به گزارش مجله خبری نگار،گروه جامعه: ته ریش نرمی روی صورتشان نقشه بسته و صدای بم و دورگهشان فریاد از پایان دوره نوجوانی و آغاز جوش و خروش جوانی میزند. یک سری پسرک نوجوان که معلوم است همین تازگیها به سن بلوغ رسیدند و تازه پشت لبشان سبز شده. بنظر میرسد که تو رنج سنی ۱۵ تا ۲۰ سال باشند.
خوشحالند. ظاهراً با مسخره کردن یکدیگر و زدن تو سروکله هم سرگرم شدند و از ته دل میخندند. تو حرف هایشان از الفاظ جالبی استفاده میکنند. انگاری با استفاده از واژهها و عبارتهایی عجیب و غریب که معلوم نیست از کدام لغت نامه درآوردهاند به یکدیگر ابراز علاقه میکنند و صمیمیت نشان میدهند... البته این موضوع فقط برای این گروه و این سن خاص نیست. ظاهراً در زندگیهای امروز فحش و الفاظ رکیک جای خود را به کلماتی مانند عزیزم دادهاند. امروزه درجامعه زیاد میبینیم افرادی را که برای ابراز علاقه و گرم کردن روابط به یکدیگر فحش میدهند!
ظاهر جالب و درخور توجهی دارند. نه به خاطر زیبایی یا شیک بودن نه... بلکه بخاطر تفاوتی که ظاهر و لباسهایشان با فرهنگ و سبک زندگی ایرانی دارد. یکی تیشرت لَش سفیدمشکی با عکس اسکلت پوشیده و دیگری شلوار بگِ زاپدار با کتونی لژدار رنگی... یکی دور سر خود را با ماشین شماره صفر سفید کرده و دیگری با موی بلند و بافته شده خود در خیابان جولان میدهد...
از پشت سر که دیدمش فکر کردم که او یک دختر است. موی بلند و مشکی بافته شده با تیشرت گشاد صورتی نشان از شکل و شمایل یک دختر میدهد، اما کمی بعد که روی خود را برگرداند صورت زمخت مردانهاش نظرم را تغییر داد... تعجب نکردم. امروزه ما دختران پسرنما و پسران دخترنما در جامعهمان زیاد میبینیم. تیپهایی ناآشنا که چشممان به دیدن اکثرشان عادت کرده است. دیگر کمتر چشمی از دیدن لباسهای عجیب و غریب و شمایل غیر ایرانی گرد میشود و از حدقه بیرون میزند.
یادم میآید در گذشته نه چندان دور، در همین پنج شش سال گذشته لباس جزئی از فرهنگ، آداب و رسوم، شخصیت، سطح فرهنگی و خانوادگی هرفرد به حساب میآمد. یادم میآید که تا همین چندسال پیش درکتابهای دینی، اجتماعی، ادبیات و... که در مدارس تدریس میشد لباس، گویش، مدل رفتار کردن، منش و آداب و معاشرت به دانش آموزان درس داده میشد. مادران و پدران مدام با فرزندانشان صحبت میکردند و بچهها هم با جون و دل به حرفهای آنها گوش میدادند.
انگار در دنیای امروز برخی از مادرها و پدرها مانند کپکی که سرخود را در برف فرو برده خود را به خواب زدهاند و دیگر شخصیت و فرهنگ و هویت ایرانی، منش خانوادگی و... یادشان رفته است یا شاید هم بنده خداها دیگر زورشان به زبان بچههایشان نمیچربد.
مجید ابهری جامعه شناس و رفتار شناس ایرانی در اینباره میگوید: «لباس پوشیدن، غذا خوردن، حرف زدن، آرایش و پیرایش، روابط عاطفی و اجتماعی و... محورهای اصلی در تابعیت از سبک زندگی هستند. سبک زندگی محور مهمی در جهت تعیین و تعریف بسیاری از رفتارهای ما در جامعه است.»
