به گزارش مجله خبری نگار، احتمالا بعد از مطالعه زندگی «ریچارد رامیرز» معروف به «قاتل شبگرد»، درک اینکه یک نفر بعد از دستگیری این قاتل ۷۵ نامه عاشقانه برای او بنویسد یا چندین نفر دیگر عاشق او شوند و تصمیم به ازدواج با او بگیرند، برایتان سخت خواهد بود. در زندگی همه ما به دنبال افرادی هستیم که حس دوست داشتهشدنی را که در دوران کودکیمان تجربه کردهایم، برای ما بازسازی میکنند. اما عشقی که ما در کودکی تجربه کردهایم گاهی با جنبههای دردناکی هم در هم آمیخته بوده است: حس دیده نشدن، عشق شکننده و بیثبات والدین یا حتی تجربه سوءاستفاده و سوءرفتار از سوی آنها. این مسئله ما را مستعد این میکند تا شریکی را برای زندگیمان انتخاب کنیم که شیوه ارتباط او با ما، تداعیکننده الگوهای ارتباطی مشخصی است که در کودکیمان آنها را تجربه کردهایم و با آنها احساس آشنایی داریم، اما این افراد ممکن است لزوماً با ما رفتار مهرآمیزی نداشته باشند.
همه ما در انتخاب فردی که میخواهیم با او باشیم کاملاً آزادیم. در واقع حق انتخابهای ما بسیار بیشتر از آن چیزی است که تصور میکنیم. با این حال برخی از مهمترین عواملی که در انتخاب شریک زندگی ما نقش دارند، از جایی نشئت میگیرند که فکرش را هم نمیکنیم: دوران کودکی ما، تجربیات روانشناختی گذشته، آسیبهای روانی و تروما یا حتی تجربیات دوران بلوغ. همه اینها به صورت ناخودآگاه، الگوی دلبستگی ما را شکل و ما را به سمت افراد خاصی سوق میدهند که تأمینکننده کاستیهای روانی ما هستند. در حقیقت این بازآفرینی تجربیات عاطفی دوران طفولیت ماست که حس عاشقی را در ما ایجاد میکند، بنابراین در روابط عاطفی خود عاشق افرادی میشویم که به هر طریق احساسات و عواطفی را که در دوران کودکی خود تجربه کردهایم، در ما زنده میکنند. اما همانطور که اشاره شد این تجربه عاشقی ممکن است گاهی با جنبههای دردناکی هم همراه باشد، مانند احساس خوب نبودن، احساس رها شدن یا احساس رنجش. اما پس از مدتی از ضعف و آسیبپذیری آن افراد، خسته میشویم و سعی میکنیم که از آنها حمایت کنیم و به آنها اطمینان خاطر بدهیم (همانطور که در دوران کودکی این کار را انجام میدادیم)، اما در عین حال این شخص را به دلیل ناتوانی و بیلیاقتیاش سرزنش میکنیم.
حقیقت این است که ما نمیتوانیم الگوی دلبستگی به این افراد خاص را تغییر دهیم، اما همیشه راهحلی برای پاسخ دادن به روشی بالغتر (برعکس کودکان) به چنین موقعیتهایی وجود دارد. بسیاری از ما کودکی سرشار از مشکلات را پشت سر گذاشتهایم، با والدینی که هم ما را دوست داشتند هم باعث رنج کشیدن ما میشدند. با این حال این اولین نوع عشقی است که در زندگی دریافت میکنیم، عشقی که همیشه به عنوان معیار سنجش از آن استفاده میکنیم؛ بنابراین طبیعی است که در بزرگسالی هم به دنبال آن بگردیم، حداقل در قالب اشکال مشابه.
در واقع اگر والدین غیراستانداردی داشتیم که ما را به شیوه خودشان دوست داشتهاند، یعنی با مشکلات و محدودیتهایشان، وقتی شخص دیگری را پیدا میکنیم که مشکلات مشابهی دارد با وجود او میتوانیم دوباره آن احساس راحتی پیوند خورده با دوران کودکیمان را تجربه کنیم. ما حتی رنج کشیدن را به واسطه دلایلی که شبیه علت رنج کشیدن در دوران کودکی است، آرامشبخش میدانیم، زیرا ناخودآگاه ما به نوعی آن رنج را با شکل طبیعی عشق مرتبط میداند، بنابراین این مسئله تبدیل به علتی میشود که احساس کنیم طرف مقابل را دوست داریم. در مقیاس کوچک، این نوع مشکلات عشقی میتواند در طولانی مدت هم دوام بیاورد و مانعی بر سر رابطه افراد ایجاد نکند. در حقیقت این نوع رنج مکرر میتواند به یک عنصر شر ضروری تبدیل شود که به نوعی به ما احساس امنیت و آرامش میدهد و باعث میشود احساس کنیم در مکان مناسبی هستیم.
منبع: خراسان