرو هستند و حتی ممکن است ندانند که در حال انتخاب چه کسی و چه خدمتیاند. این مدل فروش، زبان مشترک سادهای دارد، «درمانهای سریع»، «بدون درد»، «قیمت باورنکردنی»، «نتیجه آنی». درست همین زبان است که بیشترین آسیب را میزند؛ چون مخاطب را از مهمترین رکن پزشکی یعنی «ریسک» دور میکند.
همزمان، الگوریتمها کسانی را بیشتر به مخاطب نشان میدهند که جسورتر تبلیغ میکنند، نه الزاماً آنهایی که مجوز دارند یا حرفهایترند. این یعنی یک ارائهدهنده غیرمجاز میتواند تنها با تولید ویدئوهای چشمگیر، در چند روز بیش از یک پزشک متخصص دارای فوقتخصص دیده شود. چنین شیبی در دیدهشدن، مسیر تصمیمگیری را کاملاً منحرف میکند.
در کنار اینها، بازاریابی «پیش از تصمیم» نقشی کلیدی پیدا کرده است. فرد حتی قبل از اینکه به نارضایتی ظاهری برسد، با محتواهایی مواجه میشود که مدام یادآوری میکنند: «بهترشدن» ممکن است، «زیباتر شدن» آسان است و «چهره فعلی» قابل ارتقاست. این بمباران روانی، شکل تازهای از ناامنی زیبایی ایجاد کرده؛ ناامنیای که اصلاً درگذشته وجود نداشت.
بازار زیبایی در ایران، فقط یک بازار پرمشتری نیست؛ یک اقتصاد جانشین است. اقتصادی که بهجای بخش درمان که سالها زیر فشار فقدان منابع، دستمزدهای نامتناسب و بار سنگین بیماران فرسوده شده است، بهتدریج نقش «موتور محرک درآمد» برای بخش قابلتوجهی از جامعه پزشکی را بر عهده گرفته است. همین جابهجایی آرام، اما عمیق، نقطه عزیمت بسیاری از نابسامانیهای امروز است.
بخش درمان، باوجود اهمیت حیاتیاش، برای پزشک جوان عملاً مساوی است با سالها کار طاقتفرسا و دستمزدی که با واقعیتهای اقتصادی سازگار نیست. در مقابل، حوزه زیبایی ایستاده، بازاری پرتقاضا، پولساز، نقدی، بدون بیمه، بدون تعهدات پیچیده اداری و با فاصلهگرفتن از فرسایش عاطفی درمان بیماران. طبیعی است که در چنین تابلویی، پزشکان عمومی، متخصص و حتی کسانی که هیچوقت قصد ورود به این حوزه را نداشتند، وسوسه شوند. اما مشکل دقیقاً همینجاست؛ ورود آسان، خروج آسان، سود سریع و نبود مقررات جدی، حوزه زیبایی را از یک فعالیت تخصصی به زمینی باز برای هر نوع بازیگر تبدیل کرده است. سرمایهگذاران تازهوارد، معمولاً از خارج حوزه درمان و با ذهنیت کسبوکار وارد میشوند. در نتیجه، نگاه غالب در بسیاری از مراکز زیبایی نه درمانی است و نه اخلاق پزشکی محور؛ بلکه کاملاً تجاری است. «چند تزریق در روز؟»، «چقدر بازده؟»، «چه تخفیفی برای جذب مشتری؟» و «چه بستهای برای فروش؟»
در چنین سازوکاری، نقش معالج از درمانگر به بیزینسمن تغییر پیدا میکند؛ چراکه وقتی اقتصاد سودمحور، تصمیمهای پزشکی را هدایت کند، مرز مسئولیت درمانی کمرنگ میشود. آنوقت است که تزریقهایی انجام میشود که نباید انجام میشد؛ مواد بیکیفیتی وارد بازار میشود که نباید وارد میشد و افرادی بر چهره مردم کار میکنند که اصلاً صلاحیت ندارند. همزمان با رشد این اقتصاد رهاشده، بخش درمان واقعی تضعیف میشود. متخصصان میگویند ترکیبی از مشکلات معیشتی و جذابیت مالی حوزه زیبایی، نیروی انسانی را از بخشهای اصلی سلامت دور کرده است. این یعنی نابسامانی زیبایی، تنها آسیب به چهره افراد نیست؛ آسیب به خود نظام سلامت است. بخشهایی که باید با کمبود پزشک، فشار بیماران و فرسودگی نیروهای درمان بجنگند، در حال از دستدادن نیروهای توانمند خود به نفع بازار بیقانون زیباییاند.
