به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: محمدعلی ابطحی از چهرههایی است که این روزها در اینستاگرام و ایکس حضوری فعال دارد و در انتخابات سال ۱۴۰۰ یکی از افراد همیشه حاضر در کلاب هاوس بود. ابطحی گرچه در ۸ سال دوران ریاست جمهوری خاتمی در کنار رئیس جمهور اصلاحات بوده، اما بیشتر از این که به عنوان اصلاح طلب شناخته شود، او را با حواشی که دور و بر اوست، میشناسیم. او یک روحانی اصلاح طلب مشهدی است که از قضا خواهر زاده شهید هاشمی نژاد هم هست که در ۲۲ سالگی مسئول رادیو ایران میشود. ابطحی پیش از این گفته بوده که برای روحانیشدن به درگاه امام رضا نذر و نیاز کرده و در دهه ۹۰ رو به نوشتن رمان آورده و چند کتاب منتشر کرده و تعدادی هم در دست انتشار دارد. او همچنین معتقد است که برای مشارکت مردم در انتخابات بهترین کار این است که مجلس در راس امور قرار گیرد. برای این که با این چهره شناخته شده ۶۴ ساله دنیای سیاست و البته فضای مجازی بیشتر آشنا شویم، با او در دفتر روزنامه قرار گذاشتیم که نتیجه این گفتگو را در ادامه میخوانید.
برای اولین سوال خودتان بفرمایید: محمدعلی ابطحی در این ۶۴ سال زندگی که بود؛ چه کرد و چه خواهد کرد؟
من دورههای مختلفی در زندگی داشته ام با عناوین مختلف. اما اگر از ابتدای زندگی بخواهم شروع کنم باید بگویم در یک خانواده مذهبی شناخته شده به دنیا آمدم. پدرم روحانی شناخته شدهای بود و دایی ام شهید هاشمی نژاد از روحانیون تاثیرگذار مشهد بود و به همین دلیل من هم به حلقه اول انقلابیون در مشهد وصل بودم. در نوجوانی پیوسته در جریانات انقلابی حضور داشتم و به دلیل ارتباط فامیلی که با شهید هاشمی نژاد داشتم مرتب خدمت آیت ا... خامنهای و مرحوم طبسی رفت و آمد داشتم. در دوران انقلاب خیلی فعال بودم و حتی عکسهایی از شعار دادن هایم در پشت ماشینهای شعار در قبل از پیروزی انقلاب دارم. بعد از انقلاب هم به دلایلی که بعدا توضیح میدهم، در صدا و سیما مشغول شدم تا این که در سال ۱۳۶۷ معاون برون مرزی صدا و سیما شدم. بعد از آن معاونت امور بین الملل وزارت فرهنگ و ارشاد به من واگذار شد. در سال ۱۳۷۳ نماینده صدا و سیما در بیروت شدم و بعد هم در دولت سید محمدخاتمی سمتهای مختلفی از جمله مسئول دفتر ریاست جمهور، معاون حقوقی و پارلمانی و مشاور آقای خاتمی بوده ام.
این روزها که در ایام چهل و پنجمین سالگرد جشن پیروزی انقلاب قرار داریم کمی از خاطرات تان از آن دوران بگویید.
یادم است قبل از انقلاب ماشین تحریر مربوط به مرکز دینی پدرم را یواشکی و بدون اطلاع ایشان برداشته و در اختیار یک گروه چریکی قراردادم تا اعلامیههای انقلابی چاپ کنند. آن روزها شهید هاشمی نژاد در زندان ساواک بود و من شبها خانه عمه ام میخوابیدم؛ چند روزی از گم شدن ماشین تحریر گذشته بود که یک روز پدرم به خانه عمه ام زنگ زد و گفت که ساواک احضارش کرده و خواسته اند که من را هم با خود ببرد. به آن جا که رسیدیم متوجه شدم که یکی از بچههای آن گروه را گرفته اند و حسابی کتکش زدند و او هم من را لو داده بود، ولی به خاطر این که سنم کم بود، من را نگه نداشتند. یک خاطره دیگر این که سال ۱۳۵۶ آقای محمدی گیلانی، شهید هاشمی نژاد را برای سخنرانی به رودسر دعوت کردند که شهید هاشمی نژاد به دلایلی نتوانستند به آن جا بروند و من که در آن روزها ۱۸ ساله بودم به جای ایشان رفتم و در لنگرود سخنرانی با هیجانی کردم و این بار ساواک دستگیرم کرد و تا شهریور در زندان بودم.
