به گزارش مجله خبری نگارچیزهای زیادی در دنیا هست که هنوز شناختی از آنها نداریم، امری که به ویژه در خصوص روان انسان صدق میکند. برای مثال، آیا میدانستید که بهتر است خریدهای خود را زمانی که حال روحی خوبی ندارید، انجام دهید؟
تحقیقات نشان داده ما در زمان شادی، بر اساس شم و حس درونی خود تصمیم گیری میکنیم، اما هنگام غم، اغلب بیشتر از از منطق و تفکر تحلیلی خود بهره میگیریم. به همین دلیل است که آدمها بسیاری از اعمال مجرمانهی خود را در حالت سرخوشی مرتکب میشوند و تا قبل از انجامش متوجه دیوانه وار بودن آن نیستند. به گفتهی محققان، به طور کلی تصمیماتی که در زمان غم گرفته میشوند، در دراز مدت بهترند.
تصور کنید زن یا مرد زیبایی را ببینید که آنچنان بی عیب و نقص است که شاید یک حلقهی نورانی هم بالای سرش داشته باشد، اما یکباره با سر به هوایی درون یک چالهی پر از گِل بیافتد. به جای آنکه از او روی برگردان شوید، برعکس، مجذوبش خواهید شد و چه بسا که عاشقش هم شوید.
در روانشناسی به این پدیده «اثر زمین خوردگی» (Pratfall Effect) گفته میشود که بر اساس آن، وجود نقص در یک شخص یا پیرامون او بر احساسات ما نسبت به آن شخص تأثیر میگذارد. با این حال، این تنها در صورتی رخ میدهد که از قبل اندکی حس همدلی نسبت به آن شخص داشته باشید؛ بنابراین میل ما به بی نقص بودن چیزی جز اتلاف انرژی نیست، چون داشتن اندکی عیب و نقص مشکلی ایجاد نمیکند.
اگر میخواهید رابطهی خود را با اعضای خانواده، دوستان یا همکاران تان تقویت کنید، با یکدیگر آواز بخوانید، ورزش کنید و دیگر فعالیتهایی انجام دهید که به شکل هماهنگ انجام میشوند. دانشمندان پی برده اند چنین فعالیتهایی باعث ایجاد احساسات مثبت میشودند (حتی اگر از خود فعالیت لذتی نبرید) و موانع روانشناختی را کنار میزنند، امری که باعث نزدیکتر شدن اعضای گروه به یکدیگر میشود.
کلمات نوشته شده در تصویر بالا را بخوانید. چشمان تان را ببندید و سعی کنید همهی ۹ کلمهای که خوانده اید را به خاطر آورید. چند تا از آنها را توانستید به یاد آورید؟ حالا به تصویر زیر نگاه کنید و عکس آن ۹ کلمه را پیدا کنید. احتمالاً نمیتوانید هر ۹ کلمه را نام ببرید، اما نتیجهی کار در هر صورت بهتر از بار قبل خواهد بود.
دلیلش این است که کار تشخیص در مقایسه با به خاطر آوردن، به تلاش کمتری نیاز دارد. به همین دلیل است که توصیه میشود متون مختلف را با تحریک فعالیت مغزی خود به خاطر بسپارید.
اگر بدانید که چطور کاری را به خوبی انجام دهید، احتمالاً آن را در حضور دیگران به مراتب بهتر انجام خواهید داد. به این پدیده «تسهیل اجتماعی» (Social Facilitation) گفته میشود و معمولاً در ورزشکاران دیده میشود که در برابر انظار عمومی عملکردی بهتر از تمرینات شان دارند. برعکس، اگر کاری باشد که تجربهی کمی در انجامش داشته باشید، وجود تماشاچی عملکرد شما را بدتر خواهد کرد. به همین دلیل بهتر است که تمرینات خود را بدون حضور تماشاچی انجام دهید.
تصور کنید زنی دارد با یک کیسه پر از سیب از خیابان عبور میکند که یکباره کیسه پاره میشود و سیبها روی زمین میریزد. مردی که از کنار زن در حال عبور است، برایش متأسف میشود، اما کمکی به او نمیکند. چرا این کار را نکرد؟ بیشتر ما آن مرد را تنبل، بی تفاوت، یا بی ادب میدانیم.
حالا تصور کنید که شما آن کسی بودید که از کنار این زن عبور میکرد، اما برای کمک به او توقف نکرد. چرا این کار را نکردید؟ احتمالاً به این خاطر که عجله داشتید سر کارتان برسید یا در راه یک جلسهی مهم بودید و دیرتان شده بود. به طور حتم اگر شرایط طور دیگری بود، به آن زن کمک میکردید.
در روانشناسی به این امر «خطای بنیادی برچسب زدن» (Fundamental Attribution Error) گفته میشود که در آن ما مقصر اشتباهات دیگران را ویژگیهای شخصیتی خودشان میدانیم، اما اشتباهات خودمان را تحت تأثیر عوامل خارجی. در مورد دستاوردها عکس آن رخ میدهد. اگر کسی با موفقیت در آزمونی پذیرفته شود، آن را ناشی از عوامل خارجی میدانیم، اما اگر خودمان موفق شویم، معتقدیم نتیجهی تلاش هایمان بوده است.
تحقیقات نشان داده اغلب افراد تصویر اول که یک متن ۵ خطی است را سریعتر از تصویر دوم میخوانند که همان متن است، اما در آن طول خطوط کوتاهتر و تعداد خطوط هم تقریباً ۲ برابر شده است. برای دستیابی به بهترین سرعت خوانش، هر خط باید حدود ۱۰۰ کاراکتر طول داشته باشد.
اما اگر شخص امکان انتخاب بین پاراگراف بلندتر یا پاراگراف کوتاهتر را داشته باشد، احتمالاً پاراگراف کوتاهتر را انتخاب میکند. اغلب افراد متنی را ترجیح میدهند که هر خط آن بین ۴۵ تا ۷۴ کاراکتر داشته باشد.
پرینتر محل کارتان یا هر وسیلهی دیگری که در آنجا برای کار خود استفاده میکنید را به خاطر آورید. بیشتر ما این وسایل را طوری به یاد میآوریم که گویی از یک زاویهی نسبتاً بالا، طوری که جلو و کنارههای وسیله قابل مشاهده باشد، آنها را میبینیم. به این امر «زاویه دید استاندارد» (Canonical Perspective) گفته میشود. محققان زمانی به این پدیده پی بردند که از شرکت کنندگان پژوهش خواستند یک فنجان بکشند و تقریباً همه آن را از این زاویه کشیدند.
تصویر بالا خطای دید معروف «پونزو» (Ponzo Illusion) را به تصویر میکشد که اولین بار در سال ۱۹۱۳ به دنیا معرفی شد. گرچه اینطور به نظر میرسد که خط نارنجی بالایی بلندتر از خط نارنجی پایینی است، اما در حقیقت، این دو خط هم اندازه اند. این امر به این دلیل رخ میدهد که خط بالایی از خطوط عمودی تصویر بیرون زده، اما خط پایینی به خطوط عمودی نرسیده است. همین امر سبب میشود که ذهن مان تصور کند خط بالایی بلندتر از خط پایینی است، در حالی که در واقعیت هم اندازه هستند.
منبع:روزیاتو