اگر اقتصاد رهاشده زیبایی را موتور بحران بدانیم، مداخلهگران غیرپزشک سوختی هستند که این موتور را بیوقفه روشن نگه میدارند. بخش بزرگی از آنچه امروز بهعنوان «آسیبهای حوزه زیبایی» دیده میشود، از همین گروههایی نشئت میگیرد که در هیچ نظام آموزشی تربیت نشدهاند؛ اما در فضای بدون نظارت، سهم بزرگی از بازار را تصاحب کردهاند. ورود آنها به این بازار نه عجیب است و نه پیچیده؛ وقتی حوزهای پرمنفعت باشد و مسیر قانونیاش سخت و زمانبر، طبیعتاً مسیرهای غیررسمی رشد میکنند. اما مسئله اصلی این است که این ورود، بدون کمترین نظارت و بدون هیچ معیار تخصصی صورتگرفته است.
در عمل، هر کسی با یک کارگاه چندساعته، یک گواهی بیاعتبار یا حتی بدون هیچ آموزشی، میتواند با عنوانهایی فریبنده در شبکههای اجتماعی فعالیت کند. کارشناس کانتورینگ، متخصص فیش یال، مدرس تزریق، کارشناس پوست و ازایندست عناوین جزء شاخههای پزشکی نیستند، اما فعالیت و ارائه خدمات در این رشتهها «مداخله» در امر پزشکی بهحساب میآید. آسیب زمانی شدیدتر میشود که این افراد در محیطی با نور زیاد، روپوشهای سفید، دستگاههای عجیب و اتاقهایی با ظاهر تخصصی، اعتماد ایجاد میکنند؛ اما پشت این ظاهر، هیچ استانداردی نیست؛ نه پزشکی حاضر است، نه مسئولیتپذیری درمانی، نه ارزیابی عوارض و نه کادر آموزشدیده. واقعیت تلخ این است که بسیاری از پروندههای پیچیده ترمیمی، نتیجه کار همین افراد است؛ افرادی که اصلاً نمیدانند با چه مادهای کار میکنند، در چه عمقی تزریق میکنند، یا در صورت بروز عارضه، چه اقدامی لازم است. مداخلهگر غیرپزشک تنها تا لحظه دریافت پول مسئول است؛ بعد از آن، بدن فرد با تمام پیامدهایش تنها میماند.
اما خط بحران، فقط همین نیست؛ لایه دوم ماجرا سرمایهگذاران غیرمتخصص هستند. کسانی که با نگاه کاملاً تجاری وارد حوزه زیبایی شدهاند و مرکز یا کلینیک را نه بهعنوان محیط درمان، بلکه بهعنوان «بیزینس» میبینند. در چنین سازوکاری، شعار نانوشته هرچه بیشتر، بهتر است. وقتی پای سود در میان باشد، مرزی بین پزشک و آرایشگر نیست. سرمایهگذار میخواهد مرکز همیشه فعال باشد؛ هر روز، هر ساعت، با هر نیرویی که بتواند خدمات ارائه کند. اینجاست که حتی اگر پزشک حضور هم داشته باشد، نقشی تزیینی پیدا میکند. بسیاری از پزشکان تنها برای امضا، صدور نسخه یا ثبت پرونده دعوت میشوند؛ درحالیکه بخش اصلی خدمات را افراد دیگری انجام میدهند.
