متولد: روز ۵ ژانویهٔ ۱۹۴۴ (۷۱ سال) شارلوتتاون، جزیره پرنس ادوارد
ملیت: کانادا
همسر: Barbara Tracy
کمک به خویشتن“قدرت جذبه” “مدیریت زمان” “قدرت بیان” “قدرت برنامه ریزی” “مدیریت بحران” “قورباغه را ببوس”کانون تمرکز
برایان تریسی (به انگلیسی: Brian Tracy) (زادهٔ ۱۹۴۴ در شارلوتتاون کانادا) از نویسندگان کتابهای خودیاری است که بسیاری از کارهای خود را به صورت کتاب گویا ارائه داده است. موضوع سمینارها و ارائههای او شامل رهبری، فروش، مدیریت موثر و استراتژی کسب و کار است.
برایان تریسی روی تکه کاغذی هدفی بزرگ و جسورانه اش، یادداشت کرد
زمانی که ۱۸ سال داشتم، تحصیلات دبیرستانی ام را نیمه کاره رها کردم. اولین شغلم، ظرف شویی در یک هتل کوچک بود. بعد از آن به شستن ماشینها و سپس شستن زمینها همراه یک موسسه خدمات نظافتی را آوردم.
چند سالی، بی اراده مشاغل مختلف کارگری را دنبال میکردم و از عرق جبین زندگی ام را تامین میکردم. در کارگاهها و کارخانهها و در مزارع و دامداریها کار میکردم. با اره برقی و تبر به بریدن الوارهای بلند مشغول بودم و چاه میکندم. به عنوان کارگر ساختمان در برجهای بلند و به عنوان جاشو در کشتیهای بارکش نروژی در دریای آتلانتیک کار کردم. غالباً در ماشینم یا اتاق اجارهای ارزان قیمتی میخوابیدم.
۲۳ ساله بودم که در فصل درو به عنوان کارگر دوره گرد مزارع کار میکردم. در انبارهای غله بر روی کاه و یونجه میخوابیدم و با خانواده کشاورزان غذا میخوردم. تحصیلات و مهارت خاصی نداشتم و در پایان فصل درو بار دیگر بیکار شدم. وقتی دیگر نتوانستم هیچ کار کارگری پیدا کنم، به شغل فروش کارمزدی رو آوردم.
برای فروش اجناس، باید اداره به اداره تلفن میزدم و از دفتری به دفتر دیگر و از خانهای به خانه دیگر میرفتم. اغلب تمام روز برای یک فروش کوچک و جزیی کار میکردم تا بتوانم کرایه اتاقم را بپردازم و حداقل شبها برای خوابیدن جایی داشته باشم. این شروع خوبی برای زندگی نبود.
روزی تکه کاغذی برداشتم و روی آن هدفی بزرگ و جسورانه، یادداشت کردم. هدفم، کسب ۱۰۰۰ دلار درآمد ماهانه از طریق فروش خانه به خانه و اداره به اداره بود. کاغذ را تا کردم و کناری گذاشتم و هرگز نیز دوباره آن را نیافتم.
اما ۳۰ روز بعد، همه زندگی ام تغییر کرده بود. در طی این مدت، روشی را برای فروش کشف کرده بودم که با آن درآمدم به سه برابر روز اول رسید. همزمان، مالکیت شرکت به فرد دیگری که به تازگی به شهرمان نقل مکان کرده بود واگذار شد.
دقیقاً ۳۰ روز پس از نوشتن هدفم، صاحب جدید شرکت، مرا به کناری برد و پیشنهاد کرد که در ازای ۱۰۰۰ دلار در ماه، سرپرستی و آموزش دیگر افراد شاغل در بخش فروش را به عهده بگیرم و به آنها بیاموزم که چگونه توانسته ام بیشتر از سایرین فروش انجام دهم. این پیشنهاد را پذیرفتم و از آن به بعد زندگی ام هرگز شبیه قبل از آن نشد.
ظرف ۱۸ ماه، از آن شغل به شغل دیگری روی آوردم و سپس به کار دیگری وارد شدم. از یک فروشنده جز به یک مدیر فروش تبدیل شدم که دیگران برایم میفروختند. نیروی فروش ۹۵ نفرهای تحت سرپرستی و استخدام من بود. تدریجاً از جایی که نگران هزینه وعده بعد غذایم بودم به جایی رسیدم که با کیف پولی پر از اسکناسهای ۲۰ دلاری قدم میزدم.
