به گزارش مجله خبری نگار، در این تحلیل با عنوان "معضل غرب در ایران به معنای احتمال تداوم بن بست است" آمده است: "چگونه با ایران برخورد کنیم؟ معضلی که هیچ کس راه حلی برای آن نیافته است. برخی کشورها از عملکردهای ایران چشم پوشی میکنند، چون به نظر میرسد اهمیتی هم به آنها نمیدهند. برخی دیگر که با آنها مخالفند و نمیتوانند برسر چگونگی مقابله با آن به توافق برسند. چون میترسند در یکی دیگر از مخمصههای فاجعه بار خاورمیانه قرار گیرند.
اگرچه اتحادیه اروپا از زمان آغاز دور فعلی اعتراضات داخلی در ایران در سپتامبر گذشته، هفته گذشته چهارمین دور تحریمهای خود را علیه ایران اجرایی کرد و یا شاید آمریکا نیز بخواهد مانند انگلیس بر حجم تحریمها علیه ایران بیافزاید در حالی که لندن هنوز تصمیمی در این خصوص نگرفته است و احتمال میرود این کشور نه طی چند روز، بلکه چند هفته آینده این کار را انجام دهد، اما هنوز قطعیتی برای آن نمیتوان متصور بود و باید در نظر داشت که این تحریمها برای ایران بی اثر است.
چون کشورهایی هم هستند که هنوز تصمیمی در این خصوص نگرفته اند، چون هیچ کشوری حاضر نیست آخرین تصمیم گیرنده در این خصوص باشد مگر اینکه معجزهای در این بین واقع شود. چرا که بیم آن میرود رهبری ایران بخواهد از برخی محدودیت عبور کند. در این صورت حتی استراتژیستهای اسرائیلی هم به طور خصوصی اعتراف میکنند که ممکن است کشورهای منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) مجبور شوند خود را برای زندگی با ایران در هر شرایطی تطبیق دهند.
اینها همه پیام روشنی به همه مخالفان حکومت ایران در داخل و خارج است که اعتراضات آنها ره به جایی نمیبرد و جز افزایش هزینهها نتیجهای نخواهد داشت.
حکومت ایران از مواضع خود در خارج از کشور نیز عقب نشینی نمیکند. حتی ممکن است با توجه به شرایط کنونی جنبش جهاد اسلامی فلسطین را تحت فشار قرار دهد تا نبرد را به سمت اسرائیلیها در کرانه باختری و غزه بکشاند.
بنابر این رهبران ایران مسلماً در تداوم جنگ در اوکراین منافعی را میبینند، زیرا تا زمانی که روسیه و امریکا در اروپا رو به روی هم هستند، گزینه هرگونه مداخله نظامی آمریکا در ایران به سادگی از بین میرود. هیچ کس نمیتواند مطمئن باشد که یک گزینه نظامی (علیه ایران) به کجا ختم میشود؛ بنابراین یک جنگ تصادفی با توجه به عدم اعتماد کامل همه طرفها به آینده آن، احتمال بسیار بسیار خطرناکی است.
چنانچه بخواهیم عواقب چنین جنگی را در نظر بگیریم، نباید فراموش کنیم که سیستم مالی جهانی هنوز به سختی میتواند امواج شوک بحران اوکراین را از نظر افزایش قیمت انرژی و مواد غذایی کنترل کند، بنابراین کمر بسیاری از اقتصادها تحت این فشارها در حال خم شدن است؛ بنابراین هیچ رهبری در جهان به طور جدی خواهان آغاز یک جنگ در خلیج فارس و تحمل تأثیرات آخرالزمانی آن بر اقتصاد جهانی نیست.
چنانچه اسرائیل هم بخواهد به اقدامی یکجانبه در این زمینه دست بزند، با خطر درگیری تاریخی با واشنگتن مواجه خواهد شد. از این رو بزرگترین ترس سیاستگذاران اسرائیلی این است که دست زدن به هر اقدام این چنینی در خلیج فارس میتواند به خارج شدن کنترل اوضاع بیانجامد؛ بنابراین کمتر رهبری به وقوع چنین حوادث دهشتناکی رغبت دارد.
رهبری ایران به خوبی به این موضوع واقف است و این جسارت رویکرد او را نشان میدهد. این کشور سالها با شبح حمله نظامی زندگی کرده است و به خوبی به یاد دارد که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۹ میلادی ۱۰ دقیقه قبل از حمله به ایران، هواپیماهای آمریکایی را فراخوانده بود.
در چنین وضعیتی باید اذعان داشت که تحریمها دیگر مانند گذشته گزینه آسانی برای صرف نظر کردن نیستند. آنها همانگونه که ابزاری برای برخورد با عراق در زمان صدام حسین و سوریه در زمان بشار اسد بودند، این بار نیز آمریکا، اتحادیه اروپا و انگلیس حاضر نخواهند شد نقطه ضعفی از خود نشان دهند، بنابراین مجموعهای از اهداف تحریمی جدید را آماده خواهند کرد تا برای مقابله با ایران از آنها استفاده کنند.
البته ایران نیز کاملاً به این تحریمها عادت کرده است. چون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دیگران نهادهای ایرانی برای مدت طولانی داراییهای کلیدی و مجاری درآمدی خود را در برابر تحریمها مقاوم سازی کرده اند.
از اینرو تحریمها اکنون - به ویژه با گذشت زمان - تاثیر بسیار ضعیفی در تغییر رفتار ایران داشته است، چون آنها با چنین تحریمهایی سازگار پیدا کرده اند و حتی از آن سود میبرند.
در این بین حتی برخی از کشورها خواستار اخراج سفرای ایران و یا بستن سفارتخانههای آن در کشور خود هستند. اما باید دید آیا ایران واقعا به این موضوع اهمیت میدهد؟ به عنوان مثال، اگر انگلیس دوباره سفارت خود را ببندد، چشم و گوش خود را در ایران از دست میدهد و نمیتواند به اتباع انگلیسی کمک کند. سابقه نشان میدهد که رفتار حکومت ایران با این اقدامات تغییر نخواهد کرد.
این قبیل سیاستها نشان دهنده عدم وجود یک راهبرد واقعی در مقابل ایران است. انصافاً گزینههای آسان کم هستند. اگرچه ادامه مذاکرات تقریباً غیرممکن شده است. اما نابودی مذاکرات هستهای نیز ممکن است بی معنی باشد، بنابراین حفظ این شانسهای ضعیف ممکن است جذاب باشد. ایران زیر بار فشار نمیرود و مطالبات خاص خود را دارد، مطالباتی که کمتر به مذاق پایتختهای غربی خوشایند است.
شاید برخی بگویند جامعه بین المللی باید راهی برای حمایت از اعتراضات داخلی در ایران بیابد، اما حکومت ایران هم میتواند اصلاحات اساسی را هم در داخل و هم خارج اجرایی کند، اما متأسفانه با اقدامات دشمنان این کشور این امر بعید به نظر میرسد. چون به نظر میرسد این بن بست خطرناک و متزلزل همچنان ادامه دار باقی بماند.