به گزارش مجله خبری نگار، «غول اراکی رو ببین»، «غول رو توی جاده دیدم»، «بزرگترین محوله جادهای کشور» و هزار و یک عنوان دیگر که این روزها ویدئوهایش فضای مجازی را ترکاندهاست. قضیه چیست؟ کوره احیای آهن اسفنجی که در کارخانه ماشینسازی اراک ساختهشدهاست، ۴۲۰ تُن وزن دارد و این روزها سوار بر یک بوژی (کشنده) و پنج کامیون در راه جاده اراک به کرمان است. برای حمل این بار فوقسنگین، ۲ بوژی (کشنده) که ۲۱ محورِ ۱۶ چرخی (۳۳۶ چرخ) دارد را بههم وصل کردهاند تا بتوانند این محموله ۱۲ در ۴۵ متری را روی آن سوار کنند. بیخود نیست که به این دستگاه، لقب غول را دادهاند. حمل این محموله بزرگ از جادههای پرپیچوخم و پر دستانداز بین شهری دردسر و چالشهای بسیار بزرگی دارد که تنها یک راننده کارکشته و یک تیم باتجربه از پس آن برمیآید.
قاسم کریمی که همصنفیهایش او را به «قاسم فسا» هم میشناسند اهل فسا استان فارس است و به قول رفقایش سلطان جاده. ۴۲ ساله است و ۱۴ سالی میشود که با بوژی بارهای فوقسنگین و ترافیکی را به مقصد میرساند. او راننده اصلی حمل این بار فوقسنگین است. وقتی او را پیدا میکنم به انارک اصفهان رسیدهاند. میگوید دم غروب تماسبگیرید که تعطیل کردهباشیم. لهجه شیرازی دارد و با حوصله به همه سوالهایم جواب میدهد. برعکس کاراکترهایی که در فیلم و سریالها از رانندههای سنگین میبینیم ادبیات عجیب و غریبی ندارد و از روی حوصله به سوالهایم درباره چالشهای این شغل و حمل این بار پردردسر پاسخمیدهد.
محمولهای که روی بوژی سوار شده ۱۲ متر ارتفاع دارد و طول آن بدون حسابکردن دیگر کامیونهای دستاندرکار به قدرِ ردیفشدن ۵، ۶ دستگاه پژو پارس است. بوژیها در تعداد محور مختلف هستند و بعضی ۷ محوره، ۱۰ محوره، ۲ محوره و ... هستند. آقای کریمی میگوید این محورها تکهتکههستند و ۲۰ روز طول کشید تا بوژی ۲۱ محوره را آمادهکردیم. بعد از آن نوبت بارگیری بوده و یک روز طولکشیدهاست تا بوژی داخل سالن برود و بارگیری شروعشود. یک هفته هم صرف بستن سیم بکسلهای مهار و کشیدن چادر شدهاست.
او درباره روز شروع مسیر و حرکت در جاده میگوید: «ما ۲۲ مهر ماه حرکت کردیم و الان به انارک رسیدهایم. ۵ کشنده داریم که دو دستگاه ولوو و سه دستگاه ماک هستند. بعضی جاها، یک ماشین میبندیم و بعضی جاها هر پنجتا را. بستگی به شیب جاده دارد. یک اکیپ ۲۰ نفره هستیم و کارهایمان را با بیسیم هماهنگ میکنیم. دو ماشین اسکورت، دو شاگرد، یک مکانیک بوژی، یک نماینده و ۱۰ نفر اکیپ برق داریم که با ۳ بالابرقی همراهمان هستند. چون ارتفاع بار ۱۲ متر است و بعضی جاها باید سیمهای برق و مانعها جابهجا شوند. البته برای این کارها مجوز میگیریم.»
