به گزارش مجله خبری نگار/تصور کنید شش ماه است با مجموعهای پیچیده از علائم جسمی، عاطفی و شناختی دست و پنجه نرم میکنید. وضعیت شما به حدی وخیم است که حتی انجام سادهترین فعالیتهای روزمره نیز دشوار شده است. به چندین متخصص مراجعه کردهاید، اما هیچیک نتوانستهاند تشخیص قطعی ارائه دهند. نتایج آزمایشها و تصویربرداریها یا طبیعی بوده یا غیرقطعی. سرانجام، یک پزشک تشخیصی به شما میدهد. ابتدا احساس آرامش میکنید، اما وقتی درباره این بیماری تحقیق میکنید، متوجه میشوید که:
هیچ معیار تشخیصی عینی و مورد توافق جهانی برای آن وجود ندارد
مرز مشخصی بین این بیماری و سایر شرایط با علائم مشابه نیست
هیچ آزمایش بیولوژیک قطعی یا نشانگر زیستی معتبری برای آن یافت نشده
هیچ درمان پذیرفتهشده و اثباتشدهای برای آن وجود ندارد
طبیعی است که دلسرد شوید و به این فکر کنید که آیا این تشخیص واقعاً به یک بیماری حقیقی اشاره دارد یا خیر.
آیا این توصیف یک تشخیص روانپزشکی است؟
آیا من در حال توصیف یک تشخیص روانپزشکی – مثلاً یک اختلال علائم جسمانی – هستم؟ در واقع، بسیاری از تشخیصهای روانپزشکی ویژگیهای فوق را دارند. این مسئله باعث شده منتقدان روانپزشکی ادعا کنند که روانپزشکان بیماریهای “واقعی” را درمان نمیکنند یا اختلالات روانپزشکی “به طور مشروع نمیتوانند در دسته بیماریها قرار بگیرند”.
البته باید توجه داشت که تنها حدود دو دهه از اختلالات DSM-۵ معیارهای پنجگانه معروف الی رابینز و ساموئل گوز (۱۹۷۰) را به طور کامل یا نسبی برآورده میکنند. این پنج معیار شامل موارد زیر است:
توصیف بالینی
مطالعات آزمایشگاهی
رد سایر اختلالات
مطالعه پیگیری
مطالعه خانوادگی
رابینز و گوز اولین کسانی بودند که عناصر اعتبار سازه در روانپزشکی را بیان کردند. محققان بعدی معیارهای دیگری مانند پاسخ به درمان و ثبات تشخیصی در طول زمان را نیز اضافه کردند.
معرفی کووید طولانی: چالشی برای پارادایمهای تشخیصی
شاید جالب باشد بدانید که سناریوی ابتدای این مقاله اصلاً به یک اختلال روانپزشکی شناختهشده اشاره نداشت. من در حال توصیف وضعیتی بودم که امروزه به نام “کووید طولانی” شناخته میشود. این تشخیص عمدتاً در حیطه متخصصان داخلی، روماتولوژیستها و متخصصان بیماریهای عفونی قرار دارد.
بررسی جامع اخیر آکادمی ملی علوم، مهندسی و پزشکی آمریکا (NASEM) درباره کووید طولانی به نتایج زیر رسیده است:
“کووید طولانی به روشهای متعددی ظاهر میشود. فهرست کامل علائم و شرایط قابل تشخیص مرتبط با آن ممکن است صدها مورد را شامل شود… تشخیص کووید طولانی بر اساس معیارهای بالینی انجام میشود. در حال حاضر هیچ نشانگر زیستی قطعی برای اثبات وجود آن وجود ندارد… با این حال، ما از اصطلاح «وضعیت بیماری» استفاده میکنیم تا بر واقعیت و شدت بالقوه این شرایط تأکید کنیم. ”
نکته قابل توجه این است که تعریف NASEM از کووید طولانی نیاز به اثبات عفونت قبلی SARS-CoV-۲ (چه با علائم و چه بیعلامت) ندارد.
بخوانید: آتشسوزی مرگبار Waymo در لسآنجلس: چرا خودروهای خودران کاملاً خاکستر شدند؟ (پاسخهایی که شوکه میشوید!)
رنج و ناتوانی: کلیدهای تعریف یک بیماری
گزارش NASEM خاطرنشان میکند: “کووید طولانی میتواند توانایی بیماران را برای کار، تحصیل و مراقبت از خود مختل کند و تأثیر عمیقی بر بیماران، خانوادهها و مراقبان داشته باشد. ”
یکی از بیماران میگوید: “کووید طولانی اساساً زندگی من را از من گرفت. من قادر به انجام کارهایی که هویت من هستند و به من لذت میدهند نیستم. نمیتوانم برای دیدن خانواده و دوستانم سفر کنم. احساس میکنم زندانی و تبعید شدهام. ”
بیمار دیگری میگوید: “زندگی من با کووید طولانی هنوز ترسناک است. آخر هفته گذشته ماشینم را شستم، خشک کردم و در گاراژ گذاشتم. سپس به شدت بیمار شدم و به سختی میتوانستم بلند شوم تا غذا بخورم. حتی نمیتوانستم کتاب بخوانم یا به مادرم زنگ بزنم. من یک پوسته از خودم هستم. اما مشکلات جسمی من نصف مشکلات مغزیام هم نیست. گفتن «مه مغزی» هرگز نمیتواند این وضعیت را به درستی توصیف کند. ”
درسهایی از پزشکی خانواده برای تشخیص بیماری
کریستی مالترود، استاد پزشکی خانواده، خاطرنشان میکند:
“مشاورهها در پزشکی خانواده اغلب شامل استدلال تشخیصی بدون پاسخ روشن است. صحنه بالینی همیشه بلافاصله تشخیصی را ارائه نمیدهد که بتواند بیماری را توضیح دهد. علاوه بر این، بیماران با تشخیص یکسان به طور غیرقابل پیشبینی متفاوت هستند… با وجود پیشرفتهای علمی و فناوری، پزشکان هنوز در موقعیتهای اجتنابناپذیر از عدم قطعیت کار میکنند. ”
پیامدهای کووید طولانی برای تشخیص و بیماریهای روانپزشکی
از گزارش NASEM میتوان به نتایج گستردهای رسید:
روانپزشکی تنها حوزهای نیست که با ارائههای بالینی پیچیده دست و پنجه نرم میکند.
یک وضعیت بالینی نیازی به رعایت تمام معیارهای رابینز و گوز ندارد تا شایسته مراقبت پزشکی باشد.
یک وضعیت بیماری لزوماً نیازی به پاتوفیزیولوژی ثابتشده یا نشانگر زیستی معتبر ندارد.
یک وضعیت بیماری میتواند با شناسایی رنج و ناتوانی قابل توجه تأیید شود.
همانطور که بقراط گفته است: “اگر افراد بیمار با خوردن، نوشیدن و زندگی کردن دقیقاً مانند افراد سالم به همان خوبی عمل میکردند… دیگر نیازی به علم پزشکی نبود. ”