به گزارش مجله خبری نگار،چند سالی میشود با ضعف صداوسیما در جذب مخاطب و رقابت در شبکه نمایش خانگی بین پلتفرمها، سریالسازی در این فضا رونق زیادی گرفته و مخاطب هم پیگیر آثار جدید میشود. «گناه فرشته» یکی از جدیدترین آثار این حوزه است که به رغم داشتن مخاطب، اما انتقادهایی را هم بهخاطر داستان گُنگ و دور خودش چرخیدن فیلمنامه در پی داشته است؛ یعنی سریال مخاطب دارد، اما در حد انتظار ظاهر نشده است. گاهی بعضی سریالها از ابتدا تکلیفشان مشخص است، قرار نیست شاهکار باشند، اما در حد خودشان مخاطب را راضی میکنند، مثل «همگناه»، «آکتور» و... برخی سریالها هم از ابتدا مشخص است که نباید انتظاری از آنها داشت مثل «آنتن»، «آفتابپرست» و...، چون کمدیهای سطحی هستند.
برخی از سریالها هم ضعیف هستند، اما ضعیف بودنشان براساس شناختی که از کارگردان، فیلمنامهنویس و تیم بازیگری داشتیم از ابتدا مشخص بود و ناامیدمان نکردند مثل «کرگدن»، «گیسو»، «نوبت لیلی»، «خائن کشی» و... بماند که برخی سریالها مثل «پوست شیر» هم فراتر از انتظار ظاهر شدند. اما هستند سریالهایی که براساس کارنامه کارگردان و دیگر عوامل، حتی پخش قسمتهای اول امیدهایی ایجاد میکنند و بعد به شدت مخاطب را دلسرد میکنند. به بهانه انتقادهایی که این روزها از «گناه فرشته» میشود سراغ سریالهایی رفتیم که شاید ضعیف نباشند، اما درحدی که تصور میشد هم از کاردرنیامدند.
وقتی «رامبد جوان» که در اوج بود و تیم بازیگران خوبی را هم دورهم جمع کرده بود قرار شد «مردم معمولی» را بسازد عجیب نبود که انتظار موفقیت داشتیم. اما این سریال یک اثرمایوسکننده محض بود که از هیچ نظر مخاطب را همراه نکرد.
موفقیت فصل اول این سریال کافی بود تا خیلیها منتظر ساخت فصل دومش باشند، اما چیزی که دیدیم اصلاً نه تنها در اندازه فصل قبل نبود، بلکه به عنوان اثری مستقل هم نمیتوانست مخاطب را همراه کند.
آن روزها سریالهای اختصاصی پلتفرمها تازه از راه رسیده بود و اسم فریدون جیرانی آنقدر معتبر بود که پای تماشای «نهنگ آبی» بنشینیم، اما یک سریال شلوغ، غیر منسجم و عجیب را دیدیم که بیش از اندازه هم طولانی بود و حتی برخی از بازیگرانش هم از ادامه همکاری با پروژه انصراف دادند.
کمی به آثار جدید برگردیم، «مرداب» شروع خوبی داشت، داستان سرراست بود، اما تاکید زیاد قصه روی شخصیت شکیب، اغراقهای عجیب در شخصیت پردازی و روند منطقی ماجراها خیلی راحت عده زیادی از مخاطبان را که وسواس بیشتری در همراهی با قصه داشتند مایوس کرد.
به معنای واقعی با یک «سرگیجه» طرف بودیم، یک قصه معمایی که اوایلش خوب پیش میرفت، عوامل حرفهای داشت، اما از یک جایی به بعد انگار داستان هیچ چیز تازهای نداشت و شخصیتها فقط در موقعیتهای متفاوتی دنبال پیدا کردن شخصیت گمشده بودند.
وقتی تیمی حرفهای قرار شد برداشتی ایرانی از سریال معروف «دکستر» بسازند خیلیها احساس کردند بهانه خوبی برای آشتی با نمایش خانگی پیدا کردند. دو سه قسمت اول هم استاندارد بود. اما روند داستان مخاطب را میخکوب نمیکرد و تعلیق خاصی نداشت که بیننده را حفظ کند.
این روزها چند سریال در حال پخش است که «گناه فرشته» بهخاطر تیمی که پشتش حضور دارد از حامد عنقا که ایدهپرداز مجموعههای موفقی بوده تا شهاب حسینی و... همه در جذب مخاطب موثرند. به این فهرست میشد «شریک جرم» را هم اضافه کرد. اما آن سریال از اول شانس پربیننده شدن را نداشت. اما «گناه فرشته» خبر خوب نمایش خانگی بود که روی آن تبلیغات زیادی شد. اما کم عمق بودن شخصیتپردازی یکی از اولین انتقادها به این اثر است. انگار شخصیت حامد از شخصیت شهاب حسینی در «پوست شیر» و شخصیت امیر آقایی هم از سریال «آقازاده» عیناً کپی شدهاند. حتی در گریم این دو شخصیت هم نوآوری خاصی نمیبینیم. شخصیت عماد هم که با دیالوگهای مبهم و عجیبش محل مراجعه همه شخصیتهای مثبت و منفی است روی مخ بیننده است و با این حساب عجیب نیست که مخاطب بهخاطر نبود گزینه بهتر ناچار به تماشای سریال باشد، اما از این تجربه لذت نبرد.