به گزارش مجله خبری نگار، دو هفته پیش و در سحرگاهِ جمعه ۲۳ خرداد، سکوت سنگین شب تهران با هقهق انفجاری مهیب شکست.
دود و آتش، آسمان را بلعید و در پی حملهای تروریستی از سوی رژیم صهیونیستی به پایتخت و چندین شهر دیگر کشورمان، جمعی از فرماندهان دلیر، دانشمندان اندیشمند و مردان و زنانِ بیگناه، جامِ شهادت را سر کشیدند.
در میان این شهدا، سایههای کوچک و بیپناهی نیز دیده میشد؛ کودکانی که پیش از بزرگ شدن، مرگ را دیدند. برخی خانوادهها چنان در آغوش هم میسوختند که گویی تقدیر، شربتِ شهادت را در جامی مشترک برایشان ریخته بود.
در قلبِ این مصیبت، قصه خانوادهای از قزوین میدرخشد: دکتر زهره رسولی متخصص زنان و زایمان که سالها در مطبِ کوچکش در شهر الوند، دست مادران بیتاب را میفشرد و زندگیها را به آغوش میکشید، آن شب مهمان پدر و مادر بود. او در آن سحرگاه به همراه رایان فرزندِ دوماههاش که بوی شیرِ تازه از تنش میپیچید و همسرش مهندس قاسمیان، زیر آوار جنایت صهیونیستها به شهادت رسیدند.
اما تراژدی این خانواده پایان نیافته بود؛ کیانِ چهارساله، فرزند دیگرشان که در آتش حمله به شدت دچار سوختگی شده بود نیز پس از چند روز نبردِ بیامید با درد، بالهای کوچکش را گشود و به پرواز خانوادهاش پیوست.
طی ۱۲ روز تهاجم صهیونیستی، چندین کودک، خاک وطن را با خون معصومیت رنگین کردند. اما نام رایان دوماهه، چون نگینی بر تارکِ شهدای ایران نشست؛ او شد کوچکترین شهید این سرزمین.
نوزادی که دو ماه پیش فریادهایش هنوز در فضای بیمارستان طنینانداز بود، اما آتش بیداد، پیکر نحیفش را در خانهاش، چون برگ کاهی در کام شعلهها انداخت. عکس دلخراش او در فضای مجازی، فریادی بیصدا بود. پوستش، چون کاغذی سوخته، زیر پانسمانهای خونآگین پنهان شده بود. ماسک اکسیژن ریز بر صورت کوچکش، تلاش نومیدانه پزشکان را فریاد میزد... گویی میخواست بگوید: «من میخواهم نفس بکشم!»، اما تقدیر، چنین نخواست.
این جنایت، زخمهای کهنهی تاریخ را تازه کرد. امروز، در اولین جمعه ماه محرم، مراسم «شیرخوارگان حسینی» در سراسر ایران برگزار میشود تا یاد علیاصغر (ع) و رایان را زنده نگه دارد. در کربلای سال ۶۱ هجری قمری، حرمله تیر را رها کرد تا گلوی نازک علیاصغر (ع) را بدرد؛ در تهران امروز، صهیونیستها موشک را رها کردند تا مادر، پدر و نوزادِ بیگناه را یکجا به ملکوت اعلا بفرستند. امام حسین (ع) بر حرمله فریاد زد: «طفلی را کشتی که هنوز مرگ را نمیشناخت!»
امروز نیز تاریخ تکرار شده و رژیمِ کودککشِ اسرائیل، نوزادی را به شهادت رساند که تازه دو ماه بود چشم به دنیای روشن گشوده بود.ای کاش مادر رایان زنده بود تا پیکر سوخته فرزندش را، چون زینب کربلا (س) به سینه میفشرد و در گوشش نجوا میکرد:
رایان جان، امروز تو برادر علیاصغر (ع) شدی.
هر دو گهوارهتان را تیر بیداد شکست.
او را در بیابان تشنه.
تو را در آغوش خانه و مادرت.
مردم ایران، شهیدان کوچک را به دامان حضرت زهرا (س) سپردند تا در جوار حضرت رباب و علیاصغر (ع)، لالاییهای ناتمامِ زمین را در بهشت، با آواز فرشتگان تمام کنند.