کد مطلب: ۶۰۲۲۲۹
۱۵ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۵:۱۹
سنت سحرخوانی به همت غلامرضا حسنارودی در روستای نشلج کاشان در شب‌های‌ماه رمضان به راه است

به گزارش مجله خبری نگار، ماه روزه است. شب از نیمه گذشته و هنوز دو ساعتی تا اذان صبح باقی است. کلاه نمدی را بر سر می‌گذارد، عبا روی دوش می‌اندازد و تسبیحش را برمی‌دارد. ذکرگویان راهی فراز تپه‌ای در نزدیکی روستا می‌شود. کربلایی غلامرضا حسنارودی، سحرخوان ۶۵ ساله روستای نشلج کاشان، نیم قرن است که ماه مبارک رمضان را این‌گونه می‌گذراند. سنت قدیمی سحرخوانی هرچند مانند گذشته نیست و برخی از ما تا به حال صدای سحرخوانی را در ماه مبارک نشنیده‌ایم، اما این سنت ارزشمند هنوز هم در گوشه و کنار این مرز و بوم دیده می‌شود. روزه‌داری در روستای نشلج کاشان حال و هوای خاص خودش را دارد. روزه‌داران هنوز هم به سبک و سیاق گذشته با صدای سحرخوان روستا بیدار می‌شوند و پای سفره سحری می‌نشینند.

غلامرضا حسنارودی به سنت پدر و پدربزرگش در سحر‌های ماه مبارک بر فراز بلندی کوه روستا می‌رود و با صدای رسا و دلنشین خودش اشعاری می‌خواند. طنین خوش صدای او بر جان و دل اهالی روستا می‌نشیند و شبی از شب‌های رمضان نیست که با صدای مناجات‌خوانی او همدل و همزبان نشود. حسنارودی که بازنشسته کارخانه ریسندگی در کاشان و این روز‌ها به کشاورزی و کاشت و برداشت سیب‌زمینی مشغول است، سحرخوانی را لطف خداوند می‌داند.

۵۰ سال است سحرخوانی می‌کنم

نگاهی به روستا‌های اطراف کاشان نشان می‌دهد که بین ۱۰۰ روستا، شما تنها سحرخوانی هستید که با وجود کمرنگ شدن این رسم در ماه مبارک هنوز هم مردم روستا را برای سحر با سحرخوانی بیدار می‌کنید. کمی برایمان درباره سنت سحرخوانی در ماه مبارک رمضان توضیح دهید.

سحرخوانی گونه‌ای دیرین و سنتی از مناجات‌خوانی است که ساعتی پیش از اذان صبح خوانده می‌شود. سحرخوانان یکی‌دو ساعت مانده به اذان صبح به بام خانه‌ها، مساجد، تکایا یا بلندی اطراف روستا می‌رفتند یا حتی در میانه کوی و برزن با نغمه سحرگاهی، روزه‌داران را برای عبادت و خوردن سحری بیدار می‌کردند، رسم و رسومی که با آمدن ساعت‌های زنگ‌دار کمرنگ و با برنامه‌های رادیو و تلویزیون کم‌کم به فراموشی سپرده شد و دیگر کسی سراغی از سحرخوانان نگرفت.

اما این سنت در روستای نشلج کاشان به قوت خود باقی است.

همین‌طور است. درست ۵۰ سال از زمانی که سحرخوانی را در روستا شروع کردم می‌گذرد. جوانی ۱۵ ساله بودم که با پدرم برای سحرخوانی به بلندی مشرف بر روستا می‌رفتیم. اجداد ما که بیشتر از یک قرن پیش از حسنارود به نشلج آمدند، سحرخوان بودند. من هم این راه را ادامه دادم و حالا که ۶۵ سال دارم، تنها سحرخوان روستا هستم.

چند ساعت زودتر از اذان صبح سحرخوانی را شروع می‌کنید؟

سال‌های جوانی که پدرم را همراهی می‌کردم، حدود ۲ ساعت مانده به اذان صبح راهی بلندی روستا می‌شدیم. آن زمان با هیزم آتش روشن می‌کردند و برای آماده کردن سحری زمان بیشتری لازم بود. برای همین هم دو ساعت زودتر از اذان صبح اهالی روستا را بیدار می‌کردیم تا هم فرصت کافی برای تهیه سفره سحری داشته باشند و هم زمان مناسب برای مناجات. حالا یک ساعت مانده به اذان سحرخوانی می‌کنم.