چه شد که وارد صدا و سیما شدید؟
در اوایل انقلاب یکی از بچههای مبارز و انقلابی پیشنهاد داد که برنامه ریزی کنیم تا در رادیو حضور بیشتری داشته باشیم و به من پیشنهاد شد که برای این منظور وارد رادیو و تلویزیون مشهد شوم. دلیل پیشنهاد دوستان هم این بود که من قبل از انقلاب دوربین «سوپرمن» داشتم و فیلم میگرفتم و کمی هم قرتی بودم و همین باعث شد که من وارد رادیو و تلویزیون شوم و برای رادیو و تلویزیون مشهد متن مینوشتم. بعد از شهادت شهید هاشمی نژاد که محضر امام (ره) رسیدیم، به امام گفتم که من چند سالی هست که در رادیو و تلویزیونم و میخواهم به درس و مشقم برسم که ایشان موافقت کردند. ۶ ماه از حضورم در قم میگذشت که آقای هاشمی رئیس وقت رادیو و تلویزیون تماس گرفت و گفت که برای راه اندازی رادیو و تلویزیون بوشهر و رسیدگی به رادیو و تلویزیون شیراز دوباره وارد عرصه شوم. بعد از آن هم اختلافاتی در رادیو و تلویزیون به وجود آمد که باعث شد شورای سرپرستی که شامل آقایان حسن روحانی، علی جنتی و مرحوم دعاگو بود، محمد هاشمی را ازریاست رادیو و تلویزیون عزل کنند و آقای محمدجواد لاریجانی را به عنوان رئیس جدید انتخاب کنند، اما بعد از مخالفت امام از این تصمیم، دوباره محمد هاشمی به سر کار خود برگشت و، چون رادیو مرکز مخالفان هاشمی بود، من به عنوان مدیر رادیو ایران انتخاب شدم. خود آقای هاشمی دلیل انتخاب من برای رادیو ایران را روابط خوب من با دفتر امام و آیت ا... خامنهای عنوان کرد و همین شد که ۶ سال در رادیو ماندگار شدم.
چه شد که بعد از رادیو و تلویزیون وارد دولت شدید؟
در دورانی که به عنوان معاون برون مرزی صدا و سیما مشغول بودم، آقای خاتمی که وزیر ارشاد بود، تماس گرفت که به عنوان معاون بین الملل به وزارت بروم. قبل از من آقای تاج زاده این سمت را به عهده داشت، ولی به دلیل اختلافی که بین خاتمی و تاج زاده اتفاق افتاده بود، تاج زاده از سمتش استعفا کرده بود و همین موضوع باعث شد وارد دولت شوم. البته بعد از این که آقای خاتمی از ارشاد رفت و آقای علی لاریجانی وزیر شدند، دوباره به صدا و سیما برگشتم و شدم مشاور مدیر عامل، چون کارمند رادیو وتلویزیون بودم و بازنشسته همان جایم. یک سال از برگشت من به رادیو و تلویزیون بیشتر نگذشته بود که آقای لاریجانی رئیس سازمان صدا و سیما شد و به پیشنهاد خودم به عنوان نماینده صدا و سیما در بیروت مشغول شدم. همان دوران یعنی بهمن سال ۱۳۷۵ یک ماه آقای خاتمی به بیروت آمد و صحبت درباره حضور ایشان در انتخابات مطرح شد و با پیروزی خاتمی در انتخابات وارد حوزه ریاست جمهوری شدم.
آیا بخشی از زندگی تان مانده که چیزی درباره اش نگفته باشید؟
درباره سال ۱۳۸۸ دوست ندارم حرف بزنم به خاطر این که معتقدم کار اشتباهی اتفاق افتاد. کار اشتباهی که به کل کشور ضربه زد و من آن نقطه از زندگی ام را نقطه قوتم نمیدانم و اتفاق خیلی بدی بود که دوست ندارم درباره اش حرف بزنم.
