به گزارش مجله خبری نگار،مطالعات متعددی نشان داده است که ذهن انسان و بسیاری از حیوانات در تخمین مدت زمان کوتاه بسیار قدرتمند است و همین موضوع باعث شده روانشناسان استنباط کنند که ما باید نوعی ساعت درونی داشته باشیم. یکی از نظریههای تاثیرگذار در مورد نحوه عملکرد ساعت درونی این است که این سیستم مانند یک سامانه ضربان ساز است که پالسها را به طور مشخصی درک میکند. این پالسها در یک سیستم عصبی انباشته جمع شده و ما را قادر به درک گذر زمان میکند.
اگر چه این سیستم در انسان تا حد زیادی قدرتمند عمل میکند، اما حقیقت موضوع این است که ساعت درونی ما هنوز از کامل بودن فاصله زیادی داشته و عوامل زیادی بر نحوه عملکرد آن تأثیر میگذارد. از منظر علمی، این ساعت درونی حس ذهنی ما از زمان را تحریف میکند. یک توضیح رایج برای پدیده فوق الذکر این است که این امر از طریق افزایش یا کاهش سرعت انتشار پالسها در ذهن ما اتفاق میافتد.
برای درک بهتر این موضوع میتوانیم تجربه شما از زمین خوردن را در نظر بگیریم، تجربهای که بیشتر مردم آن را ترسناک میدانند. تحقیقات نشان میدهد که وقتی میترسیم، سیستم ضربان ساز عصبی ما به حالت بیش فعالی وارد شده و پالسها را سریعتر آزاد میکند. این امر منجر به صدور پالسهای بیشتری در سیستم عصبی زمان سنج ما شده و در نتیجه تخمین بیش از حد زمان سپری شده را حس میکنیم.
فرض کنید از یک راه پله به پائین میافتید و زمان سقوط شما پنج ثانیه در دنیای واقعی است، ولی اگر پالسهای تخمین ذهنی زمان در سیستم عصبی شما سریعتر عمل کند، ممکن است حس کنید که این مدت برای شما هفت ثانیه گذشته است. به عبارت دیگر، زمان در شرایط فوق طولانیتر از آنچه هست، به نظر میرسد و دقیقا به همین دلیل است که شما آن را به عنوان تجربه کند شدن گذر زمان درک میکنید.
برای بررسی بهتر این مساله، دانشمندان اثرات فوق را با داروها در ذهن افراد بازسازی کرده اند. در این شرایط مشخص شد محرکهایی که بر انگیختگی را افزایش میدهند منجر به تخمین بیش از حد گذر زمان شده در حالی که داروهایی مانند آرام بخشها که برانگیختگی را کاهش میدهند، معمولاً منجر به دست کم گرفتن مدت زمان سپری شده میشوند.
ممکن است متوجه شده باشید که در فیلمهای اکشن مانند مرد عنکبوتی، قهرمان فیلم اغلب زمان را در طول یک رویداد دراماتیک و با صحنه آهسته تجربه میکند. در دنیای واقعی، اما این موضوع امکان پذیر نیست و این کند شدن گذر زمان تنها یک برداشت ذهنی است و نتایج یک مطالعه در سال ۲۰۰۷ نشان داد که این فرایند در دنیای واقعی رخ نمیدهد. طی این مطالعه محققین توانایی داوطلبان را برای درک تصویری که به سرعت در حال حرکت بودند، آزمایش کردند. در این شرایط داوطلبان احساس کردند که زمان کند شده است، اما این احساس به آنها کمکی نکرد تا تصویر را درک کنند.