چقدر از این بنبست تاریخی که فوتبال ایران در آن ایستاده را میتوان به گردن مشکلات موجود انداخت و چه مقدار از آن به گردن مدیران فوتبال است که ناتوان از برنامهریزی و عقد قراردادی حرفهای نمیتوانند به چارچوبهای درج شده در قرارداد پایبند باشند؟
به گزارش مجله خبری نگار، روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «صندلیبازی در فوتبال ایران آغاز شده است. فصل، فصل گمانهزنیهاست. فوتبال ایران به این جمعبندی رسیده که دیگر تاب تحمل بدهیهای دلاری سنگین و معوقات مربیان خارجیاش را ندارد. پرونده سنگین ویلموتس در تیم ملی، استراماچونی در استقلال و برانکو در پرسپولیس نشان میدهد باید آخرین سیمهای ارتباط با فوتبال بینالمللی را هم چید و دست در جیب برد و به داشتهها اکتفا کرد. اما چقدر از این بنبست تاریخی که فوتبال ایران در آن ایستاده را میتوان به گردن مشکلات موجود انداخت و چه مقدار از آن به گردن مدیران فوتبال است که ناتوان از برنامهریزی و عقد قراردادی حرفهای نمیتوانند به چارچوبهای درج شده در قرارداد پایبند باشند؟
اجازه بدهید ماجرا را از زاویه دیگری ببینیم. اصلا این فرض قبول که در شرایط کنونی ایران تحریمهای ناجوانمردانه و پیچیدگیهای خاص اقتصادی فضا را برای حضور مربیان خارجی تنگ کرده است و ابتداییترین نیازهای آنها در این شرایط در دسترس نیست. خارجیها هم اصلا با حداقل احساس مسئولیت نسبت به قرارداد خود رهاکردند و رفتند اما آیا در اتمسفر جدیدی که فوتبال ایران میخواهد در آن زندگی کند هم تمام پارامترها برای موفقیت و رسیدن به تناسب منطقی در دخل و خرج فراهم است؟ سوال این است که اگر خارجیها از چرخه معیوب فوتبال ایران پایشان خارج شود خرج ما با برج ما همخوانی خواهد داشت؟ پس از این اتفاق میتوانیم بیجنگ و دعوا و شکایت و شکایتکشی فوتبال را بچرخانیم و فقط از آن لذت ببریم؟ در این ظرف جدید مربی و بازیکن ایرانی دیگر حساب خارج از کشور ندارد که نیاز باشد به او بفهمانی امکان انتقال پول به حسابش نیست. مربی ایرانی دیگر کسی را چشمانتظار در خارج از ایران ندارد که اگر یک هفته تمام اینترنتش قطع شد نتواند با او ارتباط تصویری بگیرد و او را از دل نگرانی خارج کند. او دلار نمیخواهد و مبنای زندگیاش با پول رایج مملکت گذاشته شده که همان ریال خودمان است. بازیکنان خارجی که برای پول به مقصد ایران آمدند حالا یک به یک ما را ترک میکنند و لااقل توقع میرود آنها که ماندهاند یا بازیکنانی که از دل همین فوتبال رشد کردهاند بالاخره با این واقعیت کنار بیایند که کسی بیرون از این مرزها آنها را نخواسته تا دلار به پایشان بریزد و باید با آن چه امروز فوتبال ایران دست به گریبانش است بسازند.
