کد مطلب: ۶۲۰۹۶۱
۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۰:۲۲

پری خانم پرستار مهربان! شیفتت را خالی نکن؛ سیداسماعیل به آرامش ابدی رسید

تمام وجودم پر از فریاد شد، پری بلند شو، پری مهدی به تو نیاز دارد، ما همه به تو نیاز داریم، پری جان بلند شو شیفتت را خالی نکن، این‌ها حرف‌های همکار ۲۸ ساله مادر پرستار مازندرانی است که در فراق فرزندش در بیمارستان امام خمینی ساری بستری است.

به گزارش مجله خبری نگار، خبر تلخ را که شنیدم دیگر آرام و قرار نگرفتم نمی‌دانم چطور خودم را رساندم فقط»‌ای کاش،‌ای کاش» می‌کردم که درست نباشد...

خودم را به بیمارستان رساندم و دیدم «پری» روی تخت خوابیده، آرام‌تر از همیشه، اما نه به زور آرام‌بخش‌ها، برایش دعای نادعلی و معراج را که دوست داشت و همیشه بالای سر بیماران زمزمه می‌کرد، خواندم، هی پلک می‌زد، خبردار شد بالای سرش هستم.

*پری شیفتت را خالی نکن!

تمام وجودم پر از فریاد شد، پری بلند شو، پری مهدی به تو نیاز دارد، ما همه به تو نیاز داریم، پری جان بلند شو، شیفتت را خالی نکن...

این‌ها حرف‌های همکاری است که ۲۸ سال از نزدیک با درد و رنج مادر پرستار آشنا بوده، پرستاری که ۱۸ سال روز‌ها پرستاری از فرزند معلولش و شب‌ها پرستاری بر بالین بیماران را تجربه کرد، اصلا برای اینکه هم مادری کند و هم پرستاری سال‌های سال شب‌کار شد.

خانم ثریا غفاری کارشناس بیهوشی بیمارستان امام خمینی ساری ۲۸ سال است شب‌های دوشنبه و چهارشنبه هر هفته با خانم پری حجی‌زاده مادر نخبه معلول همکار و دوست بوده و از نزدیک شاهد تلاش‌ها و دغدغه‌های این مادر پرستار بوده است.

پری خانم پرستار مهربان! شیفتت را خالی نکن؛ سیداسماعیل به آرامش ابدی رسید

*شب‌ها پرستاری و روز‌ها مادر پرستاری!

وی می‌گوید: پری تمام دغدغه‌اش فرزندانش بود، اصلا بخاطر پسرش شب‌کاری می‌گرفت تا بتواند هم مادری و هم پرستاری را به‌درستی انجام دهد.

از وقتی این اتفاق افتاد دارم تمام خاطرات را مرور می‌کنم واقعا نمی‌دانم چه بگویم و خیلی هم برایش نگران هستم، از ساعت پنج غروب شروع می‌کرد به ماحد شام می‌داد، ذره ذره تیلیت می‌کرد تا ساعت هفت طول می‌کشید، گاهی وقت‌ها غذا دادنش طولانی می‌شد تماس می‌گرفت و می‌گفت ممکن است چند دقیقه‌ای دیر برسد البته این هم از وظیفه‌شناسی بالایش بود.

سیداسماعیل دو اسمه بود ماحد صدایش می‌زدیم نامش در شناسنامه اسماعیل به نام عموی شهیدش بود، داشتم می‌گفتم ماحد جان عضلات بلعش مشول داشت و باید آرام آرام غذا می‌خورد و فقط پری می‌توانست به او لقمه دهد.

خانم غفاری می‌گوید: همین که می‌آمد و سرش خلوت می‌شد تمام فکر و ذهنش فرزندانش بود، تماس می‌گرفت و تاکید می‌کرد غذای ماحد را دادم، غذا ندهید که اذیت می‌شود.

البته پری فرزند دیگری هم داشت که نامش مهدی است و به‌عنوان دانشجوی پزشکی در دانشگاه گرگان تحصیل می‌کند، برای این فرزندش هم کم نمی‌گذاشت حتی تمام غذایش را آماده می‌کرد و برایش می‌فرستاد، چون نگران بود و می‌گفت مهدی از بس حواسش به درسش است زمان برای خوردن غذا را از دست می‌دهد.

فراموش نمی‌کنم آن روزی که ماحد در دانشگاه رتبه آورد آن روز من زنگ زد، خیلی با هم صمیمی بودیم، به من گفت ثریا ماحد رتبه ۲۵ آورد، از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجید، البته ما می‌دانستیم، چون فرزندش واقعا نخبه بود.

