به گزارش مجله خبری نگار، آیا افزایش وزن باعث کاهش شادی افراد میشود؟ طبق مطالعه جدیدی که در مجله بینالمللی روانشناسی مثبت کاربردی منتشر شده است، پاسخ به طور کلی منفی است. یک محقق آلمانی با استفاده از دادههای یک دهه دریافت که افزایش وزن هیچ تأثیر منفی بر رضایت از زندگی ندارد. در برخی موارد، افرادی که وزن اضافه کردهاند، صرف نظر از جنسیت یا سن، حتی افزایش اندکی در شادی خود گزارش کردهاند، که نشان میدهد تأثیر روانی وزن ممکن است کمتر از آنچه قبلاً تصور میشد، باشد.
اضافه وزن و چاقی از مشکلات عمده سلامت عمومی در جوامع غربی، از جمله آلمان، جایی که بیش از نیمی از جمعیت آن به عنوان اضافه وزن طبقهبندی میشوند، هستند. اگرچه پیامدهای نامطلوب سلامت جسمی ناشی از اضافه وزن به خوبی مستند شده است، اما تأثیر روانشناختی آن، به ویژه بر شادی و رضایت از زندگی، هنوز به خوبی درک نشده است. فلیکس بیتمن از موسسه مسیرهای آموزشی لایب نیتس با هدف تعیین اینکه آیا افزایش وزن به طور مستقیم بر شادی در طول زمان تأثیر میگذارد یا خیر و شناسایی هرگونه مکانیسم علّی زیربنایی این رابطه، تحقیق خود را انجام داد.
بیتمن توضیح داد: «چاقی یک مشکل قابل توجه و رو به رشد تقریباً در تمام جوامع مدرن است. نه تنها هزینههای قابل توجهی برای سیستم مراقبتهای بهداشتی ایجاد میکند، بلکه طول عمر را نیز کوتاه میکند و بنابراین به میزان زیادی در نارضایتی نقش دارد. برای من، سوال این بود که آیا میتوان با استفاده از دادههای پانلی با کیفیت بالا، تأثیر چاقی بر رضایت از زندگی را کمّی کرد؟»
برای مطالعه این موضوع، بیتمن از دادههای مطالعه پنل آموزشی ملی آلمان (NEPS) استفاده کرد که گروهی از بزرگسالان را از طریق نظرسنجیهای سالانه پیگیری میکند. این نمونه شامل ۸۸۱۵ شرکتکننده ۲۵ تا ۶۰ ساله بود که دادههای آنها از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۱ جمعآوری شده بود. این مطالعه افرادی را که کمبود وزن یا چاقی مفرط داشتند، حذف کرد تا اطمینان حاصل شود که نتایج تحت تأثیر دادههای پرت قرار نمیگیرند. شاخص توده بدنی (BMI)، که از وزن و قد خوداظهاری محاسبه میشود، به عنوان معیاری برای اضافه وزن و چاقی عمل میکند. شادی با استفاده از یک سوال تک گزینهای در مورد رضایت از زندگی ارزیابی شد که در مقیاسی از ۰ (کاملاً ناراضی) تا ۱۰ (کاملاً راضی) رتبهبندی شد.
دو مدل آماری برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد. اول، از مدلهای رگرسیون اثرات ثابت برای جداسازی اثرات درون فردی تغییرات وزن بر شادی استفاده شد. این روش تأثیر ویژگیهای فردی تغییرناپذیر مانند شخصیت یا ژنتیک را به حداقل میرساند و به ما این امکان را میدهد که به طور واضحتری ببینیم که چگونه نوسانات BMI بر رضایت از زندگی در طول زمان تأثیر میگذارد. دوم، از یک مدل پانل تصادفی با وقفه متقاطع برای بررسی سیر زمانی BMI و شادی استفاده شد. این مدل بررسی میکند که آیا تغییرات در یک متغیر (مثلاً BMI) تغییرات بعدی در متغیر دیگر (مثلاً شادی) را پیشبینی میکند و برعکس.
متغیرهای کنترل شامل سن، سلامت، وضعیت اشتغال، وضعیت تأهل و منطقه جغرافیایی (آلمان شرقی یا غربی) بودند. این عوامل برای اطمینان از اینکه اثرات مشاهدهشده BMI بر شادی توسط سایر عوامل مخدوش نشود، در نظر گرفته شدند.