خب از زندگی تان در دهه ۹۰ و دوران بازنشستگی هم بگویید.
زندگی من به قبل از سال ۸۸ و بعد از آن تقسیم میشود. بعد از ماجراهای سال ۱۳۸۸ به کمک تراپیستها توانستم خودم را سرپا نگه دارم. در مجموع با این که در دهههای مختلف عمرم خیلی پرکار بودم، اما در این دهه از خودم خیلی بیشتر رضایت دارم، چون در حوزه فرهنگ و هنر فعالیتم بیشتر شد. به توصیه تراپیستها به خواندن رمان روآوردم و تقریبا تمامی فیلمهای معروف و شناخته شده را دیده ام و در حال حاضر حتما شبی یک قسمت سریال خارجی میبینم. بعدش هم به کلاس رمان نویسی رفتم و چند رمان هم نوشته ام. کرونا هم باعث شد به فضای مجازی بیشتر مراجعه کنم و در این فضا هم مشغول شوم.
شما پیش از این هم به طور جدی وبلاگ نویس بودید؟
بله، من یکی از اولین آدمهایی در کشور بودم که به فضای مجازی ورود کردم و از سال ۸۲ تا ۸۸ یکسره بدون یک روز تعطیلی وبلاگ نوشتم. بعدش هم در فیسبوک رفتم و به خاطر فیلتر در پلتفرمهای مختلف حضور پیدا کردم و یک فعال فضای مجازی به حساب میآیم.
به نظر محمدعلی ابطحی اهل فضای مجازی که روزگاری از مسئولان کشور بوده آیا آدمهای انقلابی دهههای ۵۰ و ۶۰ با آن همه تجربه دوران التهاب، جنگ و بازسازی، حرف جدیدی برای نسل دهههای ۸۰ و ۹۰ دارند؟
اصلیترین حرفی که به نسل Z و نسل جلوتر از آنها نسل Yها که بومی فضای مجازی اند، باید زد این است که دل بکنند از این که راهکار زندگی شان را از ما بخواهند البته عملا هم این اتفاق افتاده و میبینیم که نسل جدید به دنبال راهکار دادن ما نیست، چون امکانات و ارتباطاتی که در اختیار نسل جدید از دوران متوسطه اول هست، خیلی بیشتر از اطلاعات مورد نیازشان است. در حال حاضر ما در حال گذار هستیم از مدیرانی که به نوعی غافلگیر شده و در واقع خیال میکنند مدیریت خوبی دارند به دوران دیجیتال. البته لازم به انکار نسل گذشته نیست، چون هر دوره مقتضیات خودش را دارد. کاش مدیران فعلی موضوع دوره گذار را زودتر و بیشتر درک کنند، چون همین نبود درک باعث شده مسئولان ادبیات نسل جدید را نفهمند و نسل جدید ادبیات حکومت را، به نوعی که حتی آنها نمیتوانند موضوعات یکدیگر را ترجمه کنند و همین باعث متشنج و امنیتی شدن هر اتفاقی میشود.