در گذشته، دنیای اکثر افراد محدود به خانواده و محل زندگی بود و هر فرد خود را با چند نفر از اطرافیانش مقایسه میکرد. امروز، اما مقایسه با میلیونها چهره «بهینهسازیشده» انجام میشود. همین مقایسه دائمی، ناامنی زیبایی را به یکی از شایعترین احساسات نسل جوان تبدیل کرده است. پژوهشی روی ۳۰۰ زن ۲۰ تا ۴۰ساله در تهران نشان داد که ۶۸ درصد از زنان تحتتأثیر تصاویر اینستاگرامی سلبریتیها و اینفلوئنسرها، تمایل به انجام جراحی پیدا کردهاند. این شبکهها با نمایش استانداردهای جدید زیبایی، نهتنها پلتفرم تبلیغاتی برای کلینیکها فراهم میکنند؛ چراکه وقتی فرد هر روز دهها تصویر بینقص میبیند، ذهنش بهتدریج بدن واقعی را «ناقص» و بدن ویرایششده را «نرمال» تعریف میکند و این نقطه دقیقاً همان جایی است که تقاضا شکل میگیرد.
آمار سالهای اخیر نشان میدهد که ایران در زمینه جراحیهای زیبایی، رشد چشمگیری را تجربه کرده است. بر اساس گزارش جامعه بینالمللی جراحی پلاستیک زیبایی، کشورمان از رتبه هجدهم در سال ۲۰۱۶ به رتبه دوازدهم جهان در سال ۲۰۲۲ ارتقا یافته است؛ روندی که همزمان با افزایش تقاضا برای این عملها، باعث شده تعداد جراحان پلاستیک نیز رشد قابلتوجهی داشته باشد. علیرضا صابری، دبیر انجمن جراحان پلاستیک و زیبایی ایران اعلام کرده است که طی ۱۵ سال اخیر، تعداد جراحان پلاستیک کشور از ۱۷۸ نفر به بیش از ۵۰۰ نفر افزایش یافته است.
یک پژوهش انجامشده در تهران که شامل ۷۴۴ بیمار با مجموع ۹۰۰ عمل جراحی زیبایی بود نیز اثبات کرده است که بیش از ۹۰ درصد بیماران زنان هستند. رینوپلاستی یا جراحی بینی با ۶۱.۳ درصد، محبوبترین عمل محسوب میشود و پس از آن تزریق چربی صورت (۶.۷ درصد)، بلفاروپلاستی یا جراحی پلک (۶.۳ درصد)، لیفت صورت (۴ درصد) و بزرگ کردن سینه (۳.۸ درصد) در رتبههای بعدی قرار دارند. این دادهها نمایانگر علاقه گسترده زنان ایرانی به اصلاح زیبایی صورت است، روندی که پزشکان متخصص آن را پایدار و روبهافزایش میدانند. در مقیاس جهانی، در سال ۲۰۲۳ حدود ۳۵ میلیون عمل جراحی و تزریقات زیبایی انجام شد. ایران بهتنهایی بیش از ۴۰۷ هزار عمل ثبت کرده که ۲۶۴ هزار مورد آن جراحی زیبایی بوده است؛ این در حالی است که مجموع جهانی جراحیها و تزریقات، ۱۵ میلیون مورد گزارش شده است. بهاینترتیب، ایرانیان به نسبت جمعیت، تقریباً دوبرابر استاندارد جهانی جراحی زیبایی انجام میدهند.