وی معتقد است در حال حاضر جامعه ما دچار شلختگی فرهنگی و آشفتگی اجتماعی شده و از آنجایی که برخی از والدین و مربیان درباره فرزندان، نوجوانان و جوانان احساس مسئولیت نکرده و یا اینکه این احساس چندان قاطعانه و خلاق و سازنده نبوده، جوانان در تابعیت از سلبریتیها، فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای، انواع پوششها را از روی نمادهای موجود در این فضاها انتخاب کرده و بهکار میبرند.
آیا لباسها و زیورآلات غربی جزئی از شخصیت یک جوان ایرانی است؟ به راستی چه کسی جوانان و فرهنگ ایرانی و اسلامی کشور ما را هدایت میکند؟
چندسالی است که ماهواره به بخش جدایی ناپذیر بسیاری از خانههای ایرانی بدل شده و به واسطه آن شبکههایی مانند جم تی. وی، منوتو، فارسی وان و... چنگ به پایه و اساس زندگی ایرانیها انداخته است. در این سالها ساخت و پخش سریالهای ترکیهای و کرهای در این شبکهها به شدت پایهها و ارزشهای مرسوم ایرانی را که نگهدارنده زندگی پدرها و مادربزرگهای ما بود لق کرده و بسیاری را از جا در آورده است.
یا به شکل دیگر میتوان گفت محتوای منتشر شده در این شبکهها به طور کلی سبک زندگی ایرانیها و اصول آن را تحت تأثیر قرار داده که در این زمینه یک نکته از دید بسیاری از افراد جامعه خصوصاً پدر و مادرها جا مانده است. آن هم این است که دهه هفتادیها و هشتادیهای ما که امروز به سن تشکیل خانواده و ساختن زندگیشان رسیدهاند دوران کودکی و نوجوانی خود را با محتوای این شبکههای مبتذل و خانه خرابکن گذراندهاند. هرروز ساعتها با خانوادهشان پای فیلم و سریالهای ماهواره نشستهاند و از آن الگو برداری کردهاند.
اما ماجرا همین جا تمام نشده و نمیشود. شبکههای ماهوارهای کم بود اینترنت و فضای مجازی و اینستاگرام هم به آن اضافه شدند. این همه سال جوانهای ایرانی تحت تأثیر مدلینگ، سبک زندگی و فرهنگ کشورهای غربی بودند. جوانهایی که امروز خود صاحب فرزند شدهاند و باید نسل جدیدی را تربیت کنند. این همه سال سازمانهای فرهنگی، صدا و سیما، مدارس و... چه کاری انجام میدادند؟
ابهری درباره تأثیر سینما و تلویزیون و فضای مجازی بر سبک زندگی جوانان ایرانی میگوید: «متأسفانه هیچ کدام از نهادهای فرهنگی و تربیتی در جامعه به فکر پیشگیری و اصلاح مقابله نیستند. متفکران، نخبگان ادبیات فارسی، فرهنگ تربیتی و اجتماعی و... باید دور یکدیگر جمع شوند و به ریشهیابی و علتشناسی این پدیدههای ویرانگر بپردازند تا شاید بتوانیم کار را قبل از رسیدن به ویرانی اتمی متوقف کنیم.»
وی درباره آشفتگیهای سبک زندگی در جامعه ایران میگوید: «امروزه در آرایش موی سر و صورت جوانان کشور، خصوصاً در پسران میبینیم که نیمهای از موهای سر به کلی تراشیده شده و نیمه دیگر بلند و بافته شده است. انواع تتوها و خالکوبیهای مستهجن از نمادهای شیطانی تا تصاویر حیوانات خیالی بر روی بدن جوانان باعث شده تا آنها به کفار و افراد لاابالی شباهت پیدا کنند. لباسهای پاره که بدن دختران و پسران در آن کاملاً دیده میشود، یکی دیگر از مظاهر مدهای آشفته در سبک زندگی است.