طبق گفته شما نسل دهه ۷۰ و ۸۰ حاکمیت را درک نمیکند و حاکمیت نسل جدید را، به نظر شما برای ایجاد درک مشترک بین حاکمیت و نسل جدید، مسئولان چه باید بکنند؟
باید مسئولیت را به جوان ترها داد. در اول انقلاب من ۲۲ سالم بود که مدیر رادیو بودم. در همان دوران به جز حضرت امام بزرگ ترهای ما حداکثر ۴۷ سال داشتند. اما همچنان همان اول انقلابیها بر سرکارند و جوان ترها جایی در بین مسئولان ندارند در حالی که نسل ۲۲ ساله حالا خیلی بیشتر از ۲۲ ساله زمان ما مسائل را تجزیه و تحلیل میکند، اما در این میان به سد مدیران گذشته برخورد کرده است به همین دلیل وارد بحران میشود. البته شاید اگر حکومت هم درها را باز بگذارد کسی از نسل جدید دوست نداشته باشد مسئولیت قبول کند، چون سبک زندگیها در این نسل عوض شده است. در همین کافههای تهران و مشهد را نگاه کنید، بسیار آدمهای نخبهای را میبینید که، چون نمیخواهند سبک زندگی شان را تغییر دهند یا مجبور به ریاکاری در سبک زندگی شان شوند، حاضر به پذیرفتن مسئولیتهای دولتی و مدیریتی نیستند و البته مدیریت حاکم هم هیچ وقت تلاش نمیکند تا به سبک زندگی افراد کار نداشته باشد و از ظرفیتهای فرد نخبه استفاده کند و همین نبود توجه باعث مهاجرت نخبهها به دیگر کشورها میشود. البته این شکل زندگی به معنای نفی دین نیست یعنی شما در نسل مهاجرت کرده خارج میبینی بعضیها در مسائل دینی از خیلی افراد جلوتر و جدی ترند. ببینید مثلا درباره همین حجاب واقعا خیلیها معتقد به بی حجابی نیستند، اما وقتی انگشت میکنید در چشم مردم و آنها حس میکنند حکومت میخواهد در مسائل عادی زندگی آنها هم دخالت کند، به رویارویی رومی آورند تا جایی که حتی برخی از روشنفکران داخلی برای رویارویی با حکومت از اسرائیل حاضرند حمایت کنند، اتفاقی که در پیش از انقلاب کار ارتجاعی و خیلی زشتی به حساب میآمد.
به نظر محمد علی ابطحی که یک فرد رسانهای است، نقش رسانهها در ایجاد درک مشترک بین حاکمیت با نسل جدید و ایجاد امید در جامعه چیست؟
به نظر من مهمترین کار رسانه پیداکردن مخاطب است. به طور مثال در حال حاضر رادیو و تلویزیون حق ندارد برنامهای را که شنونده و بیننده ندارد، پخش کند، چون مخاطب داشتن رسانه، اصل است البته این بدان معنی نیست که رسانه نباید پروتکل داشته باشد بلکه باید بلد باشد که در چارچوب فکری تنظیم شده برای رسانه، مخاطب را از دست ندهد و طوری مطالب را ارائه دهد که مردم بخوانند، بشنوند و ببینند. با این حال این نکته را هم نباید فراموش کرد که تمام اصلاح جزئیات جامعه بر عهده رسانه نیست و باید واقعیت جامعه را منتقل کند. حالا واقعیت جامعه میتواند خوب باشد یا بد و همین ارائه واقعیتها باعث ایجاد اعتماد بین رسانه و مخاطب میشود. برای ایجاد درک مشترک هم باید بدنه جامعه را در نظر گرفت و برای آنها برنامه ریزی کرد و تنها به یک بخش تندرو یا رادیکال جامعه نپرداخت. متاسفانه با توجه به برخی عملکردها این ذهنیت ایجاد شده است که برخی در حکومت قصد دارند همه مردم را ابوذر و سلمان کنند تا به بهشت بروند و برای این کار افراط هم میکنند در حالی که بدنه جامعه ضد دین و مذهب نیستند، اما همین افراطها خودش اثر منفی بر جامعه میگذارد. به طور مثال برخی خیال میکنند باید فلان سایت و اپلیکیشن را فیلتر کنند تا مردم به گناه آلوده نشوند، اما طبق آمارها مردم از همان سایت و اپلیکیشن استفاده میکنند، اما به سختی. لحظهای که هرفرد برای دسترسی به آن سایت