در ایران، جراحیهای صورت با ۱۳۸ هزار مورد در صدر قرار دارند؛ جراحی بینی با ۴۵ هزار و جراحی پلک با ۲۹ هزار مورد بیشترین سهم را دارند و روند صعودی آن همچنان ادامه دارد. پس از آن، جراحی زیبایی بدن با ۷۶ هزار عمل و جراحی سینه با کمتر از ۵۰ هزار مورد قرار گرفته است. جراحیهای غیرجراحی و تزریقی در ایران تنها ۱۴۳ هزار مورد ثبت شدهاند، درحالیکه در جهان حدود ۲۰ میلیون پروسه غیرجراحی انجام شده است. این تفاوت نشان میدهد برخلاف روند جهانی، در ایران همچنان سهم روشهای جراحی بهمراتب بالاتر است و بخش غیرجراحی رشد قابلتوجهی نداشته است.
مسئله دیگر این است که درحالی که در کشور ما ۵۰۵ فوقتخصص پلاستیک مشغول به فعالیتند؛ اما در یک سال بیش از ۴۰۷ هزار عمل و تزریق زیبایی انجام شده است. اگر به این صورت در نظر بگیریم که پزشکان در تمام ۳۶۵ روز سال (بدون تعطیلی) کار میکنند، پس هر فوقتخصص پلاستیک روزانه نزدیک به ۲.۵ عمل جراحی یا تزریق انجام میدهد که عدد ۸۰۰ عمل در سال را به ما نشان میدهد؛ و این تناقض، نقطه مرکزی بحران است. این یعنی تقاضا آنقدر بزرگ شده که ظرفیت واقعی پزشکی کشور، مدتهاست از پس آن برنمیآید. این یعنی بخش قابلتوجهی از این اعمال توسط کسانی صورت گرفته که متخصص و یا اساساً پزشک نبودهاند. ۵۰۵ فوقتخصص برای ۸۵ میلیون نفر، بهخودیخود عدد کوچکی نیست؛ مشکل آنجاست که این تعداد، فقط باید برای درمان جراحیهای ضروری، ترمیمی و آسیبهای واقعی کار کنند. اما اکنون بخش قابلتوجهی از وقت و انرژی آنان صرف ترمیم کار دیگران شده؛ یعنی جایی که عوارض ناشی از خدمات غیرمجاز به دستشان رسیده تا نجات داده شود. ترمیم زمانبرتر، پیچیدهتر و پرریسکتر از عمل اولیه است. این یعنی ظرفیت واقعی این ۵۰۵ نفر بسیار کمتر از چیزی است که اعداد روی کاغذ نشان میدهد.
پس در شرایطی که جراحیهای زیبایی غیرمجاز به تهدیدی جدی برای سلامت عمومی تبدیل شدهاند، تأکید القاصی مهر، رئیسکل دادگستری تهران بر لزوم نظارت جامع و هماهنگ گامی اساسی در مسیر حمایت از سلامت مردم و صیانت از اعتبار جامعه پزشکی محسوب میشود. وی با تأکید بر اینکه بخش مهمی از آسیبهای این حوزه به دلیل نبود نظارت مؤثر و تبلیغات فریبنده است بر ضرورت ایجاد سامانه ملی ثبت اعمال جراحی زیبایی تأکید کرده است و دلیل آن را توانایی این سامانه برای رصد مستمر فعالیتها، امکان نظارت الکترونیکی و پیشگیری از تخلفات احتمالی میداند.
مواضع رئیسکل دادگستری تهران بهوضوح مسیر مقابله با جراحیهای غیرمجاز را روشن میکند و نشان میدهد که تنها با اجرای قانون، ایجاد سامانههای شفاف و برخورد بازدارنده با متخلفان میتوان سلامت جسمی، روانی و اجتماعی جامعه را تضمین کرد. حمایت از این سیاستها نهتنها دفاع از حقوق مردم است، بلکه تأکیدی بر صیانت از اعتبار حرفه پزشکی و جلوگیری از سوءاستفاده سودجویان است.