اگر با خودروی شخصی به جاده زدهباشید به احتمال زیاد تجربه پشتِ خودروی سنگین افتادن را دارید. تنها چیزی هم که ازآن پشت میشود دید لاستیکها و هیبتِ بزرگ آنهاست. شاید کامیون و تریلی بتوانند در جاده به خودروهای پشت سر راه بدهند، اما قصه بوژی ۲۱ محوره فرق میکند. راننده این کشنده درباره سرعتش در جاده و این که هر روز چند کیلومتر حرکت میکنند، میگوید: «نمیشود از قبل مشخصکرد که هر روز چند کیلومتر میتوانیم حرکتکنیم. بستگی به این دارد که مانع داشتهباشیم یا نه. مثلا چند روز پیش ۴۰ کیلومتر بین ۴:۳۰ تا ۵ ساعت، طولکشید. روز قبلش از ساعت ۱۱ صبح تا ۵ عصر در جاده بودیم و فقط یک کیلومتر حرکت داشتیم، چون سر راهمان مانع زیاد بود. تیر برق جلوی دستوپایمان بود. چراغ و سیم برق باز شد. دوربین داشتیم که آن را هم باید باز میکردند و خلاصه مانع زیاد بود. جادهای که ما میرویم همین جادههای معمول بینشهری است و جاده مخصوصی نیست»
پیشبینی خودمان این است که تا آخر سال به مقصدمان یعنی کرمان میرسیم البته باید ببینیم وضعیت بارندگیها چطور است. کریمی با این مقدمه درباره زمان رسیدن به مقصد به سراغ سختی و دردسرهای حرکتکردن با این اَبَربار در جاده میرود: «یکی از مشکلات اصلیمان دکلها و کابلهای برق است. بار ما با ۱۲ متر عرض کل جاده را میگیرد و وقتی در حال حرکت هستیم مردم صبر ندارند و همه میخواهند یک جوری سریع از این بار رد شوند بروند. سرعتمان هم کم است و مجبوریم از یک پارکینگ کنار جادهای برویم بیرون و در پارکینگ بعدی توقف کنیم. حالا ممکناست فاصله این پارکینگها با هم ۵ یا ۱۰ کیلومتر باشد. بعضی وقتها هم مشکلات دیگری در اداره راه، شهرداری، شرکت برق و ... پیش میآید. مثلا یک روز نمیتوانیم حرکتکنیم، چون سر راهمان یک دکل برق هست و باید قطعیاش را بگیریم. ساعتی که به ما دادند ۲ صبح است. آن ساعت هم برای ما یک جورهایی امکانپذیر نیست، چون همهجا تاریک است و ما جایی را نمیبینبم. حالا باید مکاتبه کنند و ببینم میشود در روز قطعی برق گرفت یا نه. در جادههای هموار و بدون مانع، بالاترین سرعت ما ۳۰ کیلومتر است و در بعضی جادهها بیشتر از ۵ کیلومتر نمیتوانیم سرعت داشته باشیم. مثلا امروز بالاترین سرعت ما ۵ کیلومتر بود و از صبح ساعت ۸ که راه افتادیم تا چهارونیم عصر ۴۵ کیلومتر آمدیم و بعد هوا تاریک شد و تعطیل کردیم.»
خیلی جاها وقتی صحبت از حمل بار فوقسنگین گزارشمان میآید از دستمزد ۶۰ میلیارد تومانی میگویند. از آقای کریمی درباره این موضوع پرسیدم و او با گفتن این که همه از دستمزد حرف میزنند، اما چالشهای مسیر را ندیدند، پاسخ میدهد: «من دیگر عادت کردم. اول این که ما نیروی شرکتی هستیم و کاری به دستمزد گفتهشده نداریم. یک حقوق ثابت داریم و حق ماموریت و خرج غذا که آن را نقدی میپردازند. جزو مشاغل سخت هم حساب نمیشویم. اما اگر بخواهم از هزینهها بگویم الان ما هفته پیش لاستیکها را عوضکردیم و وقتی به طبس برسیم همه لاستیکها تمامشدند و باید همه را عوضکنیم. لاستیکهای بوژی هم که کلا جداست. ما ۸۵ کیلومتر از نائین آمدیم جلوتر ۱۰ لاستیک ترکید. همین الان که یک سوم راه را آمدیم تقریبا ۲۰ میلیارد تومان هزینهکردند. چون قطعی برق هزینهبر است و باید هزینههایش را پرداخت کنیم.
بعضی جاها آمدیم تیر برق کاشتیم و از نو سیمکشی کردیم و سیمها را بالاتر بردیم که بتوانیم رد شویم. خیلی جاها جادهسازی داشتیم. از روی ریل راهآهن که رد شویم باید ۵۰ میلیون تومان بدهیم و این به غیر از جادهسازیاش است. همین چند روز پیش برای جادهسازی پل راهآهن نظنز ۲۵۰ میلیون تومان دادیم. باید هماهنگی همه این کارها از قبل انجام و پول واریز شود تا بتوانیم از آنجا عبورکنیم. این مشکلات را داریم حالا میگویند ۶۰ میلیارد کرایه.»
سوخت یکی از چالشهای اصلی در جابهجایی بارهای فوق سنگین است. میخواهید بدانید آقای کریمی و اکیپشان چطور این چالش را حلمیکنند؟ «مصرف گازوئیل ماشینهای این محموله خیلی بالاست. الان بعضی روزهابرای هر پنج ماشین، روزی ۳۰۰ لیتر گازوئیل میزنیم، اما وسط راه کم هم میآید. وقتی بخواهیم گازوئیل بزنیم ماشین را از بار باز میکنیم و میرویم. دو باک داریم که یکی از آنها سوخت اصلی است و یکی هم ذخیره. به محض این که فکرکنیم گازوئیلمان نمیرسد توقفکرده و ماشین را بازمیکنیم تا گازوئیل بزنیم. میخواهد تا پمپ، ۱۰۰ کیلومتر باشد یا بیشتر. پای پمپ گازوئیل میخوابیم تا باکمان پرشود. بعد هم دوباره برمیگردیم و محموله را میبریم. کار ما در مسیر، استرس و اعصابخردی زیادی دارد، ولی صبر و حوصلهمان هم زیاد است. مثلا یک مسیر ۴۰ کیلومتری را که با سواری نیمساعته میروند یک روزه میرویم با همه استرسهایی که در راه داریم.»
