به گزارش مجله خبری نگار، شکست میتواند همهی ما را ناامید، ناکام، شرمنده، مضطرب، و گاهی نیز اندوهگین کند میتواند اعتماد به نفس ما را خدشه دار سازد شهامت ما را سست کند و خودباوریمان را به هم بزند.
این اخلال گاهی به درجهای میرسد که وانمود میکنیم هیچ تاثیری در ما نداشته است یا حتی سعی میکنیم کارمان را مطابق معمول انجام دهیم و بگوییم اگر سعی کرده بودیم موفق میشدیم.
گاهی خود شکست نیست که باعث غم و اندوه میشود بلکه عواقب پیامد آن است که رنج آور است. مثلا کسب یک نمره بد، رتبهی پایین، یا شنیدن یا گفتهی ناخوشایند ممکن است بدین معنا باشد که کودک ما در گروهی متفاوت از دوستان خود قرار گرفته است.
با آنکه ممکن است علت ناراحتی فرزند ما این باشد که مورد ریشخند و تمسخر قرار گرفته است اگر ما بتوانیم به منشاء هر نوع گرفتاری پی ببریم این کار به کودک کمک خواهد کرد که متوجه شود احساساتش را درک میکنیم و به رغم شکست خوردنش هیجان مورد قبول ما است.
وقتی کودکان گهگاه و به گونهای سازنده شکست را تجربه کنند به عبارت دیگر از آن درس بگیرند و احساسات مختلفی را در خود کشف کنند و این درس و احساسهای مختلف را مورد کندوکاو قرار دهند.
هر قدر خودآگاهی آنان بهتر شود بیشتر میتوانند از نقاط قوت و محدودیتهای خودآگاهی یابند. این آگاهی به آنان کمک میکند تا خود به خود طبق قاعده رفتار کنند به درستی داوری کنند و از خودآگاهی صحیح و دقیق برخوردار شوند. از سوی دیگر فرار از شکست یا تنبیه شدن بابت آن ترس را افزایش میدهد کودکان را از واقعیت دور میکند و به ناراستی و تظاهر منجر میشود. برای کسی که نخواهد با واقعیت روبه رو شود هیچ چیز غیر ممکن نیست.
او را بپذیریم و احساساتش را درک کنیم و اجازه دهیم دربارهی آنها حرف بزند. نباید منکر احساسات او بشویم یا به صراحت بگوییم که مشکلش به آن بدی که او تصور میکند نیست.
سعی کنیم از میزان شکست او در جاهای دیگر بکاهیم مثلا در خانه برای مدتی به او نرمش نشان دهیم.
او را یاری کنیم تا بای ایجاد تعادل به نوعی موفقیت برسد. او را واداریم تا از راههای عملی و سودمند احساس شایسته بودن کند.
برای او توضیح دهیم که شکست ابری است که گویی دارای آستر نقرهای است و از او بپرسیم برای یاد گرفتن چه چیزی ممکن است در آن باشد و او برای جبران اشتباه خود چه کار باید بکند.
برای او روشن کنیم که علی رغم این شکست دوستش داریم و در اختیار او هستیم. اگر نیاز داشته باشد میتواند بیشتر با ما صحبت کند.
زمانی که کودک به وضوح استحقاق تشویق شدن را دارد تمجید کردن از او کمابیش دشوار است، اما برخورد سازنده و حمایتگرانه با او در مواقعی که به راستی کم کاری کرده است از آن هم سختتر است. در نتیجه وقتی که کودکمان کار خود را بی نهایت بد انجام میدهد ما – همانند مدیران و معلمان- تا حدی آشفته و گیج میشویم که به او چه بگوییم. ما دوست نداریم کار ناخوشایند کودکان را با صراحت به آنان یادآوری کنیم. ولی به همین سان احساس دورویی میکنیم اگر وانمود کنیم که همه چیز خوب و عالی است در حالی که با تمام وجود میدانیم این امر حقیقت ندارد مشخص کردن اینکه کودکان چه کار خطایی کرده اند بی آنکه آنان را دلسرد کنیم خود مهارتی است. ما میدانیم که تحسین و تشویق بسیار حائز اهمیت است. پس چطور میتوانیم به روشی صحیح و سودمند عملکردی ضعیف را تفسیر کنیم؟
قطع نظر از این ما غالبا با بیراهه رفتن میخواهیم از ناراحت کردن دیگر بچههای خانواده که ممکن است حضور داشه بشند و حرفهای ما را بشنوند اجتناب کنیم. اگر به کودک بگوییم که کارش واقعا خوب بوده است آنگاه کودک دیگر ممکن است تصور کند که، چون او را به صورتی مشابه تحسین نکرده ایم مورد توجه نیست.
آیا اگر به یکی بوییم که او واقعا دربارهی خودش به درستی قضاوت نکرده است و میتوانست بهتر از این قضاوت کند باعث خواهد شد خواهر یا برادر او مسخره اش کند یا از شکست او خوشحال شود؛ بنابراین وسوسه میشویم پیامهای درهم، ناقص یا حتی خلاف انتظار به کودکان خود بهیم. برای ما مشکل است که معنای آنچه را که میگوییم برای کودک بیان کنیم و چیزی بگوییم که منظور واقعی ماست.
اما برای هر فرد دریافت بازخوردی صحیح و مفصل و فوری از عملکرد خود بسیار مهم است. او دوست دارد به طور مرتب و منظم زیر نظر قرار داشته باشد و این کار بهاو کمک میکند که رشد کند و خود را اصلاح کند. کلمات دوپهلو و مبهمی که ما برای بیان بهترین نیتها به کار میبریم در واقع درک منظور گوینده را برای کودکانی که مسئولیت صحیح یادگیری و رشد خود را بر عهده میگیرند به مراتب مشکلتر میسازد.
وقتی که کودک با شکست مواجه میشود افراد انگیزه دهندهی موثر کودک را تشویق میکنند که مسئولیت آن را بپذیرد راه پیشرفت را به او نشان میدهند و کودک را با مناعت طبع و خودباوری نسبتا کافی رها میکنند تا دوباره به تلاش بپردازد.
منبع:اینفو