گویشها و عبارات بهکار بردهشده توسط جوانان و نوجوانان در جامعه که در اثر پیمایش بنیاد علوم رفتاری شناسایی شدهاند، بیش از ۴۷۰۰ کلمه نامأنوس است که نه در زبان فارسی و نه در سایر زبانها دیده نمیشوند. کلماتی مانند شاسکول، اُزگَل، سهسوته و... که به کثرت توسط جوانان و نوجوانان استفاده میشود. درواقع معلوم نیست که این عبارات چگونه وارد زبان ما شده است. حتی در برخی از فیلمها و سریالها و برنامههای تلویزیونی این عبارات سخیف را میشنویم. واقعا باید از خود بپرسیم که به کجا میرویم؟»
این رفتار شناس ایرانی در ادامه درباره سبک جدید زندگی جوانان ایرانی میگوید: «اگر ما دارای دین اسلام و زبان فارسی هستیم، این باورها و عبارات چگونه وارد زندگی ما شده است. بازی با حیوانات و نگهداری آنها، بردنشان به تختخواب و سفره غذا، بخشی جدانشدنی از زندگی فرزندان ما شده است. اختلافات والدین و تضادها و درگیریها بین آنها و فرزندان بالا گرفته است. تغذیه از غذاهایی که نه در فرهنگ ایرانی و نه در فرهنگهای دیگر وجود دارد، باعث بروز انواع بیماریها شده است.»
ابهری معتقد است روابط ناخوشایند با والدین و سایر اعضای خانواده که امروزه گریبانگیر جوانان ایرانی شده است ناشی از فیلمهای نامناسب داخلی و خارجی و برنامههای فضای مجازی بوده است.
این جامعه شناس درخصوص فرآیند ریشهیابی آشفتگی اجتماعی از نگاه آسیب شناسی و رفتار شناسی اجتماعی گفت: «در کالبدشکافی و ریشهیابی این فرآیندها از نگاه آسیبشناسی اجتماعی و رفتارشناسی باید گفته شود که باید در جهت روابط ناخوشایند با افرادی که فاقد منشهای اخلاقی، معنوی و تربیتی هستند، حرکت کنیم. فرزندهای ما از فیلمها و سریالهایی که در شبکههای خارجی و داخلی به نمایش درمیآیند، الگوبرداری کرده و برای خود فرهنگ جعلی و نیمهکاره ایجاد میکنند.
بیمیلی به ازدواج، بیتوجهی به راهنماییهای والدین و مربیان، کمکاری نهادهای تربیتی و مربیان اجتماعی، نوجوانان و جوانان را به مرزهای خطرناک رسانده و اگر بهطور قاطع، سریع و فوری با این فرایندها مقابله نشود، به زودی شاهد ویرانی ارکان خانوادهها و چارچوبهای اخلاقی و خانوادگی خواهیم بود.»
ابهری در خصوص نوع برخورد با آشفتگی اجتماعی و نجات سبک زندگی ایرانی تأکید کرد: «برخورد قاطع با این فرآیندها نمیتواند فقط به وسیله پلیس و یا قوه قضائیه پیشگیری و برای مقابله دخالت داده شود. بلکه ۲۲ سازمان و نهاد مداخلهگر از صدا و سیما تا رادیو و تلویزیون، سازمانهای آموزشی و تربیتی باید بهطور متحد و متفق وارد میدان شده و برای اصلاح و سازماندهی امور دست به دست هم دهند.
همچنین باید با استفاده از رفتارشناسان، روانشناسان و جامعهشناسان ضمن بررسی و ارزشیابی نهادهای فرهنگی و تربیتی دلسوزانه قدم به میدان گذاشته و اجازه ندهند هر کس به هر شکل دلخواه وارد میدان شود. برای پیشگیری و اصلاح امور یادشده باید از کارشناسان، اساتید و پژوهشگران دلسوز و دانشمند بهرهگیری کرده و بهجای انجام برنامههای روبنایی و ظاهری به کارهای ریشهای و عمقی دست بزنیم.»