اگرچه تحلیلهای توصیفی همبستگی منفی کمی بین BMI و شادی نشان دادند، اما این ارتباط با انجام تحلیلهای علی ناپدید شد - و در برخی موارد معکوس شد -. به طور خاص، افزایش وزن با کاهش شادی مرتبط نبود. برای مردان و زنان، افزایش BMI یا ارتباطی با شادی نداشت یا تأثیر مثبت کمی نشان داد. این نتایج در تمام گروههای سنی و دستههای BMI، از جمله افرادی که اضافه وزن داشتند یا نسبتاً چاق بودند، ثابت بود.
بیتمن گفت: «به طرز شگفتآوری، هیچ مدرکی مبنی بر تأثیر منفی چاقی بر رضایت از زندگی وجود ندارد. این خوب است، زیرا به نظر نمیرسد این مشکل تأثیر روانی مستقیمی داشته باشد. البته اثرات غیرمستقیم هنوز وجود دارند، زیرا افراد دارای اضافه وزن از سلامت ضعیفتری برخوردارند و امید به زندگی کوتاهتری دارند. از این نظر، این مطالعه به ویژه برای من مرتبط به نظر میرسد و نشان میدهد که چرا بسیاری از مردم اضافه وزن دارند: این موضوع به سختی یک بار روانی برای آنها محسوب میشود، بنابراین انگیزه کمی برای کاهش وزن دارند.»
برای مثال، مردانی که شاخص توده بدنی (BMI) آنها از ۲۲ (بالا) به ۳۰ (چاق) تغییر کرد، افزایش اندک، اما از نظر آماری معناداری در شادی خود تجربه کردند. به طور مشابه، سطح شادی زنان پس از رسیدن به شاخص توده بدنی (BMI) ۲۷ تثبیت شد و با افزایش وزن بیشتر، هیچ کاهشی نشان نداد.
این یافتهها توسط یک مدل پانل تصادفی متقاطع با تأخیر متقاطع پشتیبانی شدند، که تأیید کرد که تغییرات در BMI منجر به کاهش بعدی در شادی نمیشود. در واقع، این مدل یک رابطه کوچک و معکوس را پیشبینی کرد، که در آن افزایش شادی با افزایش اندک در BMI و برعکس همراه بود. اگرچه این اثرات کوچک بودند، اما عدم وجود تأثیر منفی مورد انتظار افزایش وزن بر رفاه را برجسته میکنند.
بیتمن گفت: «برای من خیلی تعجبآور بود که ما نتوانستیم هیچ اثر منفی اضافه وزن یا چاقی بر شادی پیدا کنیم، اما نتایج بسیار قوی هستند و هیچ تحلیل یا مدلی نتوانسته است هیچ اثر منفی را در یک محیط طولی پیدا کند.»
یکی از محدودیتهای اصلی این مطالعه، تکیه آن بر قد و وزن گزارششده توسط خود فرد برای محاسبه BMI است. BMI به طور گسترده مورد استفاده قرار میگیرد، اما معیار ناقصی برای سلامت و پیامدهای مرتبط با وزن است. این معیار، تفاوتهای موجود در ترکیب بدن، مانند نسبت عضله به چربی، که میتواند هم بر سلامت و هم بر شادی تأثیر بگذارد را در نظر نمیگیرد. علاوه بر این، رضایت از زندگی فقط سالی یک بار اندازهگیری میشد که امکان تجزیه و تحلیل نوسانات کوتاهمدت را از بین میبرد.
بیتمن گفت: «ممکن است اضافه وزن تأثیر منفی بر رضایت داشته باشد، اما شاید فقط برای مدت کوتاهی تا زمانی که افراد به وزن عادت کنند. برای اندازهگیری این تأثیرات کوچک و کوتاهمدت، باید افراد را خیلی بیشتر مورد بررسی قرار دهید، که پرهزینه است.»
این نتایج، سوالاتی را در مورد عوامل اجتماعی و روانی مؤثر بر رابطه بین وزن و شادی مطرح میکند. به عنوان مثال، جنبش رو به رشد مثبتاندیشی نسبت به بدن ممکن است در کاهش انگ اجتماعی منفی مرتبط با اضافه وزن نقش داشته باشد. از طرف دیگر، اثرات مثبت کوچک مشاهده شده ممکن است منعکس کننده لذت بردن از غذا خوردن یا راحتی ناشی از اجتناب از رژیمهای غذایی محدودکننده باشد. تحقیقات آینده باید این مکانیسمهای بالقوه را با جزئیات بیشتری بررسی کنند، و همچنین اینکه چگونه نگرشهای فرهنگی و فردی نسبت به وزن بر رفاه تأثیر میگذارد.
بیتمن گفت: «یکی از علایق تحقیقاتی من به طور کلی این است که چه چیزی مردم را در درازمدت خوشحال یا ناراحت میکند، و شاید این میتواند مداخله یا توصیه در سیاستگذاری باشد.»