در همین راستا محمد میرخانی، معاون اجتماعی و امور مجلس سازمان نظامپزشکی در گفتوگو با «فرهیختگان» به مسئله مداخلهگران حوزه پزشکی پرداخت و تصریح کرد: «مداخلهگری یعنی هر فردی که فاقد صلاحیت قانونی باشد (صلاحیتی که وزارت بهداری سابق و وزارت بهداشت فعلی تعیین میکند) اقدام به انجام عمل طبابت کند. مداخلهگر نیز فردی است که چنین عملی را انجام میدهد و مطابق قانون برای آن مجازات تعیین شده است. در گذشته مجازات این کار حبس بود، اما از سال ۷۹ به بعد بهمنظور کاهش جمعیت زندانها مجازات حبس برداشته شده است. اگر ماجرای مداخلهگری در حوزههایی مانند آرایشگری، تزریق ژل و بوتاکس و موارد مشابه باشد، این افراد عموماً غیرپزشک هستند و برخوردها با آنان باید توسط قوه قضائیه و دستگاههای قضایی و با نظارت وزارت بهداشت انجام شود؛ چرا که دو متولی سلامت کشور ما (وزارت بهداشت که مسئول امر درمان است، و سازمان نظامپزشکی که وظیفه انتظامی دارد) فقط بر اعضای خود نظارت میکند نه بر سایر افراد. بسیاری علاقه دارند بگویند پزشکان عمومی این کارها را انجام میدهند، اما واقعیت این است که گردش اصلی این کار توسط برخی از مسئولان اتاق عمل، تکنسینهای اتاق عمل، بهیاران و برخی پرستارانی هستند که در اتاق عمل رفتوآمد دارند. این افراد با مشاهده تکنیکهای جراحی توسط جراحان، برخی مهارتها را یاد میگیرند و بهعنوان همراه جراح یا دستیاران غیرپزشک فعالیت میکنند. بعد از یادگرفتن چند تکنیک، خودشان اقدام به انجام جراحیها میکنند. برخی از این جراحیها که بسیار خطرناکند، با استفاده از مهر پزشک انجام میشوند و برخی بدون مهر پزشک. مردم هم معمولاً نمیدانند که این اقدامات را افراد غیرپزشک انجام میدهند.
این افراد خود را پزشک معرفی میکنند و، چون برخی مهارتها را کسب کردهاند، جلباعتماد میکنند. اما اگر هنگام عمل اتفاقی خارج از روال عادی رخ دهد، توانایی مدیریت شرایط را ندارند و ممکن است بیمار جان خود را از دست بدهد؛ اتفاقی که بارها رخ داده است. این افراد بیرون از محیط درمان نیز خود را جراح معرفی میکنند، صفحات اینستاگرامی با دنبالکنندگان بسیار دارند، هزینههای میلیونی و حتی میلیاردی برای تبلیغات میکنند و به دلیل ضعف یا نفوذ در نظام نظارتی، به فعالیت خود ادامه میدهند. برخی مؤسسات نیز برای پوشاندن خلوتی یا کیفیت پایین خدماتشان به این افراد اجازه کار میدهند تا دستکم ظاهر قانونی حفظ شود.»
وی با بیان اینکه ذائقهسازی مشخصی برای مردم ایران صورت گرفته است، گفت: «شرایط بهگونهای است که زن ایرانی باید حتماً بینی کوچک و جراحیشده داشته باشد، گونه برجسته و لبهای ژلخورده داشته باشد. در گذشته، فوقتخصصهای جراحی پلاستیک عمدتاً به رسیدگی به نقایص میپرداختند؛ مانند بیمارانی که بر اثر سوختگی دچار آسیب شده بودند؛ اما امروزه مد شده است که انسان باید شبیه برخی مانکنها و چهرههای خاص باشد. وقتی چنین ذائقهسازی گسترده اتفاق میافتد و بسیاری از سلبریتیها (بهویژه سلبریتیهای درجهدو و سه که عمدتاً بهواسطه ظاهرشان فروش گیشه را تضمین میکنند) وارد عرصه تبلیغات میشوند، پای آنها به تبلیغات بسیاری از مؤسسههای غیرمجاز یا مؤسساتی که ناگهان رشد میکنند باز میشود. در تبلیغات این مؤسسات میبینید فردی که خود را «صاحب کلینیک» معرفی میکند، کنار یکی از این خانمها یا آقایان ایستاده است و آن سلبریتی میگوید «من جراحیام را اینجا انجام دادهام» یا «خدمات پوستیام را اینجا میگیرم» و با این روش فالوور و مشتری جذب میکنند.»