*سیداسماعیل ما را به آرزوهایمان رساند!

بعد از کسب رتبه در دانشگاه پری به دیدار مقام معظم رهبری و رئیس‌جمهور هم رفت، می‌گفت هیچ وقت فکرش را نمی‌کردیم دیدار رهبری نصیبم شود، ماحد ما را به آرزوهایمان رساند و اینقدر ما را سرافراز کرد.
چون خانواده‌ام را از دست داده بودم گاهی کفر می‌گفتم، اما پری به من انرژی مثبت می‌داد و اینکه آهنگ‌های ناراحت‌کننده گوش ندهم.

*پری خستگی‌ناپذیر!

پری همیشه لبخند به لب داشت و دوست نداشت دلش بگیرد، این را بگویم شاید باورتان نشود، ولی هر لحظه باید فرزندش را این پهلو و آن پهلو می‌کرد، چون ماحد خسته می‌شد و پری خستگی‌ناپذیر بود که با تمام توانش برایش وقت می‌گذاشت، واقعا هیچ کس نمی‌تواند به صبوری پری باشد.

همه همکاران می‌دانند اولین نفری که در اتاق عمل حاضر می‌شد پری بود، کمک جراح با لب‌های پر از خنده و همین خنده‌اش بود که باوجود همه مشکلات و سختی‌ها و خستگی‌ها انرژی مثبت می‌داد.

*نگران پری هستم!

این اتفاق که افتاد مهدی آمد بالای سرش، حال و روزش را که دیدم کاملا در شوک است، نمی‌دانم برای پری نگرانم چطور می‌تواند با مرگ ماحد و همسرش کنار بیاید، ولی باز هم می‌گویم او خیلی قوی است.

خبر تلخ را که شنیدم دیگر آرام و قرار نگرفتم نمی‌دانم چطور خودم را رساندم فقط‌ای کاش‌ای کاش می‌کردم که دروغ باشد...

خودم را به بیمارستان رساندم و دیدم پری روی تخت خوابیده، آرام‌تر از همیشه، برایش دعای نادعلی و معراج را که دوست داشت و همیشه بالای سر بیماران زمزمه می‌کرد را خواندم، هی پلک می‌زد، خبردار شد بالای سرش هستم.

پری خانم پرستار مهربان! شیفتت را خالی نکن؛ سیداسماعیل به آرامش ابدی رسید

*صبر پری برای موفقیت فرزندانش مثال‌زدنی است

آنقدر با پری خاطره دادم نمی‌دانم از کدام بگویم، در طول سال‌هایی که ماحد را به مدرسه می‌برد و کنارش بود و برای مسابقات شطرنج حتی تا اصفهان و رشت و سایر استان‌ها همراهش بود، همه می‌دانستیم وقتی حرف ماحد بود پری حتما باید حاضر باشد، ولی اکنون...

لحظه لحظه‌اش با ماحد سپری می‌شد، آنقدر که با حوصله کتاب را برایش ورق می‌زد و پسرش می‌خواند صبر پری برای موفقیت فرزندانش مثال‌زدنی است...

*تلاش‌های مادری که دست و پای فرزندش شد

اشک‌هایش امانش نمی‌داد، لابه‌لای حرف‌هایش گاهی به هق‌هق می‌افتاد، خانم غفاری راوی تلاش‌های مادر پرستاری شد که برای موفقیت فرزندش دست و پایش شد، اما فرزندش رفت و رویایش.

سیداسماعیل نخبه کنکور ساروی باوجود معلولیت شدید تا حدی که حتی توان ورق زدن کتاب را نداشت توانست در کنکور سال گذشته رتبه ۲۵ کنکور را به دست آورد از آن زمان نام سیداسماعیل روی زبان‌ها افتاد.

بعد از این موفقیت شرایط برای تحصیل آنلاین سیداسماعیل در رشته فلسفه دانشگاه تهران فراهم شد و درحالی‌که به رویاهایش نویسنده شدن نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد، ولی قصه رویا‌های سیداسماعیل به همین جا ختم نشد.

۱۴ اردیبهشت ماه خبر تلخ مرگ پدر و فرزند در اثر گاز گرفتگی شنیده شد که براساس گزارش پزشکی قانونی پدر ۵۳ ساله و پسر ۱۸ ساله‌اش بر اثر استنشاق گاز منواکسید کربن در یکی از روستا‌های شهرستان ساری جان‌شان را از دست دادند.

