به گزارش مجله خبری نگار،تصویر اول را در هجوم برق آسای طالبان بعد از تخلیه شتابزده و سراسیمه ارتش آمریکا از افغانستان باید دید که سقوط دومینو وار مراکز استانها را در پی داشت و سرانجام به کابل رسید؛ کلا دو هفته!
براساس برآوردها کل نیروهای طالب در پیشرویهای اخیرش در افغانستان حدود ۷۰ هزار نفر بوده است و در آغاز حملات اخیر وسایل نقلیه ای، چون موتورسیکلت و وانت بارهای کهنه و فرسوده و با تسلیحات انفرادی از جمله کلاشینکف و آرپی جی ۷ دراختیار داشتند؛ نه هواپیمایی و نه تانکی و نه توپخانه ای!
در میان بهت و ناباوری جهانی، سراسر افغانستان به جز چند منطقه کوچک تا آخر هفته گذشته به دست طالبان افتاد و این گروه رسما در کاخ ریاست جمهوری در مرکز افغانستان مستقر شد و موجودیت خود را از تلویزیونهای رسمی این کشور اعلام کرد.
این فتوحات برای طالبان در حالی رقم میخورد که کابل از روزها قبل در هراس و نگرانی بسر میبرد و اهالی اکثر مناطق شمالی هم خوب میدانستند که حتی اگر طالبان تغییری هم کرده باشد، اما گروههای هم پیمان آن با ورود به شهرها و روستاها دست به غارت و کشتار خواهند زد. به همین دلیل بود که کوچ و فرار افغانها خیلی زود شروع شد تا خود و خانواده هایشان را به مناطق امن در داخل و یا خارج از افغانستان منتقل کنند.
از همین رو، در اولین روزهای حرکت طالبان تصور این بود که گروههای مقاومت مردمی در برابر این هجوم شکل خواهد گرفت و حتی در برخی استانها کار تشکیل بسیج مردمی هم کلید زده و گفته شد که دولت به نیروهای مسلح مجوز داده است تا درهای انبارهای سلاح را به روی مردم باز کنند، اما اتفاقی نیفتاد!
تصویر دوم؛ روزی بود که هزاران نفر از شهروندان افغانستانی، عمدتا مردان جوان، به دنبال هواپیمای آمریکایی در باند فرودگاه کابل میدویدند و برخی نیز از دیوارههای آن آویزان شدند و چند تن از آنان نیز در طول مسیر پرتاب شده و کشته شدند و جسد یکی هم که توانسته خود را در جایی از بدنه بیرونی هواپیما جاساز کند، در مقصد کشف شد.
تصاویر هجوم مردم به پشت دروازههای سفارت خانههای خارجی برای اخذ ویزا و تلاشهای پر خطر برای فرار از کشور، همگی بیانگر وحشت از زندگی در سایه گروهی است که سابقه هولناکی از خود برجا گذاشته و گویا کسی هم به شعارهای تغییر و صداهای ملایم این گروه باور ندارد.
این دو تصویر مملو از تناقض دلیلش چیست؟؛ برای جامعهای که میداند چه آیندهای در انتظارش است و برای جلوگیری از وقوع آن اقدامی نمیکند؛ مانند اینکه بدانیم زلزلهای در راه است و هیچکس خانه اش را ترک نکند!
واقعیت این است که علل برشمرده در تحلیل اتفاقات اخیر در افغانستان، تقریبا جملگی درست است؛ ازپشت پردهها و زدوبندهای بین المللی، نقش بازیگران منطقه، فساد وحشتناک دولت مرکزی گرفته تا خیانت رهبران و مدیران، اما همه اینها نمیتواند، بدون یک دلیل قانع و تعیین کننده عاملی باشد که مقاومت را کنار بگذارند حتی به قیمت جان و ناموس! اینجا دیگر مساله جان و ناموس است.
به راستی چه چیزی باعث شد که افغانهای هراسان و سراسیمه برای تلاش به خروج از کشور با ریسک ۱۰۰ درصدی و آویزان شدن به بدنه هواپیما، دست به اسلحه نبرند و مقاومت نکنند.
برای پاسخ به این سوال باید سراغ اعتماد عمومی رفت که به نظر میرسد در افغانستان بطور کامل زایل شده است، بطوری که گویا حتی به چشمان خودشان هم اعتماد ندارند. افغانها فقط درهمین ۵۰ سال گذشته، بدون وقفه ۴ جنگ بزرگ را پشت سر گذاشته اند؛ از جنگ با بزرگترین ارتش قدرتمند آن روز (ارتش سرخ شوروی)، تا به جان هم افتادن مجاهدین و استیلای دولت اول طالبان در دهه ۹۰ میلادی قرن گذشته، ضمن آنکه هیچگاه اوضاع اجتماعی و امنیتی این کشور به حالت نرمال و طبیعی در نیامد، بطوری که بعد از اشغال آمریکا و تشکیل دولتی با ظاهر دمکراتیک هم، هیچگاه شعلههای جنگ، عملیات انتحاری و بمب گذاری و کشتار شهروندان غیر نظامی متوقف نشد.
اگرچه هنوز از جزییات توافقات پشت پرده طالبان و آمریکاییها و نقشه و طراحی واشنگتن در باره آینده افغانستان، اطلاعات کاملی درز نکرده است، اما انتظار این بود که همینها که از ترس استیلای طالبان بدنه هواپیمای غول پیکر آمریکایی را برای یک سفر مرگبار میگیرند و بالا میروند، حداقل یک هفتهای مقاومت میکردند؛ بخصوص اهالی مناطق شمالی!
بنابراین آنچه بیشتر به واقعیت نزدیک است اینکه امروز طالبان بر خاکستر بی اعتمادی ملت موفق شد در یک تهاجم دو هفتهای سراسر افغانستان را به تصرف خود در بیاورد و میلیاردها دلار تسلیحات روز و مدرن آمریکایی را به غنیمت بگیرد؛ آن هم در شرایطی که جوانان افغان به جای مقاومت، در صدد فرار از کشور هستند؛ و الا در بهترین شرایط فتح کامل افغانستان و ورود به کابل باید یک سال طول میکشید، آن هم با مقایسه عده طالبان و ارتش افغانستان؛ بنابراین آیا دلیل اصلی سقوط کابل بی اعتمادی مطلق افغانها نیست که دیگر از ریسمان سیاه و سفید هم میترسند؟!