آموزش فروشندگانم را شروع کردم و به آنها آموختم که چگونه اهدافشان را بنویسند و چگونه فروش بیشتر و موثرتری داشته باشند. تقریباً بلافاصله، آنها درآمدشان را حتی تا ده برابر افزایش میدادند. همین امروز بسیاری از آنها ثروتمندانی میلیونر و میلیاردر هستند.
در سال ۱۹۸۱ آموزش این روش را در کارگاهها فکری و سمینارها آغاز کردم که تا امروز به دو میلیون نفر در ۲۵ کشور جهان آموزش داده شده است.
آمادگی انجام اشتباهات زیاد را داشته باشید و از آنها درس بگیرید و پیش بروید
لازمهی استفاده از این ۲۰ قانون این است که آمادگی داشته باشید تا هر تغییر لازم را بپذیرید. آمادگی انجام اشتباهات زیاد را داشته باشید و از آنها درس بگیرید و پیش بروید.
نحوه عملکرد شما همیشه با زیربناییترین ارزشها و اعتقادات شما هماهنگ است. آنچه به راستی ارزشهایی را که واقعاً به آن اعتقاد دارید بیان میکند، ادعاهای شما نیست بلکه گفته ها، اعمال و انتخابهای شما به ویژه در هنگام ناراحتی و عصبانیت است.
حداقل ۹۵ درصد از کارهایی که انجام میدهید از روی عادت است، خواه عادتهای مفید و خواه عادتهای مضر. شما میتوانید عادتهایی که موفقیت تان را تضمین میکنند در خود پرورش دهید. یعنی تا هنگامی که رفتار مورد نظر به صورت اتوماتیک و غیرارادی انجام نشود، تمرین و تکرار آگاهانه و مدام را ادامه دهید.
زندگی شما نتیجه انتخابهای شما تا این لحظه است. هر جا که هستید و هر کسی که هستید به دلیل انتخابها و تصمیمهایی است که تا این لحظه گرفته اید. هر کاری که انجام میدهید براساس ارزشهای غالب در آن لحظه است. حتی هیچ کاری نکردن هم نوعی انتخاب است.
چون همیشه در انتخاب افکار خود آزاد هستید، کنترل کامل زندگیتان و تمامی آنچه برایتان اتفاق میافتد در دست شماست.
تغییر غیرقابل اجتناب است و، چون با دانش روزافزون و تکنولوژی رو به پیشرفت هدایت میشود با سرعتی غیرقابل قیاس با گذشته در حال حرکت است. کار شما این است که استاد تغییر باشید نه قربانی آن.
هر جا که هستید و هر چه که هستید به خاطر آن است که خودتان این طور خواسته اید. مسئولیت کامل آنچه که هستید، آنچه که به دست آورده اید و آنچه که خواهید داشت برعهده خود شماست.
عالم در نظم و تعادل کامل به سر میبرد. شما همیشه پاداش کامل اعمالتان را میگیرید. همیشه از همان دست که میدهید از همان دست میگیرید. اگر از عالم بیشتر دریافت میکنید به این دلیل است که بیشتر میبخشید.
شانس در واقع به هم پیوستن موقعیت و آمادگی است. عملکرد خوب نتیجه آمادگی کامل است که مراحل کسب آن اغلب از هفته ها، ماهها و سالها قبل آغاز میشود. در هر حوزهای موفقترین افراد آنهایی هستند که همواره در مقایسه با افراد ناموفق وقت بیشتری را صرف کسب آمادگی برای انجام کار میکنند.
هیچ وقت برای انجام همه کارها وقت کافی وجود ندارد، ولی همیشه برای انجام مهمترین کارها وقت کافی هست. هر چه بیشتر کار کنید کارایی بیشتری پیدا میکنید. اما اگر بخواهید بیش از حد توانتان انجام امور مختلف را به عهده بگیرید نتیجهای جز این نخواهد داشت که بفهمید توانایی شما برای انجام کارها حدی دارد.
