کد مطلب: ۲۸۴۷۸۰
۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۶:۰۴

صف ساندویچی در نمایشگاه کتاب؛ سرزنش‌آمیز یا قابل‌تأمل؟

نگاهی به آن روی سکه پربازدید شدن عکسی در شبکه‌های اجتماعی از نمایشگاه کتاب تهران که جمعیت زیادی در صف خرید فلافل هستند

به گزارش مجله خبری نگار به نقل از خراسان، به‌تازگی عکسی در فضای‌مجازی دست‌به‌دست می‌شود از صف طویل‌ودراز مقابل یک ساندویچ‌فروشی در نمایشگاه کتاب تهران و کپشن سرزنش‌آمیزش «تن‌ها صفی که توی نمایشگاه کتاب هست، صف خرید ساندویچه». پربازدید شدن این عکس در شبکه‌های اجتماعی قرار است به ما بگوید که خوراک شکم را به خوراک ذهن ترجیح می‌دهیم و عجب ملت کتاب‌نخوانی هستیم. خب تا طبق معمول توپ توی زمین ماست و خودمان هم باورمان شده که تقصیر همه چیز‌های غلط را بر گردن داریم، بد نیست نگاهی بیندازیم به واقعیت این عکس تا دست‌کم از این یکی توپِ سرگردان، گل‌به‌خودی نسازیم.

۱- نمایشگاه همان فروشگاه است؟

نمایشگاه کتاب همان‌طور که از اسمش برمی‌آید، قرار است جایی باشد برای نمایش و عرضه کتاب و به‌طور کلی محصولات فرهنگی. قرار است فرصتی باشد برای تعامل بین اهالی فرهنگ، ناشر و نویسنده و مترجم، با مخاطبان‌شان تا حرف و نظر همدیگر را بشنوند. این امکان گفتگو درطول سال چندان فراهم نیست؛ شاید در شهر‌های بزرگ بتوان هرازگاهی به بهانه جشن امضای کتاب و گعده‌های مناسبتی فاصله بین تولیدکنندگان و مخاطبان را تاحدودی کم کرد، اما اهالی شهر‌های کوچک و روستا‌ها عملا به چنین امکانی دسترسی ندارند. نمایشگاه کتاب قرار است یک‌بار درطول سال، صدا‌ها و سلایق مختلف را دورهم جمع کند، اما آیا واقعا چنین می‌کند؟ نمایشگاه کتاب در کشور ما اسم دیگرِ فروشگاه است؛ یک کتاب‌فروشی بزرگ که با همان موجودی کتاب‌فروشی‌های کوچک و دردسترس‌تر برپا می‌شود و تنها مزیت اش در مختصر تخفیفی است که روی کتاب‌ها می‌دهد و این یعنی حتی در مفهوم فروشگاه هم نگاه کشوری و همگانی ندارد. چرا؟ خب با یک حساب سرانگشتی متوجه خواهیم‌شد که تخفیف نمایشگاهی دربرابر هزینه رفت‌وآمد و اقامت و خوردوخوراک مشتریان غیرتهرانی، هیچ سودی برای آن‌ها نخواهدداشت. اما ایراد فروشگاهی شدن نمایشگاه کتاب تنها به این موضوع ختم نمی‌شود.

۲- صدای اعتراض ناشر‌ها به گوش رسید؟

امسال تعدادی از معتبرترین و سرشناس‌ترین ناشر‌ها از حضور در نمایشگاه انصراف داده‌اند با این توضیح که فروش کتاب در نمایشگاه، به زیان کتاب‌فروشی‌ها تمام می‌شود. حیات و ممات کتاب‌فروشی‌ها به مو بند است؛ قیمت افسارگسیخته کاغذ، روزبه‌روز قیمت کتاب را بالاتر می‌برد و مخاطب محصولات فرهنگی باید بین تأمین نیاز‌های ضروری‌اش برای ادامه زندگی و کتاب، دست به انتخاب بزند. انتخابی که معمولا به زیان کفه محصولات فرهنگی تمام می‌شود و با بیرون افتادن کتاب از سبد خانواده‌ها، کتاب‌فروشی‌های کوچک هم یکی‌یکی از دور خارج می‌شوند. نمایشگاه کتاب هم به این وضع دامن می‌زند، اما روی برگردانِ به‌حقِ ناشران از نمایشگاه و عدم‌اقبالِ طبیعی مردم به آن، تبدیل به ابزاری برای سرزنش می‌شود. سرزنشی ناروا که پشت شعار‌های زیبایی مثل «کتاب، غذای روح است» پنهان می‌شود تا درنهایت نتیجه بگیرد که ما مردمی بیگانه با کتابیم. شعار دادن البته که کاری آسان است و بهترین راه برای رفع مسئولیت، اما آیا ما عامدانه و خصمانه تصمیم گرفته‌ایم که کتاب نخوانیم؟ «هرم مزلو» که سلسله‌مراتب نیاز‌های انسان را در پنج دسته تقسیم‌بندی می‌کند، توضیح می‌دهد که ما حق داریم به نیاز‌های فیزیولوژیک‌مان مثل خوراک، مسکن و پوشاک اولویت بدهیم و تا وقتی خیال‌مان از قاعده هرم راحت نشود، به رأس هرم که جای نیاز‌های سطح بالایی مثل خودشکوفایی، رشد و پیشرفت است، نزدیک نخواهیم‌شد.

۳- غذا خوردن ممنوع است؟

طبق روایت شاهدان، امسال نمایشگاه رونق چندانی ندارد؛ قهر ناشرانِ محبوب باعث شده غرفه‌های زیادی خالی بماند. به‌علاوه آن‌که ناشران الکترونیک هم دراعتراض به آن‌که مکان مشخصی در نمایشگاه برای‌شان درنظر گرفته نشده، انصراف داده‌اند و طبیعتا مخاطبان‌شان هم در نمایشگاه حضور ندارند. درنتیجه آن‌چه از نمایشگاه کتاب به چشم می‌خورد، غرفه‌های خالی از جمعیت است و البته صف ساندویچی شلوغ. خب سوال این‌جاست که آیا این جمعیت اندک که در وسعت ۹۰ هزارمترمربعی نمایشگاه کم‌شماری‌شان توجهات را به خود جلب کرده، وقتی در فضای محدودِ ساندویچ‌فروشی کنار هم قرار بگیرند، عجیب است که پرشمار به‌نظر برسند؟ و آیا باید از این‌که احساس گرسنگی کرده‌اند، شگفت‌زده شویم؟

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر