به گزارش مجله خبری نگار،تا به حال فکر کرده اید که چرا برخی از روابط صمیمی نیست؟ شاید مشکل آنها نیست بلکه شما هستید. بله، ممکن است شما کسی باشید که از نظر عاطفی همه چیز را درگیر نمی کند. نگران نباشید، معمولا این کاری نیست که ما عمدی انجام دهیم. ما فهرستی از 10 نشانه را تهیه کردهایم که نشان میدهد ممکن است از نظر احساسی در دسترس نباشید و حتی آن را نشناسید.
بنابراین اگر در مورد اینکه چرا روابط شما آنطور که می خواهید پیش نمی رود متحیر هستید، این مقاله برای شما مناسب است. بنشینید، استراحت کنید و بیایید این را با هم بفهمیم.
همه ما عاشق یک چت خوب در مورد آخرین برنامه تلویزیونی هستیم یا مثلا دوست شما چه چیز دیوانه واری را در رسانه های اجتماعی پست کرده است، درست است؟ اما اگر ایده صحبت کردن درباره احساسات یا برنامه های آینده شما به سمت تپه ها دوید ممکن است از نظر احساسی در دسترس نباشید. گفتگوهای عمیق جایی است که ارتباطات عاطفی اتفاق می افتد. آنها کلید یک رابطه قوی تر هستند. اگر همیشه مکالمه را به سمت آب های ایمن و کم عمق هدایت می کنید اساسا می گویید که آماده یا مایل نیستید در سطح عمیق تری ارتباط برقرار کنید. بنابراین اگر متوجه شدید که هر زمان که همه چیز واقعی شد موضوع را تغییر میدهید یا اگر عبارت «ما باید صحبت کنیم» باعث میشود عرق سردی در شما جاری شود این یک پرچم قرمز بزرگ است. یک دقیقه وقت بگذارید و از خود بپرسید چرا اینطور است؟ آیا از آسیب پذیر بودن می ترسید؟ از تعهد می ترسید؟ اولین قدم برای در دسترس بودن بیشتر از نظر احساسی این است که تشخیص دهید که از چیزهای عمیق طفره رفته اید.
آیا تا به حال به شما گفته شده که خواندن شما سخت است؟ اگر اینطور به نظر شما می رسد احتمالا سیگنال های متفاوتی را ارسال می کنید و این می تواند شما را از نظر عاطفی دور کند بدون اینکه حتی متوجه شوید. ببین من متوجه شدم؛ من هم آنجا بودهام - همه چیز را مبهم نگه داشتهام زیرا احساس امنیت بیشتری میکند. ممکن است فکر کنید که از خود در برابر صدمه دیدن محافظت می کنید اما درواقع، شما فقط همه اطرافیان خود را گیج می کنید، شاید حتی آنها را از خود دور می کنید. یک روز پیامک می دهید، سپس برای 2 روز دیگر به رادیو بی صدا بروید. شما برنامه ریزی می کنید اما هرگز آن را دنبال نمی کنید. یک دقیقه اهل معاشقه هستید و دقیقه بعد به اندازه باقیمانده غذاها در پشت یخچال سرد هستید. استاد سیگنال های مختلط بودن باعث می شود مردم احساس کنند که روی پوسته تخم مرغ اطراف شما راه می روند. آنها مطمئن نیستند که کجا ایستاده اند و این باعث می شود که هر نوع ارتباط عاطفی عمیق ریشه دوانده شود. بنابراین اگر متوجه شدید که این کار را انجام می دهید ممکن است وقت آن رسیده باشد که بپرسید: «چرا؟» آیا از اینکه اجازه دهید کسی خیلی نزدیک شود می ترسید؟ یا شاید شما حتی مطمئن نیستید که چه می خواهید؟ در هر صورت، شناخت این رفتار گامی به سوی انتخاب های عاطفی بهتر است.
به معنای واقعی کلمه و به صورت مجازی آیا وقتی کسی سعی میکند شما را در آغوش بگیرد از نظر جسمی خود را کنار میکشید یا وقتی درباره چیزی از «آینده» صحبت میکند کمی بغض میکنید؟ آیا شما فردی هستید که دوست دارید در مهمانی ها در انتهای میز بنشینید یا بهتر است بگوییم نزدیک در بایستید؟ اگر چنین است، این یکی برای شماست. بیایید در اینجا خام و صادق باشیم: شما در حال ساختن یک دیوار هستید. نه یک حصار باغ کوچک و زیبا بلکه یک دیوار تمام عیار و آجری و شما این کار را انجام می دهید زیرا می ترسید. ترس از دیده شدن برای آنچه واقعا هستید، نقص ها و همه چیز. ترس از اجازه دادن به کسی، فقط ناامید شدن یا صدمه دیدن. من آن را دریافت می کنم. باز کردن قلب تان به سوی عشق باعث می شود احساس کنید در معرض دید قرار گرفته اید، مثل اینکه دارید یک اسلحه پر را به کسی می دهید و امیدوار هستید که ماشه را نکشد اما حقیقت سخت اینجاست: با نگه داشتن همه افراد در کنار هم نه تنها از آسیب احتمالی جلوگیری نمی کنید بلکه شما هم گرما، عشق و ارتباط باورنکردنی را که از اجازه دادن به افراد به وجود میآید از دست میدهید. مطمئناً خطری وجود دارد اما یک پاداش نیز وجود دارد. زندگی غنیتر میشود، گفتگوها عمیقتر میشود و روابط معنادارتر. و اولین قدم؟ اعتراف به اینکه دیوار در وهله اول وجود دارد.
این یکی ممکن است شما را غافلگیر کند. شما فکر می کنید "یک دقیقه صبر کنید، مستقل بودن چیز خوبی است، درست است؟" خوب، بله و نه. استقلال عالی است. این بدان معناست که شما می توانید روی پای خود بایستید و با منحنی های زندگی کنار بیایید اما اگر آنقدر مستقل هستید که طوری رفتار می کنید که انگار برای هیچ چیزی به کسی نیاز ندارید ممکن است از نظر احساسی در دسترس نباشید. متکی بودن بیش از حد به خود می تواند درواقع راهی برای دور نگه داشتن افراد باشد. شما با افتخار اعلام می کنید که یک گرگ تنها هستید که می توانید همه چیز را خودتان مدیریت کنید و برای کامل شدن یک رابطه "نیازی" ندارید. در حالی که ممکن است به نظر برسد که شما فقط اعتماد به نفس دارید، کاری که واقعا انجام می دهید این است که یک علامت «پرهیز کنید» را در زندگی عاطفی خود قرار دهید. در مورد آن فکر کنید. اگر هرگز اجازه ندهید کسی به شما کمک کند یا هرگز برای حمایت عاطفی به کسی تکیه نکنید هرگز مجبور نیستید با خطر ناامید شدن روبرو شوید. باهوش، ها؟ اما این یک شمشیر دو لبه نیز هست. با اجازه ندادن به کسی برای حمایت از شما یکی از شگفت انگیزترین بخش های هر رابطه را از دست می دهید: آسیب پذیری و حمایت مشترک. بنابراین بله، مستقل باشید، قوی باشید اما در عین حال پذیرای این ایده باشید که می توانید آن چیزها باشید و همچنان به کسی اجازه ورود بدهید.
آه، هیجان تعقیب و گریز! هیجان، پروانه ها، رمز و راز - همه اینها بسیار شاداب کننده است. شما عاشق تعقیب کسی هستید، سعی می کنید محبت او را به دست آورید، از همه بازی لذت می برید اما نکته اصلی اینجاست: وقتی توجه آنها را جلب کردید ناگهان کمتر علاقه مند می شوید. شما به آنچه می خواستید رسیدید و اکنون به دنبال راه خروج هستید - یا حتی شاید تعقیب بعدی. این چیزی بیش از یک عادت بد است. این نشانه آن است که شما از نظر احساسی در دسترس نیستید. چرا؟ زیرا روی بخشی از رابطه تمرکز میکنید که به شما مربوط میشود - هیجان شما، تقویت نفس شما، تسخیر شما اما وقتی زمان تعامل، اتصال و ساختن چیزی واقعی فرا می رسد شما بیرون هستید؛ به راحتی می توان فکر کرد که مشکل مربوط به افرادی است که آنها را دنبال می کنید - که آنها آنقدرها هم که فکر می کردید جالب نیستند اما حقیقت این است که آنها نیستند، این شما هستید. شما از کار عاطفی و عمیق کاوش، آسیب پذیر بودن و اجازه دادن به یک رابطه اجتناب می کنید. شما شادی طولانی مدت را با هیجان های کوتاه مدت معاوضه می کنید و این نشانه واضحی است که از لحاظ احساسی آماده نیستید.
ما همه مشغولیم، درست است؟ تقویمهای ما بین کار، دوستان، خانواده و تلاش برای محدود کردن «زمان من» پر شده است. می دانم مال من است اما نکته اینجاست: اگر دائما می گویید که برای یک رابطه «بیش از حد شلوغ» هستید ممکن است از نظر عاطفی در دسترس نباشید. تکان دادن پرچم مشغول به عنوان کارتی بدون خروج از رابطه آسان است. من هم انجامش دادم؛ شما به خود می گویید که آنقدر غرق در اولویت های دیگر هستید که نمی توانید روی قرار ملاقات یا حفظ رابطه تمرکز کنید. درست به نظر می رسد، حتی مسئولیت پذیر اما اجازه دهید لایه ها را کمی باز کنیم. «بیش از حد مشغله» داشتن اغلب راهی مناسب برای حفظ فاصله احساسی ایمن از دیگران است. مثل این است که بگوییم «اگر وقت داشتم کاملا با شما بودم» اما درواقع هرگز وقت نگذارید. روابط مانند هر چیز ارزشمندی نیازمند تلاش است. با پنهان شدن در پشت یک برنامه بارگذاری شده این پیام را ارسال می کنید که یک ارتباط عاطفی عمیق تر برای شما اولویت ندارد. اگر مدام در حال بازی با کارت خیلی شلوغ هستید از خود بپرسید چرا. آیا از صمیمیت اجتناب می کنید؟ آیا از آنچه که در یک رابطه متعهدانه ممکن است در مورد شما آشکار شود می ترسید؟ تشخیص اینکه چرا با «مشغول بودن بیش از حد» از سرمایه گذاری عاطفی طفره می روید گام بزرگی به سوی واقعی بودن برای روابط معناداری است که شایسته آن هستید.
در هوا ناپدید میشوید، به پیامها پاسخ نمیدهید، از تماسها اجتناب میکنید، فقط زمانی که حوصلهتان سر میرود یا تنها هستید بهصورت پشتیبان ظاهر میشوید. اگر این به نظر می رسد مانند روش عمل شماست، پس باید این را بشنوید - از نظر احساسی در دسترس نیستید. حال، برای بخش خام و صادقانه: این رفتار خودخواهانه است و احساسات مردم را به هم می زند. مطمئنا ناپدید شدن راحتتر از گفتن است، "هی، من آنقدر اهل این نیستم" یا "من مطمئن نیستم در حال حاضر چه می خواهم."
اما در حالی که از آزادی خود لذت می برید مخاطبین خود را ورق بزنید. وقتی خسته یا تنها هستید طرف مقابل در این فکر می ماند که چه اشتباهی را انجام داده است؟ پس چرا این کار را می کنی؟ آیا از رویارویی می ترسید؟ آیا از قدرت نگه داشتن کسی در قلاب لذت می برید؟ شاید ترس از تعهد باشد؟ صرف نظر از دلیل، این ضربه و فرار عاطفی طرف مقابل را در وضعیت عدم اطمینان دائمی قرار می دهد و قادر به حرکت یا بسته شدن نیست و این برای آنها منصفانه نیست - یا برای شما اگر به دنبال چیزی واقعی در آینده هستید. ارواح و سپس ظاهر شدن مجدد در زمانی که برای شما مناسب است نشانه آن است که شما برای یک ارتباط عاطفی آماده نیستید. این مکانیسمی است برای دور نگه داشتن چیزهای معمولی، سطحی و مهم تر از همه اگر این کار را انجام می دهید وقت آن رسیده است که با خودتان واقعی شوید. زیرا روابط معنادار نیازمند چیزی است که شما انجام نمی دهید: در دسترس بودن عاطفی مداوم.
ممکن است فکر کنید که کتاب باز بودن مخالف در دسترس نبودن احساسی است. شما در زندگی مهمانی هستید، همیشه آماده به اشتراک گذاشتن یک داستان هستید و به نظر می رسد که هیچ رازی ندارید. به نظر می رسد از نظر احساسی در دسترس هستید، درست است؟ خوب، نه لزوما. گاهی اوقات اشتراک گذاری بیش از حد شکل دیگری از پنهان کردن است. مطمئناً شما تمام جزئیات مربوط به آخر هفته خود یا داستان های کاری دیوانه وار خود را منتشر می کنید اما آیا احساس واقعی خود را در مورد چیزهای مهم به اشتراک می گذارید؟ یا تجربیات دوران کودکی شما چگونه دیدگاه شما را نسبت به روابط شکل داده است؟
به احتمال زیاد شما نیستید؛ وقتی مردم را با اطلاعات پر می کنید، می تواند توهم صمیمیت ایجاد کند. مردم فکر میکنند شما را میشناسند اما آنچه که میدانند فقط تا حدودی عمیق است. شما چیزهای بی اهمیت، حکایات و حقایق سرگرم کننده را به آنها داده اید اما از چیزهای دیگر خودداری کرده اید - ترس ها، رویاهایتان، آسیب پذیری هایتان. چرا این کار را می کنی؟ زیرا این یک استراتژی درخشان است. شما می توانید راحت به نظر برسید در حالی که خود واقعی تان را کاملا دور نگه دارید و از هرگونه خطر عاطفی در امان باشید. مثل این است که یک مهمانی در اتاق نشیمن خود برگزار کنید اما هرگز اجازه ندهید کسی وارد اتاق خواب شود - آن مکان مخفی که در آن به طور واقعی شما زندگی می کنید. اگر این به نظر شما می رسد وقت آن است که نگاه دقیق تری داشته باشید. از خود بپرسید که چرا اینقدر مایل به اشتراک گذاری مطالب سطحی هستید اما تمایلی به شیرجه رفتن عمیق تر ندارید؟ زیرا در دسترس بودن عاطفی واقعی شامل اجازه دادن شخصی به "اتاق خواب" شماست. به عبارت دیگر، جایی که جنبه های عمیق تر و معنادارتر خود را حفظ می کنید.
همه عاشق یک شوخی خوب هستند، درست است؟ خنداندن مردم یک هدیه است و می تواند شما را فوق العاده دوست داشتنی کند اما اگر دائما از طنز به عنوان سپری در برابر بحثهای جدی یا احساسی استفاده میکنید احتمالا از نظر احساسی در دسترس نیستید. فرض کنید شریک زندگی شما می خواهد در مورد نقل مکان با هم صحبت کنید یا دوستی می خواهد درباره چیزی که او را آزار می دهد صحبت کند. به جای درگیر شدن، یک شوخی می کنید تا حال و هوا را کمی عوض کنید. اگرچه ممکن است باعث خنده شود اما پیام واضحی را نیز ارسال می کند: "من با این سطح از صمیمیت عاطفی راحت نیستم." به عبارت دیگر، شما در حال انحراف هستید. چرا از طنز اینگونه استفاده می کنیم؟ زیرا یک دریچه فرار راحت است. این به ما این امکان را می دهد که بدون مواجهه واقعی با آنها مسائل را دور بزنیم و مرتب اگر کسی با شما تماس بگیرد همیشه می توانید بگویید که فقط سعی می کردید همه چیز را سبک نگه دارید، درست است؟ اما در عمق وجودتان می دانید که از یک ارتباط معنادار اجتناب می کنید.
اگر متوجه شدید که پشت طنز پنهان شده اید از خود بپرسید که چرا اینقدر تمایلی به جدی گرفتن ندارید؟ آیا از چیزهایی که ممکن است در مورد خودتان کشف کنید می ترسید؟ یا این که نگران مسئولیتی هستید که با عمق احساسی همراه است؟ در هر صورت، استفاده از شوخ طبعی برای طفره رفتن از گلوله های عاطفی نشانه آن است که شما برای یک رابطه جدی و متعهد آماده نیستید و شناخت این رفتار اولین قدم برای تغییر آن است.
این آخرین نشانه است و یک نشانه بزرگ. اگر به نظر میرسد که روابط یا بدرفتاریهای شما از بین میرود و اولین فکرتان این است که با انگشت به طرف مقابل اشاره کنید احتمالا از نظر احساسی در دسترس نیستید.
بله، گاهی اوقات روابط به دلیل ناسازگاری واقعی یا مسائل مربوط به طرف مقابل به پایان می رسد اما اگر الگویی وجود داشته باشد که هرگز و هرگز تقصیر شما نیست زمان برای کمی جستجوی روح است. سرزنش دیگران ساده ترین راه برای رهایی از هرگونه مسئولیت عاطفی است. این آنها هستند، نه شما - درست است؟ اشتباه. این یک خیابان دو طرفه است و اگر هیچوقت تقصیر را به گردن نگیرید نقش خود را در پویایی عاطفی روابط خود انکار میکنید.
این فقط برای شرکای شما ناعادلانه نیست؛ این برای شما ناعادلانه است زیرا شانس رشد و پیشرفت را از خود سلب می کنید. با سرزنش کردن همیشه از نگاه انتقادی به خودتان اجتناب می کنید؛ اعمال، ترس ها، کاستی هایتان. اجازه دهید با آن روبرو شویم، هیچ کس کامل نیست. همه ما چیزهایی برای انجام داریم اما اگر مایل نیستید بپذیرید که شما نیز ممکن است بخشی از مشکل باشید هرگز بخشی از راه حل نخواهید بود. شما اساسا مانع رشد عاطفی خود می شوید و خود را در چرخه ای از عدم دسترسی عاطفی گیر می اندازید. اگر نزدیک خانه باشد، اشکالی ندارد. پذیرش اینکه نقشی در روابط شکست خورده خود دارید شما را به آدم بدی تبدیل نمی کند. از شما یک انسان می سازد و حدس بزنید چه؟ انسان ها می توانند تغییر کنند اما اولین قدم این است که از سرزنش دیگران دست بردارید و به خودتان خوب و سخت نگاه کنید.