به گزارش مجله خبری نگار،مطالعهای تازه که بهطور مشترک توسط پروفسور «جاستین استبینگ» از دانشگاه Anglia Ruskin انجام شده، نوری تازه بر این موضوع انداخته که چگونه موجودات ماقبل تاریخ میتوانند راهنمای پژوهشهای آینده درباره سرطان باشند.
در این مطالعه، تیم پژوهشی فسیلی نادر از گونهای گیاهخوار به نام Telmatosaurus transsylvanicus را بررسی کردهاند. این دایناسور در لایههای اواخر دوره کرتاسه، نزدیک حوضه هاتگ در رومانی یافت شده است.
محققان با مشاهدهی تودهای مشکوک در فک این دایناسور، احتمال وجود آملوبلاستوما (نوعی تومور خوشخیم) را مطرح کردند. این کشف پرسشهایی را درباره نحوه مقابله گونههای باستانی با بیماریهایی که هنوز انسانها را درگیر میکند، ایجاد کرد.
علاوهبر تومور، ساختارهایی شبیه به گلبولهای قرمز نیز شناسایی شد که نشان میدهد بافتهای نرم ممکن است بیش از آنچه قبلاً تصور میشد، در فرآیند فسیلشدن حفظ شده باشند. این پدیده میتواند چشماندازهای جدیدی برای مطالعه منشأ و تکامل سرطان فراهم کند.
نظریه تاریخ زندگی بررسی میکند که چگونه موجودات زنده بین زندهماندن، رشد و تولید مثل تعادل برقرار میکنند. این موازنهها، نحوه تخصیص منابع زیستی مانند عملکرد ایمنی، ترمیم بافت و دفاع در برابر بیماری را شکل میدهند.
در حیوانات بزرگجثهای مانند دایناسورها، هزینه حفظ مقاومت در برابر سرطان میتوانسته بر رشد یا تولید مثل آنها تأثیرگذار باشد.
شناخت این موازنهها میتواند دیدگاه دانشمندان را نسبت به سرطان تغییر دهد؛ از دیدگاه نقصی تصادفی، به پدیدهای که در نتیجه فشارهای تکاملی شکل گرفته است.
با ظهور تکنیکهای پیشرفته در شاخهای به نام پالئوپروتئومیکس، پژوهشگران اکنون قادرند به شناسایی و تحلیل پروتئینهای باستانی بپردازند.
روشهایی مانند میکروسکوپ الکترونی روبشی و طیفسنجی جرمی، برای شناسایی مولکولهایی به کار میرود که معمولاً در طول زمان تخریب میشوند.
پروفسور استبینگ میگوید:
«پروتئینها، بهویژه آنهایی که در بافتهای کلسیفیه مانند استخوان یافت میشوند، از DNA پایدارتر هستند و کمتر دچار تخریب یا آلودگی میشوند.»
این ویژگی، پروتئینها را به گزینهای ایدهآل برای مطالعه بیماریهای باستانی از جمله سرطان تبدیل میکند.
بر خلاف تصور عمومی، شواهد مربوط به سرطان در فسیلهای دایناسورها بیشتر از حد انتظار است. تومورهایی در گونههای مختلف این جانوران عظیمالجثه کشف شده که احتمال توسعه مکانیسمهای دفاعی متفاوت در برابر سرطان را نشان میدهد.
پروفسور استبینگ میافزاید:
«دایناسورها، بهعنوان موجوداتی بزرگ و طولعمر بالا، الگوی منحصربهفردی برای بررسی چگونگی مدیریت ریسک ابتلا به سرطان در طول میلیونها سال هستند.»
بررسی نرخ رشد، نوع تومورها و ساختارهای اسکلتی خاص میتواند به پژوهشگران در مقایسه با سایر موجودات بزرگجثه در دورانهای مختلف برای شناسایی تهدیدهای داخلی کمک کند.
مطالعه دایناسورها به پژوهشگران این امکان را میدهد که رشد سرطان را در موجوداتی بررسی کنند که تحت شرایط زیستی بسیار متفاوت از انسانهای امروزی زندگی میکردند؛ از جمله رشد سریع، طول عمر بالا و اقلیمهای متغیر.
مقایسه زیستشناسی دایناسورها با حیوانات امروزی، میتواند الگوهایی را آشکار سازد که نشان دهند چرا برخی گونهها بیشتر مستعد سرطان هستند و برخی دیگر مقاومت بیشتری دارند.
این مقایسههای بلندمدت ممکن است به راهکارهایی بهتر برای پیشگیری یا درمان سرطان در انسانها منجر شود.
یکی از نکات هیجانانگیز در این مطالعه، تمرکز بر مسیرهای مولکولی مشترک در سرطان بین مهرهداران منقرضشده و امروزی است.
مطالعات صورتگرفته روی آملوبلاستوما در دایناسور رومانیایی، این پرسش را مطرح میکند که آیا نشانگرهای مولکولی خاص مانند BRAF V۶۰۰E در تاریخ زیستی الگوی ثابتی داشتهاند یا نه.
پروفسور استبینگ توضیح میدهد:
«برخلاف ساختارهای اسکلتی، بافتهای نرم حاوی پروتئینهایی هستند که اطلاعات مولکولی ارائه میدهند و میتوانند مکانیسمهای زیستی زیربنایی بیماریها را آشکار سازند.»
بررسی بیماریهایی مانند سرطان در دایناسورها میتواند به ما در محافظت از حیوانات بزرگجثه امروزی که با فشارهای زیستمحیطی مواجه هستند، کمک کند.
حفظ بافتهای نرم در فسیلها وابستگی زیادی به نحوه جمعآوری و نگهداری آنها دارد. تماس با هوا، رطوبت یا نوسانات دمایی میتواند به سرعت موجب تخریب پروتئینها و مواد زیستی حساس شود.
به همین دلیل، پژوهشگران خواهان هماهنگی بیشتر میان نهادهای علمی برای آمادهسازی و نگهداری صحیح فسیلها هستند. نگهداری در محیطهای پایدار با رطوبت پایین، احتمال استخراج اطلاعات مولکولی در سالهای آینده را افزایش میدهد.
پروفسور استبینگ میگوید:
«تحقیقات ما با استفاده از روشهایی که تاکنون کمتر استفاده شدهاند، راه را برای کشفهای آینده که میتوانند به سود انسانها باشد، هموار میسازد.»
با این حال، تأکید میکند که محافظت بلندمدت از فسیلها برای اطمینان از دسترسی پژوهشگران آینده به نمونههای مناسب برای تحقیقات مولکولی ضروری است.
همکاری میان متخصصان فسیلشناسی، پژوهشگران سرطان، آزمایشگاههای تخصصی و دانشمندان بینرشتهای میتواند منجر به درک عمیقتری از بیماریهای باستانی شود.
ترکیب مطالعه بافتهای نرم فسیلشده با استخوانها، میتواند دریچهای تازه برای درک چگونگی ظهور، پیشرفت و تداوم بیماریها در محیطهای متغیر باشد. این بقایای کهن، ممکن است به شیوهای غیرمنتظره تحقیقات پزشکی امروز را دگرگون سازند.
منبع:فوت و فن