در چنین نمایی که حقیقت عریان فوتبال ماست لابد دیگر از آژانکشی و جنگ و دعوا خبری نیست. کسی از کسی شکایت نمیکند. همه در صلح و صفا قرارداد میبندند و به آن پایبند خواهند بود. در این مدینه فاضله کمیته انضباطی به حالت نیمه تعطیل درخواهد آمد چون دیگر کسی از کسی بهخاطر پول شکایت ندارد. پروندههای گذشته در فیفا به هر کیفیتی پیگیری خواهد شد اما قاعدتا پرونده جدید به سمت سوئیس روانه نمیشود. روشنفکران فوتبال سرخورده از کشمکش با خارجیهایی که برای استفاده از علمشان به ایران میآیند و با پروندهای پیچیده زیر بغل به سمت مقر فیفا روانه میشوند قید علمگرایی را زده و دل به اتفاقات فوتبال برای تکرار موفقیتها و حضور در جامهای جهانی خواهند داد. به این امید که فوتبال ایران در آرامش مسیر گم کرده خود را بازیابد. اینجا دیگر مدیر ایرانی میماند و مربی ایرانی و بازیکن ایرانی و لابد یک سیستم ایرانیزه شده که دیگر هر کسی پایش را به اندازه گلیمش دراز میکند و همه چیز روی روال منطقیاش پیش خواهد رفت. اما حقیقت همین است؟ فوتبال ایران بعد از آن که مرزهای خود را به روی خارجیها بست در این جاده حرکت خواهد کرد؟ آیا قراردادهای بعدی بهگونهای است که طرفین به آن پایبند خواهد بود؟ باشگاه همان دستمزدی را میدهد که تحققش را پیشبینی کرده و بازیکن همانی را میگیرد که اندازه او در سطح فوتبال ایران است؟ آیا مدیر باشگاه ما آن قدر درایت خواهد داشت که مقابل زیادهخواهی بازیکناش بایستد و سرمربی همانی را طلب خواهد کرد که به بودجه و توان باشگاهش بخورد؟ نگاهی به گذشته کنید. مشکل فوتبال ایران فقط قرارداد با خارجیها بوده است؟ چند پرونده باز از شکایت بازیکنان و مربیان باشگاهها از یکدیگر در مراجع قضایی فوتبالی وجود دارد. در چند پرونده زور مراجع داخلی به احقاق حق نرسیده و سر از مراجع بینالمللی درآورده است؟ به سیاهه باشگاههای بدهکار فوتبال ایران رجوع کنید. همین تیمهای نفتی زیرمجموعه وزارت نفت که خیلی هم درگیر بازیکن و مربی خارجی نیستند. آیا آنها توانستهاند از پس هزینه اداره نیروهای وطنی خود برآیند؟ فوتبال ایران در چرخه معیوبی قرار دارد که اشکال کارش خارجی یا ایرانی بودن افراد نیست. شاید فقط خارجی بودن به آنها امتیاز سروصدای بیشتر و همراهی رسانههای خارجی را میدهد که نگاه افکار عمومی را به خود جلب میکنند.
در این چرخه مدیر ایرانی نه پولی دارد و نه میتواند دربیاورد که به مربیاش بدهد. حال او چه خارجی باشد چه ایرانی. اینجا کریم باقری از پرسپولیس بهعنوان دستیار یک میلیارد و ۷۰۰میلیون تومان طلب میکند و مدیر هم از ترسش به این مبلغ تن میدهد. اینجا علیرضا بیرانوند از باشگاهی که آه در بساط ندارد ۶میلیارد میخواهد و مدیر باشگاه هم به آن تن میدهد. اینجا کاپیتان وریا غفوری شرط میکند تا اگر بدهی قرارداد میلیاردیاش پرداخت نشود به تمرین نرود.اصفهانیها از سنگینی قرار داد قلعهنویی مینالند و علی دایی به پیشنهادهای کمتر از میلیارد تومان پاسخ نمیگوید. اینجا مدیرانی که مهمان شش ماه و یک سال هستند میبندند و میروند تا مدیر بعدی بیاید و جبران کند. اینجا ریال و دلار زیاد تفاوتی ندارد وقتی زمینهای برای کسب هیچکدام از آنها وجود ندارد. ویلموتس و استراماچونی و برانکو و احتمالا کالدرون فوتبال ایران را ترک کردند و قطعا برنده دعوای حقوقی در فیفا خواهند بود و پولشان را هم تا دلار آخر خواهند گرفت اما بدیهی است که فوتبال ایران حتی با بومیسازی هم نمیتواند آرامش از دست رفته را بازیابد. حال چه رنگ چشم مربیاش آبی باشد یا مشکی.»