مادر خانواده همان مادر پرستار معروف که اوج ایثارگری و صبوری‌اش همه را شگفت‌زده کرد به‌دلیل مسمومیت با مونوکسید کربن دچار افت سطح هوشیاری شده بود اکنون در بیمارستان امام خمینی (ره) ساری بستری است و این اولین و آخرین و تلخ‌ترین جدایی مادرپرستار ساروی با فرزند نخبه‌اش بوده است.

*یک بار عصبانیتش را ندیدم

چیزی که من در زندگیش بودم حتی در ایام سفر حتی از بیانش قاصر هستم، یک بار عصبانیتش را ندیدم، اگر دل‌تنگ بود فقط دل‌تنگ فرزندانش...

این ایام که ماحد در دانشگاه قبول شده بود می‌گفت ماحد به من می‌گفت کشیک نگیر، من درس دارم، به من برس، نگران امتحانات آنلاین بود، اما باز هم نمره اول کلاسش را آورد وقتی برایم تعریف کرد گفتم، پری به رئیس دانشگاه بگو مدرک دانشگاه فلسفه را به تو هم بدهند، در جوابم با خنده گفت دقیقا باید همین کار را کنم..

یوسف نوری، استاندار و رئیس شورای آموزش و پرورش مازندران با صدور پیامی درگذشت غم بار و تاسف‌انگیز نخبه مازندرانی، شادروان سید اسماعیل نصرالهی را به جامعه فرهنگی و دانش آموزان استان تسلیت گفت. ‎

در این پیام آمده است، درگذشت تالم بار و غم انگیز نخبه ملی و استانی جناب آقای سید اسماعیل نصرالهی موجب تاثر فراوان اینجانب و جامعه فرهنگی و علمی دیار علویان شد.

آن جوان با همت که از معلولیت جسمی رنج می‌برد، در سایه توکل به خداوند متعال و ائمه اطهار (علیهم السلام) و عزم و اراده انسانی اش و توفیق خیره کننده در کنکور سال ۱۴۰۲ و کسب رتبه بیست و پنج در زیر گروه علوم انسانی ثابت کرد که هیچ مانعی نمی‌تواند ظرفیت و قدرت روحی انسان را سد کند و با این موفقیت؛ الگویی ماندگار برای جامعه دانش آموزی استان و کشور به یادگار گذاشت.

مصیبت درگذشت نخبه علمی؛ سید اسماعیل نصراللهی و پدر گرامی‌اش؛ دکتر سید احمد نصراللهی را به خانواده محترم و سوگوار ایشان، جامعه بزرگ فرهنگی و علمی و دانش آموزان استان تسلیت می‌گویم و از خداوند بزرگ؛ برای آن عزیز سفر کرده؛ رحمت واسعه و رضوان الهی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی و برای مادر آن فقید سعید، که در این حادثه آسیب دیده اند، شفای عاجل و کامل آرزومندم.

احمد وحیدی روز شنبه، در پی درگذشت تالم بار نخبه علمی اهل مازندران، زنده یاد سید اسماعیل نصرالهی، در پیامی این ضایعه را به جامعه علمی و فرهنگی استان مازندران و بازماندگان، تسلیت گفت.

متن پیام دکتر وحیدی بدین شرح است:

انالله و اناالیه راجعون

مصیبت درگذشت ناگهانی و تالم بار شادروان سید اسماعیل نصرالهی، جوان نخبه ملی و استانی اهل مازندران که برغم معلولیت جسمی، موفقیت مهم کسب رتبه بیست و پنج در زیر گروه علوم انسانی در کنکور سال ۱۴۰۲ را بدست آورد، موجب تاثر و تاسف فراوان اینجانب شد.

به همین مناسبت، مصیبت درگذشت سید اسماعیل نصراللهی و پدر گرامی‌اش، دکتر سید احمد نصراللهی را که در حادثه گاز گرفتگی به مشیت الهی رضایت دادند، به خانواده محترم و معزی، جامعه فرهنگی و علمی و دانش آموزان استان مازندران تسلیت عرض نموده، از درگاه خداوند سبحان برای آن پوینده و رحیل راه علم، آمرزش و رضوان الهی و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل و برای مادر آن زنده یاد، که در حادثه گازگرفتگی آسیب دیده اند، شفا و صحت کامل مسئلت دارم.

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر