به گزارش مجله خبری نگار، ایران اینترنشنال: «مرگ خوبه، اما برای همسایه!» اعتراضات گسترده دانشجویان آمریکایی و اروپایی علیه رژیم اسرائیل، چند روزی است که آغاز شده و، اما در مقابل مسالمتآمیزترین نوع اعتراض با شدیدترین نوع برخورد از سوی پلیس و نیروهای امنیتی غرب سرکوب میشود.
این درحالی است که همواره غرب در زمان اغتشاشات ایران با پرچم آزادی بیان به میدان میآمد و از سوی دیگر رسانههای حامی آنها برخورد پلیس ایران با اغتشاشات مسلحانه آشوبگران را زیر سوال میبردند. اما در حال حاضر نکته قابل تأمل واکنش شبکههای فارسی زبان ضدایرانی از جمله BBC فارسی و ایران اینترنشنال است.
این رسانهها که در زمان اغتشاشات ایران کوچکترین اتفاق ایران را به صورت گسترده و متوالی منتشر کرده و بارها و بارها بازنشر میدادند؛ حالا در قبال اتفاقاتی که در چندکیلومتریشان رخ میدهد عمدتاً سکوت کرده یا صرفاً به بازنشر محدود و سانسور شدهای از اعتراضات دانشجویان حامی فلسطین «به نفع مأموران امنیتی» بسنده میکنند.
به عنوان مثال، ایران اینترنشنال در زمان اغتشاشات ایران «پس از فوت مهسا امینی» با پوشش اظهارات مقامات غربی درباره ایران، استفاده از اصطلاحاتی مانند «خیزش سراسری در ایران»، «دانشگاه پادگان نیست»، «افزایش خشونت پلیس جمهوری اسلامی علیه دانشجویان ایرانی» به همراه نشان دادن تصاویری از اغتشاشگران و ... سعی در بازتاب دادن اتفاقات ایران داشتند؛ اما اکنون از تیترهایی مانند «معترضان طرفدار فلسطین در دانشگاههای آمریکا به دنبال چه هستند؟» و خبرهایی مانند «پلیس نیویورک برای متفرق کردن دانشجویان حامی فلسطین وارد دانشگاه کلمبیا شد» و... استفاده میکند.
علت سکوت رسانههای معاند در برابر دستگیریها و سرکوبهای گسترده دانشجویان خواستار آزادی برای فلسطین چیست؟ چرا از نظر شبکههای معاند، اقدامات پلیس ایران برای مقابله با اغتشاشتگران مسلح که با همکاری سرویسهای امنیتی غرب، امنیت و جمهوریت نظام را نشانه گرفته بودند، سرکوب وحشیانه تلقی میشد، اما سرکوبهای خشن مأموران آمریکایی در برابر اعتراضات آرام دانشجویان حامی فلسطین، متفرق کردن و جلوگیری از بینظمی شهر تلقی میشود؟
برای بررسی علت تفاوت واکنش و روایت رسانههای فارسی زبان خارجی در خصوص اعتراضات دانشجویان آمریکایی و اروپایی در مقایسه با اغتشاشات داخلی ایران به سراغ محمد لسانی کارشناس و فعال رسانهای در کشور رفتهایم که در ادامه تحلیلهای این فعال رسانهای را میخوانید:
فیلترهای خبری وجود دارد که باعث میشود اخبار به صورت کامل، جامع و همه جانبه روایت نشود. در واقع این فیلترها، خبر را گزینشگری، برجستهسازی یا کوچکنمایی میکنند. یکی از مهمترین فیلترهای خبری بحث مالکیت و روابط قدرت «سرمایهای که به ایجاد یک رسانه کمک میکند» است. در اینجا شخص یا شرکت سرمایهگذار و سمت و سوی سیاسی او است که بسیار اهمیت دارد.
بلوک بندی و قطببندی رسانهها مبتنی بر سرمایهای است که مالکان آنها از بلوکهای گفتمانی هزینه کردهاند؛ زیرا امتداد گفتمانها به تقابل بیانی و رسانهای میانجامد. در واقع باید در ابتدا بازشناسی گفتمانها صورت گیرد. به عنوان مثال گفتمان لیبرال سرمایه داری و کشورهای اصلی حامی آن به شدت در رسانههای بلوک غرب، بزرگنمایی میشوند و رقبای گفتمانی آن، مورد تحقیر و تمسخر قرار میگیرند.
به عنوان مثال در ماجرای کولاک و یخبندان آمریکا، BBC تیتر زده بود «۵۷ نفر بین کانادا و مکزیک کشته شدند!»
یعنی حاضر نبودند اسم آمریکا را بیاورند و از تکنیک حذف و کوچک نمایی در بحران استفاده کردند. در چنین رسانههایی قرار نیست ابهت و هژمونی ایالات متحده آمریکا به عنوان نماینده گفتمان لیبرال سرمایه داری خدشه دار شود.
این کشورها در آکادمیهای خبری خود اصول و قواعد روزنامهنگاری را آموزش میدهند و ضد آن را در رسانههایشان عمل میکنند.
به عنوان مثال رویترز برای بزرگنمایی کشتههای وقایع سال ۹۸ ایران، بدون شواهد و مدارک، مطلبی را مبتنی بر اینکه «۱۵۰۰ نفر در اتفاقات ایران کشته شدهاند»، منتشر کرد.
یا در خصوص اغتشاشات سال ۱۴۰۱ ایران، نیویورک تایمز که یکی از رسانههای معتبر و تراز اول در دنیای خبری است، در ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ «قبل از اتفاقات مهسا امینی» مطلبی را تنظیم کرد که رهبر انقلاب ایران حال بسیار وخیمی دارد و عمل جراحی سنگینی را پشت سر گذاشته است.
اما یکی دو روز پس از انتشار این خبر رهبر انقلاب ایستاده، میکروفون به دست و بدون عصا در جمع تشکلهای دانشجویی سخنرایی کردند.
عصر همان روز نیویورک تایمز مطلبی را منتشر کرد که ما منابع موثقی داریم که تأیید میکند حال رهبر ایران وخیم است؛ اما پس از این خبر، رهبری در مراسم دانشآموختگی نیروهای انتظامی، چند صدمتر به صورت پیاده از نیروها «سان» دیدند.
در پاسخ به این پرسش که چرا رسانههای غربی که معتقد هستند بدون شواهد و استناد نباید صحبت کرد، یک سری خبرهای بیپایه و اساس منتشر میکنند؟! از نظر این رسانهها حتما باید فاصله عملیات روانی تا گزارشگری خبر جدا باشد. این رسانهها کاملاً مسائلی که در الگوهای کلاسیک به دیگران توصیه میکنند را ضد کشور ما و در جهت انحراف افکار عمومی انجام میدهند.
سه شخصیت در دنیا وجود دارند که باید بازنمایی رسانهای این شخصیتها بررسی شود. «اشلی بابیت در آمریکا»، «نائل در فرانسه» و «مهسا امینی در ایران» همگی اشخاصی هستند که در تعامل با پلیس فوت کردهاند.
اشلی بابیت دختری بود که پلیس مستقر در کنگره آمریکا به او شلیک کرد و همانجا کشته شد. نائل در فرانسه نوجوانی بود که پلیس به قلبش شلیک کرد و مهسا امینی هم دختر جوانی بود که در ساختمان پلیس امنیت اخلاقی ایران بدون اینکه به او دستی بخورد از حال رفته و فوت میکند.
اگر فیلم این سه نفر را به کسی که آنها را نشناسد نشان بدهید و از او بپرسید که جریان فوت کدام یکی از این سه نفر تبدیل به یک انقلاب و یک جنگ شهری شد؟ قطعا تعجب میکند وقتی بفهمد که این اتفاق برای مهسا امینی افتاده است؛ بنابراین عملاً در دنیا پلیس خشن و پلیس خوب تصویرسازی و روایتگری میشود.
رسانههای معاند ارتباط پلیس ایران را با حوزه قانون و قانونگذاری مطرح نمیکنند. آنها به هیچ عنوان جنبه قانونی حجاب در ایران را در رسانههای خارجی بازتاب نمیدهند؛ در حالی که حجاب یک قانون اجتماعی و مصوب است؛ اما رسانههای معاند و خارجی فقط جنبههای برخورد دینی و ایدئولوژیک در آن را برجسته میکنند.
چندوقت پیش سرمایهگذار شبکه اینترنشنال عوض و از سعودی به موساد تغییر پیدا کرد. از زمانی که سرمایهگذار این شبکه تغییر کرد برنامههای ساخته شده توسط عوامل این شبکه رادیکالتر، بیش از پیش ضد ایرانی و در دفاع از صهیونیستها عمل کرد. حتی در ۷ اکتبر و حملههایی که اتفاق افتاد، برنامههای زنده از تل آویو و اورشلیم منتشر میکردند؛ بنابراین باید از این به بعد این شبکه را تحت عنوان «صهیون اینترنشنال» شناخت.
عوامل شبکه اینترنشنال به دلیل تهدیداتی که علیه خودشان احساس میکردند و ترسی که از امنیت محیط کاریشان داشتند، از انگلیس به آمریکا نقل مکان کردند؛ بنابراین این شبکه همراه با سیاستهای آمریکا و همسو با سیاستهای صهیونیستها عمل کرده و تزلزل در ارکان هویتی و سیاستیش مشهود است.
همچنین این شبکه یک شبکه کاملاً امنیتی است و عوامل آن به عنوان عامل اطلاعاتی خبرنگاری، پروندههای امنیتی و جاسوسی را مکرراً بازگو میکنند.
این پروندهها از سرویس جاسوسی موساد، سرویس اطلاعاتی آمریکا و ... به دست میآید؛ بنابراین این شبکه گرچه خط خبری امریکایی اسرائیلی را جلو میبرد، اما نمیتواند نسبت به مخاطبان خود بیتوجه باشد مثلا نسبت به حجم عظیم کشتاری که در فلسطین اتفاق افتاده و «بیش از ۳۴ هزارنفر» کشته شدند نمیتواند افکار عمومی ایران را نادیده بگیرد.
پس آنها در تلاش برای جلب افکار عمومی مخاطب خاکستری هستند. برای همین رگههای انتقادی هم در آن پیدا میشود. این رگههای انتقاد برای همراه سازی مخاطب خاکستری استفاده میشود. اما همچنان این شبکه به عنوان یک شبکه صهیونیستی مشغول به فعالیت است برای همین زمانی که جریان ضدصهیونیستی در دانشگاههای جهان برقرار است این شبکه کمتر به آن میپردازد و سعی میکند که گفتمان خودش را سفید نگهدارد؛ اما در این کار ناتوان است.