کد مطلب: ۲۶۵۰۱۹
۰۵ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۳:۲۲
دانا هم داند و هم پرسد، نادان نداند و نپرسد

ضرب المثل ” دانا هم داند و هم پرسد، نادان نداند و نپرسد “

در ادامه با معنی و مفهوم این ضرب المثل ایرانی آشنا می‌شوید. با مجله سبک زندگی نگارمگ همراه باشید.

به گزارش مجله خبری نگار،قطعا بار‌ها شنیده ایم که افرد باهوش و دانا هر چقدر که می‌دانند باز هم به دنبال کسب علم هستند و هیچ گاه از این شرایط خسته نمی‌شوند و همواره در پی آموختن هستند و ترجیح می‌دهند علوم خود را گسترش داده و به سوی کسب بی نهایت حرکت کنند، در صورتی که در نادان برعکس است.

تنه انشاء:

فرد نادان ممکن است مسئله‌ای را آموخته باشد، اما به تدریج ترجیح می‌دهد که مدام از آن استفاده کند و برای او نهادینه شده است که کسی بیشتر از او نمی‌داند و او دانا‌ترین در این زمینه است، حتی ترجیح نمی‌دهد که اطلاعات خود را بروزرسانی کند و از علم خود در جهتی درست استفاده کند.
ضمن این که باید بدانیم وقتی فردی دانا است مدام به دانسته‌های خود شک کرده و در پی این است که بیشتر بدست آورده و برای این کار خود را دانا نمی‌داند و چه بسا روی اعتماد به نفس او نیز تاثیرات منفی داشته باشد و باعث شود او به هر چه که تاکنون به عنوان علم بدست آورده است شک کند.
ضرب المثل دانا هم داند و هم پرسد نادان نداند و نپرسد نیز دقیقا به همین مضمون اشاره دارد، این که بسیاری از افراد وقتی می‌دانند باز بیش از همه کنجکاو هستند و می‌پرسند، اما نادان به همان چند خط و چند روز که تجربه کوتاهی کسب کرده است بسنده می‌کند.

نتیجه گیری:

انسان‌ها مدام خود را با یکدیگر مقایسه می‌کنند و هر کسی سعی می‌کند علم خود را به رخ دیگران کشیده که این مسئله به خوبی خود بد نیست، زمانی منفی است که فرد اشتباهات مختلف خود را گردن نگرفته و از آن‌ها فرار کند و سعی کند خود را دانای بی اشتباه نشان دهد و در صورتی که هیچ انسانی نمی‌تواند این گونه باشد.

ضرب المثل ” دانا هم داند و هم پرسد، نادان نداند و نپرسد “

دانا هم داند و هم پرسد، نادان نداند و نپرسد یعنی چه؟

 یعنی فرد دانا همیشه به دنبال کسب علم است و خود را بی نیاز از دانستن و یاد گرفتن چیز‌های جدید نمی‌داند. درحالیکه شخص نادان فکر می‌کند همه چیز را می‌داند و به همان اندک دانسته‌هایی هم که دارد مطمئن است!

انسان هر چقدر عاقل و خردمند می‌شود به این مطلب پی می‌برد که ” هیچ نمی‌داند”! چرا که علم و دانش هیچ گاه تمامی ندارد و علوم مختلفی در این جهان وجود دارد که ما از آن بی خبریم یا هنوز کسب نکرده ایم.

یکی از راه‌های کسب علم، سوال پرسیدن است. انسان وقتی از شخص داناتری سوال می‌پرسد، گره‌های ذهنی اش باز شده و ابهاماتش رفع می‌شود و اگر مطلبی را اشتباه فهمیده باشد با جوابی که می‌گیرد، اصلاح می‌شود. اما اگر سوال نمی‌پرسید و بی تفاوت بود، چه زمانی از این جهل و غفلت می‌توانست خارج شود؟! همچنان توهم می‌کرد که دانسته‌های من درست است!

شخص نادان تا شیرینی علم و دانش را نچشد شاید به آن سمت قدم بر ندارد و همیشه خود را بی نیاز از دانستن مطالب جدید بداند!

پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است؛ یعنی سوال پرسیدن از مسائلی که مسیر درست را به شخص نشان می‌دهد مهم است. وگرنه کسی جاهل باشد و خجالت بکشد که سوال بپرسد به ضرر خودش تمام می‌شود.

(هر سوالی هم ضروری نیست! حواستان باشد! مثل کسانی که از حضرت علی علیه السلام می‌پرسیدند بگو تعداد مو‌های سر ما چقدر است؟! این سوال پرسیدن عین جهالت است!)

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر