به گزارش مجله خبری نگار،گذر عمر و جوانی همواره از موضوعات مورد توجه انسانها بوده و اشعار و جملات زیادی در این باره گفته شده است. شاعران، فیلسوفان و همه مردم عادی، از گذشته تا کنون به موضوع گذر زمان نگاه ویژهای داشته اند. در این مطلب تعدادی اشعار و جملات زیبا درباره گذر عمر را قرار داده ایم.
می. گویند: روزی یکی از انبیای الهی در گذر خود به مردی پیر و فرتوت برخورد که برای خود جایگاهی در بالای درختی کهن سال ساخته بود و در آن به عبادت خدا مشغول بود. سر سخن را با او باز کرد و در نهایت پرسید: حالا چرا اینجا زندگی می. کنی؟
گفت: جوان که بودم در عالم رؤیا به من خبر دادند که بیش از ۹۰۰ سال زندگی نخواهم کرد، لذا حیفم آمد که این عمر کوتاه را به جای عبادت، در راه ساختن خانه و کاشانه تلف کنم.
آن نبی گفت:، اما به من خبر رسیده که زمانی خواهد رسید که در آن زمان مردمان بیش از ۸۰ یا ۹۰ سال عمر نخواهند کرد، اما برای خود قصرها و برج.ها می. سازند.
من که بینم گذر عمر در این اشک روان
هوس سایه بید و لب جو، از چه کنم؟
هر دم از رهگذری زنگ سفر میشنوم
تکیه بر عمر چنین بسته به مو، از چه کنم.
گذر عمر را نگریستم، هر روز منتظر فردا بودم و تندتر میدویدم که به فرداها برسم. امروزها را هم از دست دادم برای فرداهایی که هیچ وقت به دست نیامد …
روز و شب عمر تو با صد شتاب
میگذرد آن به خور و این به خواب
سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیم
آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم
خدایا، این روزها زمان، چقدر تند برایم میگذرد. نمیدانم! خوشی هایم فراوان است یا دردهای این دنیا شمارش روزها را از یادم برده …
این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد.
زندگی تکرار فرداهای ماست
میرسد روزی که فردا نیستیم
آنچه میماند فقط نقش نکوست
نقشها میماند و ما نیستیم …
زمان برای آنان که انتظار میکشند بسیار کند میگذرد. برای آنان که میترسند بسیار سریع میگذرد. برای آنان که غمگین هستند بسیار طولانی است؛ و برای آنان که شادی میکنند بسیار کوتاه است. اما برای آنان که عشق میورزند تا ابد ادامه دارد ….
برخیز و مخور غم جهان گذران
خوشباش و به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفائی بودی
نوبت بتو خود نیامدی از دگران
این دم عیسی به لطف عمر ابد میدهد
عمر ابد تازه کرد در دم عمر قدید
ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﻧﻪ ﭘﻮﺷﯿﺪﻧﯽ، ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺭ ﺭﯾﺨﺘﻨﯽ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﯾﺮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﻢ ﮐﻪ ﺯندگی ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈـﺮ ﮔﺬﺷﺘﻨﺶ ﻫﺴﺘﯿﻢ…!
اشعار و جملات زیبا درباره گذر عمر
گر عمر من از شصت فزون شد، شده باشد
ور طالع فرخنده زبون شد، شده باشد
این جان که به تنگ آمده است از قفس تن
روزی اگر از سینه برون شد، شده باشد
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کین اشارت ز جهات گذرا ما را بس
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯿﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﻣﻘﺼﺪ، ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺟﺎﻳﻰ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﻯ ﻣﺴﻴر ﻧﻴﺴت. ” ﻣﻘﺼﺪ ” ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﻗﺪمهایی است ﮐﻪ ﺑﺮﻣﻰ ﺩﺍﺭﻳم …
افسوس که عمر خود تباهی کردیم
صد قافلهٔ گناه، راهی کردیم
در دفتر ما نماند یک نکته سفید
از بس به شب و روز سیاهی کردیم
خیلی تند رفت؛ کودکی هایمان، با آن دوچرخه قراضه اش. کاش همیشه پنچرمی ماند …
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت
شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ
زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
گذر عمر یک لحظه است. انگار که چشم ببندی و باز کنی. خود را سپید موی و ناتوان ببینی و کارهایی که ه
مه نیمه تمام مانده اند …
سیلاب گرفت گرد ویرانه عمر
و آغاز پری نهاد پیمانه عمر
بیدار شوای خواجه که خوش خوش بکشد
حمال زمانه رخت از خانه عمر