به گزارش مجله خبری نگار، در روزهای اخیر، تصویری از مجسمه زشت و کودکانه و بسیار ابتدایی در شهررشت در فضای مجازی دستبهدست میشود؛ مجسمهای بی ربط و بدترکیب که نه از حیث زیباییشناسی برخوردار از قوام است، نه نسبتی با هویت شهری دارد، و نه حتی ذرهای خلاقیت یا مهارت فنی را در خود جای داده است.
بیشتر شبیه به یک شوخی کودکانه است یا شاید بدتر تمهیدی آگاهانه برای وهن هنر.
این پدیده البته تازه نیست؛ در سالهای گذشته بارها شاهد نصب مجسمههایی در میادین شهرهای مختلف بودهایم که نهتنها فاقد جذابیت بصری یا پیام فرهنگی بودهاند، بلکه بیشتر باعث تعجب، تمسخر یا حتی شرم مردم شدهاند. اما آنچه امروز شاهدش هستیم، از دو منظر قابل تأمل است: اول، وجه نمادین و پیام پنهان آن، و دوم، تکرارشوندگی و گسترش این الگو.
مجسمهسازی یکی از شاخههای شریف و دیرپای هنرهای تجسمیاست؛ ریشهدار در تاریخ، حامل معنا و تجسمیاز حافظه جمعی ملتها. از تندیس فردوسی و ابنسینا تا سردیسها و مجسمههای مفهومیمعاصر، مجسمهها پیوندی میان فضا و معنا میسازند.
اما وقتی جای این حافظه تاریخی را موجودی فضایی با چهرهای بیربط، خام و زشت پر میکند، باید پرسید: آیا این فقط یک اشتباه بصری است یا نشانهای از فروپاشی درک مدیران از هویت فرهنگی؟ آیا با یک دیپفیک مواجهیم؟ در فضای تیره و تار خبرهای جعلی، ابتدا این فرضیه پیش میآید که شاید تصویر دستکاری شده باشد.
شاید پروژهای بوده که ناتمام مانده یا شوخی رسانهای بوده است. اما اگر خبر صحت داشته باشد – و متأسفانه بهنظر میرسد که واقعی است – آنگاه ماجرا فراتر از یک بیسلیقگی ساده است. با یک روند نگرانکننده مواجهیم؛ نوعی مهندسی معکوس در چیدمان فرهنگی شهر.
سؤال کلیدی اینجاست: چه کسانی این پروژهها را سفارش میدهند؟ با کدام مشاوران؟ بر چه مبنای زیباییشناسانهای؟ و آیا هیچ نهاد نظارتی وجود ندارد که پیش از اجرای یک پروژه چنین رسواییآور، از آن جلوگیری کند؟
ظاهر امر نشان میدهد هنرمندان واقعی، اساتید مجسمهسازی، منتقدان و حتی دانشجویان هنر از این فرآیند کنار بودهاند.
اگر این هنر است، پس مجسمههای زیبا و اصولی که بسیار دیدهایم، چه بودهاند؟ از مجسمههای تاریخی تمدن اسلامیو ایرانی گرفته تا آثار معاصر، همگی دارای خصایص مشخصی هستند: تناسب، معنا، مهارت اجرایی و انسجام با محیط. مجسمههایی که امروز نصب شدهاند، هیچیک از این عناصر را ندارند. حتی از حد یک کار دانشآموزی ابتدایی هم عبور نکرده و بیشتر شبیه یک «نقض هنر» است تا خود هنر.
اگر این مجسمه واقعاً نصب شده، چند اقدام ضروری در دستور کار جامعه هنری، رسانهها و مدیران باید قرار گیرد. «شفافسازی عمومی» به این معنا که مسئولان شهرداری باید توضیح دهند که این مجسمه با چه مجوزی، با چه هزینهای و توسط کدام هنرمند یا پیمانکار ساخته شده است. هنر نباید در انحصار روابط غیرحرفهای یا سفارشهای رانتی باشد و در نهایت تدوین استانداردهای زیباییشناسی شهری: هر شهری باید منشور هنری مختص به خود داشته باشد؛ بر اساس تاریخ، هویت، نیازهای فرهنگی و مشارکت فعال جامعه هنری.
نکته مهمتر اینکه این ابتذال فقط به هنر شهری محدود نیست. سالهاست که برخی تولیدات سینمایی با ظاهر فریبنده و محتوای بیمایه، تیشه به ریشه هنر میزنند. گویی جریان خاصی در کار است تا فهم عمومیاز «هنر» را منحرف کند؛ به جای خلق، تقلید؛ بهجای معنا، هیاهو؛ و بهجای فرهنگ، سرگرمیپوچ. هنر، حافظ روح جمعی ماست. هر جامعهای به همان اندازه که از هنر خود حراست میکند، به خود احترام میگذارد. اجازه ندهیم که ساحت هنر به جولانگاه پیمانکاران پولکی بی بهره از هرگونه ذوق و سلیقههای بیمار، مناسبات رانتی یا نادانی تبدیل شود. این مجسمه، فقط یک شیء زشت نیست؛ نشانهای است از یک زخم عمیق در پیکره فرهنگ ما. زخم را باید شناخت، ثبت کرد و در برابرش ایستاد.
در چند روز گذشته عکسهای متعددی از مجسمههایی بدقواره با طراحی و ساخت بیکیفیت در اماکن عمومیرشت و برخی شهرهای ایران منتشر و در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی دست به دست میشود. در پی بالا گرفتن بحثها، برخی منابع از قول شهرداری رشت نوشتند که این مجسمهها «ساخت کودکان مبتلا به اوتیسم است» و شهرداری برای حمایت از این کودکان مجسمههای مزبور را در سطح شهر نصب کرده است. تا شامگاه روز یکشنبه هیچ واکنش رسمیاز نهادهای مسئول در ارتباط با این خبر منتشر نشده است، کما این که حتی اگر این مجسمهها محصول دست کودکان اوتیست هم میبود، میبایست اعلانی پیشاروی مجسمهها نصب میشد تا همگان از این موضوع آگاه میگشتند که چنین نبوده. در هرحال، این اتفاق با واکنش زیاد کاربران فضای مجازی و حتی برخی چهرههای هنری مثل الهام پاوه نژاد بازیگر سینما همراه شد که در صفحه شخصی اش نسبت به این اتفاق متن انتقادی نوشت. اتفاقی که بار دیگر ضرورت نظارت دقیق بر ساخت مجسمه و تندیسهای شهری را در کانون توجه شبکههای اجتماعی و رسانهها قرار داد.
منبع: ایران-محسن سلیمانی فاخر(روزنامه نگار و منتقد هنری)