به گزارش مجله خبری نگار، شاید بتوان گفت که ۱۴ خرداد دوباره بهانهای باشد تا باری دیگر، به زندگینامه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بپردازیم و قلم باری دیگر بر روی کاغذ حقایق را به ارمغان بیاورد.
تا قبل از انقلاب مقدس جمهوری اسلامی ایران، واژه دیکتاتور یا حکومت موروثی، واژهای نام آشنا برای ملت ایران بود.
آنان همیشه منتظر این بودند که پس از مرگ شاه کشورشان، فرزند او را بر روی تخت پادشاهی ببینند و اینکه زمانی بتوانند خودشان آینده کشورشان را انتخاب کنند، چیزی بود که حتی در ذهنها هم نمیگُنجید.
اما اینبار قضیه فرق میکرد..
قرعه خوشبختی در گیتی، به نام ملتی درآمد که پادشاه آینده کشورشان را صرفا به خاطر اینکه از پدری و مادری اشرافی بودند باید تحمل میکردند.
نحوه به تخت نشستن شاه در کشور ایران انتخابی که هیچ، حتی انتصابی هم نبود!
شاید بتوان گفت واژه تحمیلی بهترین لغت برای آن باشد.
رژیم پهلوی مدتی بود که تصمیم گرفته بود تا اصلاحات آمریکایی را در ایران اجرایی کند.
محمدرضا پهلوی به دنبال این بود تا اصلاحات ولایتی را در روستاها دنبال کند و این طرح، طرحِ جان اف کندی بود تا کمونیستها نفوذی به کشورهای تحت سلطه آمریکا نداشته باشند.
یکی از مواردی که جزو این اصلاحات بود، اعضای شورای روستاها بود که پس از انتخاب به عنوان اعضای شورای روستا، میتوانستند به هر کتاب آسمانی سوگند یاد کنند و این آغاز اسلام زداییهای بعدی بود.
اما آیتالله بروجردی مانع اصلی این طرح بود و صراحتا این طرح را رد کرده بود.
پس از درگذشت آیتالله بروجردی محمدرضا پهلوی راه را آزاد دید تا اصلاحات جان اف کندی را اجرایی کند، اما مانعی جدیتر جلوی او ایستاد، امام خمینی (ره).
محمدرضا پهلوی پس از سفر به آمریکا توانسته بود رضایت سران آمریکایی را برای تغییر نخست وزیر جلب کند و حالا اسدالله علم آماده بود تا اصلاحات را آغاز کند، اما امام جلوی آنان ایستاده بود.
درگیری امام و شاه سرانجام در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ به اوج خود رسید و پس از انتقادهای شدید امام در مدرسه فیضیه بر علیه تفکرات شاه، ایشان دستگیر شدند.
گفته میشود درگیریها در شهر قم به حدی بوده است که حتی فکر بمباران قم به فکر فرماندهان ارتش شاه رسیده بود.
این درگیریها موجب شهادت بسیاری از مردم شد و ۱۵ خرداد به دستور امام خمینی (ره) در تاریخ جاودانه شد.
امام خمینی (ره) انقلابی را پایهگزاری کرد که فقط منحصر به ایران نیست و صدای انقلاب حتی در آمریکای جنوبی هم به گوش میرسد.
پس از شهادت سردار سلیمانی، بنری در یکی از کشورهای آمریکای لاتین نصب شد بدین مضمون که ژنرال سلیمانی و چگوارا دین متحدی نداشتند، اما عقایدشان یکی بود.
چه کسی فکر میکرد زمانی فرا برسد که یمن بتواند در دریای سرخ ناوگان آمریکا را به گِل بنشاند؟
ماجرای فلسطین چطور؟
آیا کسی فکرش را میکرد که دانشجویان آمریکایی به خاطر حمایتهای چندین ماههشان از آرمانهای فلسطین از تحصیل معلق شوند؟
آرمانهای امام خمینی (ره) فراتر از مرزها بود.
او ملت جهان را به راه و رسم سرور شهیدان عالم ابا عبدالله الحسین (ع) آشنا کرد.
امام بزرگوار به ملتهای جهان آموخت که در وهله اول حتی اگر مسلمان نیستند، اما باید جلوی ظالم بایستند تا رستگار شوند.
رسانههای طرفدار پهلوی دائما در حال القای این هستند که محمدرضا فردی شدیدا ایراندوست بود و غیرت زیادی بر کشورمان داشته است، اما سخن که فقط سخن است؟!
عمل معیاری مناسب برای وطن دوستی است، ماجرای بخشش بحرین از جانب شاه شاید ماجرایی باشد که شاهدوستان هیچوقت وارد این قضیه نمیشوند، زیرا مطلبی درباره خیانت شاهِ محبوبشان ندارند.
پس از انقلاب اسلامی، عراق ۸ سال جنگ را بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل کرد، لیکن پس از این جنگ حتی یک وجب خاک هم از کشورمان بخشیده نشد.
چه جوانانی که در این راه شهید شدند تا ماجرای بحرین تکرار نشود.
جدا از قضایای پیشرفت نظامی، میتوان به بخشهای دیگر هم ورود کرد.
از انتخاب اینکه از میان پزشک پاکستانی و هندی کدام یک میتواند پزشک بهتری باشد تا انتخاب اینکه در کدام بیمارستان فوق تخصصی بستری شویم!
از حوزههای هوافضا و نانو و جادهکشی و آبرسانی تا امنیت مرزها، همه اینها مواردی هستند که میتوان درباره آنها بحث کرد.
همه این تغییرات را مدیون انقلاب مقدسی هستیم که به مردم ایران آموخت《خاک میخوریم، اما خاک نمیدهیم》
ایشان قادر هستند که با یک سخنرانی بهترین نقشهها را که بهترین افراد میکشند نقش بر آب کنند.
سخن بالا را خانم رایس، وزیر خارجه اسبق آمریکا درباره آیت الله خامنهای گفته بود.
امام خمینی (ره) مکتبی جریانساز و آیندهنگر به وجود آورده بود.
مکتب امام مکتبی بود که هر فردی که به آرمانها و عقاید آن پایبند ماند، جاودانه شد.
مگر میشود درباره جمهوری اسلامی حرف زد و سخنی از سردار سلیمانی نزد؟
در طول تاریخ چند ژنرال را داشتهایم که رئیس جمهور کشوری دیگر، مستقیما دستور ترور او را بدهد؟
نامهای بسیاری هستند که اگر بخواهیم از آنان سخنی بگییم باید کتابی بنویسیم.
از بهشتیها و مطهریها و همتها تا رئیسیها و رجاییها و باهنرها و فخریزادهها.
همه اینها فرزندان ایران هستند که پرورش یافته همین مکتبند.
در تاریخِ ایران همیشه این نخبگان وجود داشتهاند، اما کدام حکومتی توانست آنان را آشکار کند و از آنان چهره بی بدیل جهانی بسازد؟
به امید موفقیت و سربلندی جمهوری اسلامی ایران تا زمان ظهور منجی عالم