دستش روی نرم افزار فیلترشکن میرود حتی برای شنیدن دعای کمیل یا ارتباط با مادرش درصدی از نفرت در او ایجاد میشود که به خاطر یک کار بیهوده توسط مسئول یا مسئولانی اتفاق افتاده و هیچ کس هم برای آن دلیل و برنامهای ندارد. در حالی که بیشتر همین مسئولان در اینستاگرام و توییتر سابق یا ایکس جدید اکانت دارند. تازه با همین فیلتر کردنهای بی برنامه کاری کرده اند که دیگر زشتی استفاده از فیلتر شکن از بین رفته و حالا فیلتر سایتهای غیراخلاقی هم آن ممنوعیت واقعی قبل را ندارد. در مورد ایجاد امید هم باید گفت که مسئول ایجاد امید در کشور خود حاکمیت با نوع عملکردش است نه رسانه ها، رسانهها میتوانند تریبونی برای انتقال کارهای انجام شده به مردم باشد. ولی وقتی یک مرتبه تصمیم گرفته میشود کافهها را از کنار خیابان جمع کنند نه تنها ایجاد امید نمیکند که موجی از نا امیدی و سرخوردگی را هم به همراه دارد. حالا رسانه چطور میتواند در این خصوص امیدآفرینی کند؟
تصویر ترسیم شده در ذهن محمدعلی ابطحی که با نسل دهههای ۷۰، ۸۰ و حتی ۹۰ در فضای مجازی مرتبط است از آینده این نسل در زمینه سیاسی و اجتماعی چه رنگی دارد و چگونه است؟
یکی از مشکلاتی که این نسل دارد این است که در دوران گذار قرار گرفته است، از یک سو مدیریت تصمیم گیر، یک چارچوب قدیمی در ذهن دارد که کاریش هم نمیشود کرد. متاسفانه در حال حاضر هنوز مسئولانی داریم که اخبار را برای شان پرینت میگیرند در حالی که در جامعه فعلی این کار مسخره است. تا انتقال نسل هم صورت نگیرد این مشکلات باقی میماند. با این حال من به آینده خیلی امیدوارم به خاطر این که آن نسلی که میخواهد برای خودش زندگی کند خودش را بر هر سدی تحمیل میکند؛ من ایران ۱۴۳۰ را رنگی میبینم و امیدوارم در آن دنیا بتوانم موفقیتهای جوانان ایرانی را ببینم.
دو هفته مانده به انتخابات، به نظر میرسد فضای انتخاباتی برخلاف دورههای گذشته چندان گرم نیست. در این بازه اندک زمانی چه راهکاری برای افزایش مشارکت دارید؟
به هر حال، بالا بردن جایگاه مجلس آینده یکی از راههای افزایش مشارکت است. در واقع برای مشارکت مردم در انتخابات بهترین کار این است که مجلس در راس امور قرار گیرد. وقتی مجلس قابل اهمیت و مشارکت امکان پذیر است که اعلام شود حل مشکلات مزمن و بر زمین مانده کشور مثل حصر، سیاست خارجی و تحریمهای کمرشکن یا بحث فیلترینگ که جامعه درگیر آن است، به مجلس آینده واگذار میشود. برای مشارکت باید دلیل مشارکت به وجود آورد.
در انتها لطفاً نظرتان را درباره شخصیتهایی که نامشان را میبرم به طور خلاصه بیان کنید.
ابراهیم رئیسی: در این جایگاه که قرار گرفت، حیف شد
حسن روحانی: اگر به سیاست داخلی بیشتر توجه میکرد، مفیدتر بود.
محمود احمدی نژاد: محمود احمدی نژاد فیک بود.
محمد خاتمی: بهترین رئیس جمهور بر اساس آمار در حوزههای اقتصادی و اجتماعی، چون به مردم اعتماد کرد.
مرحوم رفسنجانی: ادوار مختلفی در زندگی داشت، اما دهه آخر عمرش خیلی خوب بود.
محمدباقر قالیباف: اگر رئیس جمهور میشد بهتر از رئیس مجلس بود.
محمد جواد آذری جهرمی: جوان بسیار باهوش.
جواد ظریف: دیپلمات برتر تاریخ ایران.
حسین امیرعبداللهیان: در حال تلاش برای درخشیدن به خصوص در حوادث غزه.
غلامحسین محسنی اژه ای: درخشان در قوه قضاییه.
آیت ا... جنتی: همسر دوم شان به تازگی فوت شد.
علی لاریجانی: انسانی با هوش که تفاوت دیدگاههایش در شرایط مختلف باعث شده نتواند خیلی موفق باشد.