میرخانی ادامه داد: «وقتی ذائقهسازی در سطح کلان انجام میشود، فضا به سمتی میرود که حتی جراحی قسطی تبلیغ میشود تا به هر قیمتی افراد را جذب کنند. کافی است نگاهی به چهره بسیاری از خانمهای ۲۰ تا ۳۵ساله بیندازید؛ شباهت آنها به یکدیگر نشان میدهد این روند تا چه اندازه گسترده شده است. این پدیده کاملاً یک مسئله اجتماعی است که در دل جامعه شکل گرفته و در عرصههای مختلف (از جمله حوزه طبابت) گسترش پیدا کرده و شتاب گرفته است. در خصوص میزان مداخله پزشکان عمومی در جراحیهای زیبایی، عدد قابلتوجهی وجود ندارد. پزشک عمومی به هر نحوی میتواند از نظر اقتصادی خود را سرپا نگه دارد؛ ممکن است کارهای زیبایی انجام دهد، اما معمولاً در حد تزریق ژل، بوتاکس و اقدامات ساده. پزشک عمومی جراحی را در مطب انجام نمیدهد؛ زیرا بهخوبی میداند که حیطه جراحی بسیار پرخطر است. اما کسی که در اتاق عمل رفتوآمد دارد (مانند تکنسینها و بهیاران) به دلیل آشنایی سطحی با فضای جراحی، ممکن است چنین ریسکی را راحتتر بپذیرد. پزشکان عمومی بهویژه پزشکان جوان، عموماً از چنین خطاهایی دوری میکنند و وارد عرصه جراحیهای زیبایی پرریسک نمیشوند.»
معاون اجتماعی و امور مجلس سازمان نظامپزشکی تصریح کرد: «ما دستیار جراحی پلاستیک که پزشک عمومی باشد، نداریم؛ حتی بعضی از جراحان عمومی ما هم تمایلی ندارند دست به بعضی از جراحیها بزنند. بااینحال علاقهای وجود دارد که گفته شود درگیریهایی درون ساختار پزشکی هست. بههیچعنوان پزشکها در جراحیهای زیبایی حضور ندارند که بخواهد باعث خطاآفرینی و دردسرسازی شود. بخش سیاه این معضل آرایشگران هستند که باید در ابتدا حذف شوند. بعد اگر این مسئله حذف شد باید بین پزشک عمومی و متخصص داوری کنند. اما در این میان اختلالاتی ایجاد شده که آسیب را بین متخصص پوست و پزشک عمومی پخش میکند؛ در نتیجه برنده اصلی، آرایشگر و مداخلهگر بیسواد است. در واقع حیطه صلاحیت در جامعه پزشکی با این فرض پیش میرود که فرد حداقل صلاحیت را داشته باشد. اگر بخواهیم صلاحیت را برای افراد تعریف کنیم، پزشک عمومی نسبت به افراد فاقد تحصیل، صلاحیت نسبی دارد؛ اما کسی که کارهای پوستی را در آرایشگاه انجام میدهد، فاقد هرگونه سلامت حرفهای است. پرداختن بیش از حد به اختلافات بینرشتهای در جامعه پزشکی باعث شده که افراد فاقد صلاحیت میدان اصلی زیبایی را در اختیار بگیرند. این همان مشکلی است که باید اصلاح شود.»
منبع: فرهیختگان-فاطمه قدیری