در تعیین اهداف خود قاطعیت داشته باشید، اما در مورد روش دستیابی به آنها انعطاف پذیر باشید. در عصر تحولات سریع، رقابت شدید و کهنه شدن مدام همه چیز، انعطاف پذیری و سازگاری از شرایط اساسی موفقیت است.
خوشبختی و داشتن عملکرد عالی هنگامی به سراغ شما میآید که تصمیم بگیرید هماهنگ با والاترین ارزشها و عمیقترین اعتقادات خود زندگی کنید. همیشه با آن بهترین بهترینها که در درون شماست، صادق باشید.
شما هنگام فکر کردن، درک کردن و تصمیم گرفتن صددرصد احساسی عمل میکنید. با احساستان تصمیم میگیرید و با عقلتان توجیه میکنید. از آنجایی که کنترل افکارتان در دست خودتان است، خوشبختی شما نیز بستگی به میزان اراده شما در کنترل افکارتان دارد.
ذهن خودآگاه شما در آن واحد فقط میتواند یک فکر را در خود جای دهد، یا مثبت یا منفی. شما میتوانید با جایگزین کردن افکار مثبت به جای افکار منفی به خوشبختی دست یابید. ذهن مانند باغی است که در آن یا گل میروید یا علف هرز.
تمرین و تکرار بهای به دست آوردن مهارت است. چیزی را که مدام و مرتب تکرار میکنید به صورت یک عادت جدید ذهنی و عملی درمی آید. رشد فکری و احساس رضایت و خشنودی نتیجه کنار گذاشتن عادتهای گذشته و جایگزین کردن تمرینها و عادتهای جدید است. شما میتوانید رویکردها، تواناییها و کیفیات خوشبختی و موفقیت را در خود بپرورانید، به این صورت که قوانین موفقیت را آن قدر برای خود تکرار کنید تا جزئی از شخصیت تان شوند.
در روابط با دیگران غیرمستقیم عمل کردن بیشتر باعث موفقیت میشود. برای اینکه یک دوست خوب داشته باشید باید یک دوست خوب باشید. اگر میخواهید روی دیگران تأثیر بگذارید باید شما هم از دیگران تأثیر بگیرید. برای ایجاد و حفظ روابط دوستانه باید اول خودتان یک فرد دوست داشتنی باشید.
هر چه بیشتر بکوشید تا به زور رابطه خوبی با دیگران ایجاد کنید کمتر موفق خواهید شد. برای ایجاد یک رابطه خوب کافی است فقط راحت باشید، خوتان باشید و از لحظاتی که با دیگران هستید لذت ببرید.
سلامت روانی شما دقیقاً بستگی دارد به اینکه تا چه حد میتوانید کسانی را که با اعمالشان به نحوی به شما آسیب رسانده اند به راحتی ببخشید. بسیاری از ناراحتیها و بدبختیها ناشی از ناتوانی در بخشیدن دیگران است. این عدم توانایی منجر به مقصر شمردن دیگران و احساس کینه و نفرت نسبت به آنها میشود.
مردم تغییر نمیکنند. آنها را همان طور که هستند بپذیرید. سعی نکنید دیگران را عوض کنید یا انتظار داشته باشید تغییر کنند. شما نتیجه نگرش خودتان را میبینید. کلید داشتن روابط خوب با دیگران، پذیرش آنها به همان صورتی است که هستند.
بشر همیشه سعی میکند در قبال صرف وقت، پول، تلاش یا احساس خود بیشترین نتیجه را حاصل کند. در انتخاب بین کمتر یا بیشتر، ما همیشه بیشتر را انتخاب میکنیم. بنابراین، ما مردم اصولاً در انجام هر کاری حریص هستیم. این ویژگی نه خوب است و نه بد، این فقط یک واقعیت است.
خوش بینی مانند چاقوی دو لبه است که میتواند هم به شکست و هم به موفقیت منجر شود. در تجارت، هر کاری دو برابر آنچه فکر میکنید هزینه دارد و سه برابر مدت زمانی که پیش بینی میکنید به طول میانجامد.
در تجارت هر کسی مشغول حفظ رضایت مشتری است و همیشه حق با مشتری است. مشغولیت ذهنی تاجران موفق ارایه خدمات بهتر به مشتری است.