رساندن محموله فوقسنگین از اراک به کرمان بین ۶ تا ۸ ماه طول میکشد. از راننده این محموله میپرسم با این شغل شاید خانواده، شما را در سال دو یا سه بار ببینند. از شغلتان کلافه نمیشوند و اعتراضی ندارند؟ پاسخش این است: «من مجردم و اگر متاهل بودم با این شرایط کاری، خانواده پوست از سرم میکندند. این کار برای متاهلها شغل سختی است. متاهلها معمولا ۲۰ روز، یک ماه یکبار، در حد یکی، دو روز میروند خانوادهشان را میبینند. مثلا وقتی به دلیل قطع برق یا تعطیلات رسمی، تعطیلی و خواب داشتهباشیم میروند و برمیگردند.
حساب و کتاب ندارد که دقیقا هر چند وقت یک بار میتوانند خانوادهشان را ببینند؛ یک بار میشود ۲۰ روز، یک بار میشود دو هفته و یکبار ۱۰ روز. بستگی به شرایط زمانیمان دارد که کی تعطیل میشود. من خودم این شغل را دوست داشتم. اول شاگرد بودم، بعد بوژیکار شدم و رفتم دنبال رانندگیاش. حملونقل خیلی سنگین را با این که استرس و اعصابخردی زیادی دارد، دوست دارم و گرنه نمیشد این همه سال انجامش بدهم. الان درآمد راننده تریلیها خیلی بیشتر است و حقوقی که به آنها میدهند بیشتر از ماست، ولی من بوژی را انتخاب کردم. الان بخواهم با تریلی ۱۰۰ تا سرعت بروم خیلی سختم است، چون همه عمرم را دارم با ۳۰ تا سرعت میروم و یواش حرکت میکنم. حتی وقتی با سواری خودم هستم هم نمیتوانم و نهایت شاید بتوانم با آن ۶۰ تا سرعت بروم.»
«یک عمر است که داریم بارهای فوقسنگین را در جادهها میبریم. دیگر همه چیز برایمان عادی و طبیعی شدهاست. به محض این که باران بیاید و بارندگی شود تعطیل میکنیم و کنار میزنیم. میخواهد یکی دو روز باشد یا یک هفته. شده به خاطر بارندگی زیاد یا برف، ۱۰ روز کارمان را تعطیلکردیم، چون رانندگی در این شرایط و با بارهای سنگین خطرناک است. وقتی جاده خیس باشد و لغزنده فاجعه پیش میآید. ترمز میزنید و جاده لیز است و نمیگیرد. هم برای خودمان خطرناک است و هم برای دیگران. البته تا الان اتفاق بدی نداشتیم.»
این حرفهای قاسم کریمی است وقتی از او میخواهم از خاطرههای بینجادهاش بگوید. او تقریبا بیشتر عمرش را در جاده گذرانده و درباره تفریحات خودش و همصنفیهایش میگوید: «در سفر، تفریحی نداریم. راستش خیلی خستهمیشویم و همین که توقفمیکنیم هر کسی در اتاقک ماشین خودش استراحت میکند تا فردا دوباره شروع به کار کنیم. صبح ساعت حرکت مشخص است، همه خودکار آماده میشوند و ماشینها را روشن و گرم میکنند. از قبل مشخص است کدام روز باید چند ماشین را بههم ببندیم. همه رانندهها باتجربه هستند و چندین سال است که کارشان این است.»
محمولهای که در این گزارش از آن گفتیم باید از ۴۰ شهر بگذرد تا به مقصد برسد. وقتی با آقای کریمی حرفمیزنیم ساعت از ۵ عصر گذشته و صدای بقیه افراد اکیپ هم میآید. او درخواستی هم دارد و اینطور مطرحش میکند: «در سربالاییها که واقعا خطرناک است متاسفانه مردم پشت بار میآیند و به اسکورت توجهی ندارند. فاصلهشان را کم میکنند و به این فکر نیستند ممکن است سیم پاره شود یا بار به عقب برگردد و فاجعه اتفاق بیفتد. تنها فکرشان این است که سریع رد شوند. حالا جالب است وقتی هم رد شدند میروند جلوتر میایستند و فیلم میگیرند. کار بیشترشان شده همین.
چون خبر این سازه و حرکتمان در اخبار و تلویزیون پخش شد مردم زیاد پیگیرند. ما داریم چهارمین سازه کوره احیای آهن در دنیا را که در ایران بومیسازی شده است به مقصد میرسانیم. از شرکت برق و دیگر ادارهها میخواهم تا همکاریکنند و ما زودتر این محموله را برسانیم. به هر حال این یک پروژه ملی است. اگر انشاءا... این بار را بتوانیم تا آخر سال برسانیم کار بعدیمان میرود بعد از تعطیلات نوروز و تمامشدن تعطیلات ترافیکی. بردن و رساندن بار بعدی هم به اندازه و ابعادش بستگی دارد و شاید در سال دو یا سه، بار بیشتر نتوانیم ببریم.»
منبع: خراسان