به گزارش مجله خبری نگار، انس و عشقش را به کتاب مدیون آن کتابخانه قدیمی و کوچک آقاجانش است. ۹ ساله که بود پاورچین پاورچین خودش را به کتابخانه گوشه اتاق میرساند و از میان آن جلدهای قطور یکی لاغرش را یواشکی برمیداشت و تا صبح نکشیده تمامش میکرد. پای همان کتابها هم قد کشید و بزرگ شد.
مدرک مهندسیاش را که گرفت به عنوان دبیر در مدارس پسرانه شروع به کار کرد. قرار بود رفاقت با نوجوانهای دبیرستانی او را به روزهای نوجوانی خودش بکشاند، اما هرچه بیشتر با شاگردانش صمیمی میشد شباهتی میان آنها با خودش پیدا نمیکرد. او پای کتاب بزرگ شده بود و بچهها پای گوشی و تلویزیون، بعضیهایشان حتی یک صفحه مطالعه آزاد هم نداشتند، کتاب برایشان کتابهای درسی بود و نه بیشتر، تازه اگر همان را هم میخواندند!
همان روزها بود که با همسرش تصمیم گرفتند خانهشان را بفروشند، ماشینشان را هم همینطور، حتی هرچه پسانداز در این چندسال زندگی مشترک داشتند را به میان آوردند تا نشریه «نبات» بچهها را از نوزادیشان کتابخوان کند!
صحبت از «مجتبی سادات» و همسرش «شهرزاد کامکار» است زوجی که تمام سرمایهشان را فروختند تا برای آینده بچههای این مرز و بوم سرمایهگذاری کنند.
مادرهای قدیم، دنیایی بودند از داستان و ترانه و لالایی. از همان پای گهواره برای بچهها لالایی میخواندند و قصه میگفتند تا زمانی که بزرگتر میشدند و قصههای شیرین مادرها جذابیت دورهمیهای خانوادگی میشد. اما خیلیوقت است که داستانهای مادرها گوشه صندوقچه خاطراتمان خاک میخورد و جایشان را دادهاند به بازیهای رنگارنگ و انیمیشنهای مختلفی که بچهها را از همان کودکی معتاد تلفن همراه میکند. خانم کامکار، اما به رسم مادرهای قدیم از همان نوزادیِ پسرانش هر روز برایشان داستانهای کودکانه میخواند و نقاشیهای میان کتابها را نشانشان میداد اصلا برای همین است که حالا به قول خودشان خوره کتاب شدند و کتاب از دستشان نمیافتد.
۱۳ سال پیش که آقای سادات تصمیم گرفت بسمالله بگویید و نشریه نبات را کلید بزند، خانم کامکار اولین حامی و مشوق او بود با اینکه اغلب این زوج را از شکست ترساندند و پای تمام سرمایه زندگیشان درمیان بود، اما خانم کامکار به تجربه مادرانهاش ایمان داشت. دایره دغدغههای مادرانهاش همیشه بیشتر از وسعت خانه و خانوادهشان بود و نبات برایش همانجایی بود که میتوانست برای همه بچهها مادری کند!
نبات، بارها به در بسته خورده، بارها خانم و آقای سادات را به مرز ورشستگی کشانده و روزهای سختی به خودش دیده است، اما به قول آقای سادات همه این سختیها نشریه نبات را صیقل داده تا به بهترین ورژن خودش تبدیل شود. هر بار که فشار سختیها آنهار را میخواست متوقف کند ذوق و اشتیاق خانوادهها و کودکانشان تلخیهای نبات را برایشان شیرین میکرد.
در این میان روزهای خوب هم کم نبودند مجله نبات که مخصوص کودکان ۷ تا ۱۲ سال است وقتی حسابی بین بچهها محبوب شد نبات کوچولو برای کودکان ۳ تا ۷ سال و نینینبات هم برای بچههای ۰ تا ۳ سال متولد شدند.
اما شاید برای شما هم مثل من جالب باشد که تولید مجله آن هم برای بچههایی که هنوز سواد خواندن و نوشتن ندارند یا نوزادان چه ضرورتی دارد؟! سوالی که از آقای سادات میپرسم و میگوید: «بچههای زیر هفت سال برای اینکه درگیری کمتری نسبت به فضای مجازی دارند فرصت طلایی را در اختیار خانواده میگذارند که آنها را با انس به کتاب و عادت به خواندن پرورش بدهند اتفاقا استقبال از نینی نبات و نباتکوچولو که برای سنین ۰ تا ۷ سال است همیشه بیشتر بوده است.»
نبات کلمهای اختصاری است از نشاط، بازی، آموزش و تفکر. چهار رسالت اصلیای که نشریه نبات در تعامل با بچهها برای خودش تعریف کرده است. آقای سادات میگوید: «از آنجایی که برای کودکان رشد در هنگام بازی رخ میدهد مجله نبات مجموعهای است از بازی، کاردستی، داستان، شعر، دانستنیها و... آنچه در بخش بازی و سرگرمی است با هدف رشد مهارتهای فردی و شناختی کودک تهیه شده و شعرها و داستانهای مجله ارزشها را از همان کودکی در ذهن بچه پررنگ و تثبیت میکند.»
نبات خط به خط و صفحه به صفحه در جمع خانوادگی آقای سادات تولید میشود و شهر به شهر به دست خانواداههایی میرسد که برای تربیت فرزندانشان همپای دغدغههای رفاهی و معیشتی دغدغه فرهنگی هم دارند. بیشتر داستانها و شعرهای اولین شمارههای مجله را خانم و آقای سادات خودشان مینوشتند، اما بعدتر آدمهای بزرگی در حوزه کودک به جمعشان اضافه شدند. پسران و دختر این خانواده نیز که همپای نبات قد کشیدند و بزرگ شدند حالا بخشی از تیم تولید هستد و با عکاسی، ترجمه، تصویرسازی با هوش مصنوعی در این کسب و کار خانوادگیشان نقش دارند. اتفاقا روزهایی که خانوادگی، کوچک و بزرگ همپای هم برای نبات زحمت میکشند از شیرینیهای نبات است.
همصحبتیام یا خانواده آقای سادات با قصه پر غصه نشریات و چالشهایشان به پایان میرسد. آقای سادات میگوید: «متاسفانه وقتی جامعه دچار شرایط ملتهب اقتصادی میشود در اولین قدم کالاهای فرهنگی از سبد خانوادهها حذف میشود. خانوادهای که مشکلات اقتصادی دارد، فرهنگ را رها میکند و با خودش میگوید فعلا نان شب واجبتر است. درنتیجه تبعات این رفتارضعف فرهنگی است که نمود پیدا نمیکند تا سالها بعد که بچههابزرگ میشود و به نقطهای میرسند که این ضعف فرهنگی به بحران تبدیل میشود.»