به گزارش مجله خبری نگار، تحقیقات مختلف نشان دادهاند که رابطه مثبت بین معلمان و دانشآموزان نقش مهمی در افزایش انگیزه یادگیری، بهبود نمرات، مشارکت در کلاس و کاهش اضطراب دانشآموزان دارد. این رابطه، وقتی مبتنی بر اعتماد، حمایت و درک متقابل باشد، میتواند به رشد اجتماعی، هیجانی و حتی شغلی دانشآموزان در آینده کمک کند. در مقابل، رابطه نامطلوب با معلم ممکن است باعث افت تحصیلی، افزایش رفتارهای ناسازگارانه و ناتوانی در برقراری ارتباط موثر با همسالان شود. این موضوع بهویژه برای دانشآموزانی که در معرض خطرهایی مانند وضعیت اقتصادی ضعیف یا مشکلات رفتاری هستند، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
روابط معلم و دانشآموز تنها در سالهای ابتدایی مدرسه اهمیت ندارند، بلکه در دورههای بالاتر مانند راهنمایی و دبیرستان نیز نقش مهمی در موفقیت تحصیلی و کاهش ترک تحصیل دارند. با این حال، بسیاری از دانشآموزان با مشکلاتی در برقراری این نوع رابطه روبهرو هستند. برخی ممکن است به دلیل تجربیات منفی قبلی، دچار بیاعتمادی شوند و برخی دیگر نیاز به حمایتهای هیجانی بیشتری داشته باشند که در تعامل با معلمان خود آن را دریافت نمیکنند. به همین دلیل، توجه به بهبود کیفیت رابطه معلم و دانشآموز از طریق برنامههای آموزشی و روانشناختی، یکی از نیازهای مهم نظامهای آموزشی امروز است.
محمدعلی مظاهری، استاد روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی، به همراه سه تن از همکاران خود در همین دانشگاه، پژوهشی را در همین خصوص انجام دادهاند تا مشخص شود برنامههایی که برای بهبود رابطه بین معلمان و دانشآموزان طراحی شدهاند، چقدر مؤثر بودهاند. این بررسی گسترده، با تمرکز بر تحلیل نتایج مطالعات قبلی در این زمینه، سعی کرده به یک تصویر کلی از میزان موفقیت این برنامهها برسد.
پژوهشگران برای انجام این مطالعه از روش «فراتحلیل» استفاده کردند؛ یعنی مجموعهای از تحقیقات قبلی را جمعآوری کرده، آنها را بر اساس معیارهایی مشخص بررسی و نتایج را با هم ترکیب کردند. در این مطالعه، ۲۴ پژوهش معتبر شامل ۵۵ شاخص آماری مورد بررسی قرار گرفتند.
در بررسیهای انجامشده با استفاده از نرمافزار تحلیلی، مشخص شد که اثربخشی کلی این برنامهها در سطحی بین ضعیف تا متوسط قرار دارد و برای دستیابی به نتایج چشمگیرتر، نیاز به برنامههای بهتری وجود دارد.
یافتههای این پژوهش نشان دادند که جنسیت دانشآموزان، گروهی یا فردی بودن برنامه، و نوع طراحی پژوهش (مثلاً اینکه پژوهش بهصورت تصادفی انجام شده باشد یا نه) تأثیر زیادی در نتایج نداشتهاند. اما برنامههایی که در مقطع ابتدایی اجرا شدهاند، نسبت به مقاطع پیشدبستانی موفقتر بودند. نکته قابل توجه اینکه برای دورههای راهنمایی و دبیرستان تقریباً هیچ برنامه موثری وجود ندارد.
پژوهشگران همچنین متوجه شدند که بیشتر این برنامهها در کشورهای غربی و برای فرهنگهای فردگرا طراحی شدهاند. این موضوع یک هشدار جدی برای کشورهای غیرغربی مانند ایران است که باید برنامههای خاص خود را، متناسب با ویژگیهای فرهنگی و تحولی دانشآموزان خود توسعه دهند. تاکنون هیچ برنامهای که در ایران طراحی و اجرا شده باشد، در این زمینه ثبت نشده است.
در ادامه، پژوهش نشان داد که بهرغم تأثیر کلی مثبت، اندازه این تأثیر زیاد نبوده است. دلیل این موضوع میتواند آن باشد که تغییر روابط انسانی عمیق و پایدار، بهویژه در محیطی مانند کلاس درس که پر از عوامل گوناگون است، نیازمند زمان، برنامهریزی دقیق و توجه به عوامل متعددی از جمله وضعیت روانی معلم، سیاستهای مدرسه و مدیریت کلاس است.
همچنین در این پژوهش مشخص شد که برخلاف تصور رایج، تفاوت معناداری میان اثربخشی این برنامهها برای دختران و پسران وجود ندارد. حتی در برخی موارد، پسران که معمولاً بیشتر در معرض مشکلات رفتاری هستند، بهره بیشتری از این برنامهها بردهاند. این موضوع تأکید میکند که برنامههای آموزشی باید بر پایه عدالت و فراگیری طراحی شوند، نه بر اساس تفکیکهای جنسیتی.
یافته دیگر مطالعه فوق این بود که هر دو نوع برنامه، چه فردی و چه گروهی، میتوانند مؤثر باشند. مدارس میتوانند بسته به شرایط خود، از هر یک از این رویکردها یا ترکیبی از آنها استفاده کنند. مهم این است که رابطه معلم و دانشآموز به شکل معنادار و پایداری بهبود یابد تا محیط کلاس، به فضایی امن، گرم و مؤثر برای یادگیری تبدیل شود.
یافتههای فوق که در دوفصلنامه علمیـپژوهشی «علوم تربیتی» وابسته به دانشگاه شهید چمران اهواز منتشر شدهاند، میتوانند راهگشای برنامهریزان آموزشی، مدیران مدارس و معلمان برای طراحی راهکارهای بهتر و مؤثرتر در تقویت رابطه انسانی در محیطهای آموزشی باشند.