هنوز هم اهالی روستا شنیدن صدای سحرخوان روستا را به زنگ ساعت و برنامه‌های متنوع رادیو و تلویزیون ترجیح می‌دهند؟

وقتی شروع به مناجات و خواندن اشعار می‌کنم، از بالای بلندی می‌بینم که چراغ خانه‌ها یکی‌یکی روشن می‌شود. این بهترین احساسی است که در همه این سال‌ها در شب‌های رمضان دارم و لطف خداوند به من است.

استقبال جوانان برای یادگیری سحرخوانی چگونه است؟

من آیین سحرخوانی را به‌طور موروثی از پدرم، ذبیح‌الله و دایی پدرم، اوستا نصرالله سلمانی به ارث بردم. فرزندان من هم صدای نیکو را به ارث برده‌اند و مداحی و مولودی‌خوانی می‌کنند، اما سحر‌خوانی نکرده‌اند.
گاهی اوقات برخی از جوانان روستا همراه من برای سحرخوانی می‌آیند و سعی می‌کنند سحرخوانی را یاد بگیرند. این کار صدای گرم و گیرا و از آن مهم‌تر، بلند و رسا می‌خواهد.

در صحبت‌هایتان گفتید که برای سحرخوانی بر فراز بلندی نزدیک روستا می‌روید.

کوه پل در روستای نشلج، بلندی‌ای است که سحرخوان‌های روستا از گذشته تا‌کنون در شب‌های ماه مبارک رمضان بر فراز آن قرآن و مناجات می‌خواندند. کوه‌های مارن، شیرن و سیاه هر دو طرف و روبه‌روی کوه پل را گرفته‌اند. صدای سحرخوان هم در این محدوده می‌پیچد و به گوش اهالی می‌رسد.

سحرخان چطور مناجاتش را شروع می‌کند و چه اشعاری می‌خواند؟

من به سبک و سیاق همه سحرخوان‌های قدیم، تمام اشعار را از حفظ دارم. سحرخوانی همیشه با یک رباعی از ابوسعید ابوالخیر شروع می‌شود با این مضمون: شب خیز که عاشقان به شب راز کنند / گرد در و بام دوست پرواز کنند / هر جا که دری بود به شب بربندند / الا در عاشقان که شب باز کنند.

بعد از آن می‌خوانم: اقتدا می‌کنم ز بسم‌الله / بعد از آن لا اله الا الله / چهار دفتر همه‌جا اسم علی (ع) کردم / مصطفی (ص) گفت امام است و وصی و داماد / که به خورشید طلعتش صلوات.

سحرخوانی با اشعاری درباره نیایش به درگاه خداوند ادامه دارد. بار‌ها از خواندن این اشعار اشک از چشمم سرازیر شده و بغض راه صدایم را گرفته. می‌شود این شعر را بخوانی و اشک نریزی؟ الهی بنده‌ای گم‌کرده راهم / بده راهم که سر تا پا گناهم / ز بار معصیت خم گشته پشتم / نجاتم ده که من در قعر چاهم.

سحرخوانی با دعا برای تعجیل در فرج امام زمان (عج) و ذکر فاتحه برای رفتگان ادامه دارد. سحرخوان حدود ۲۰ تا ۳۰ دقیقه به اذان صبح مانده، دعای سحر و ادعیه می‌خواند و اهالی متوجه نزدیک شدن زمان اذان صبح می‌شوند و در پایان با اذان صبح پایان می‌گیرد. اشعار سحرخوانی او در شب‌های قدر، مدح و رثای حضرت علی (ع) است. در این شب‌ها حدود بیست‌سی نفر از جوانان روستا روی تپه، پای سحرخوانی می‌نشینند.

گوش اهالی روستا به صدای سحرخوان است

یادم هست وقتی نوجوان بودم یک سال ماه مبارک رمضان در زمستان بود. برف سراسر روستا را فراگرفته بود. با پدرم به‌سختی راهی بلندی شدیم تا در تاریکی و سوز نیمه‌شب سحرخوانی را شروع کنیم. رسیدن به بلندای تپه سخت بود. چند باری زمین خوردیم. پدرم می‌گفت دارد دیر می‌شود و به خانه‌ها نگاه می‌کرد. تا پدرم سحرخوانی را شروع نکرد، چراغ خانه‌ها روشن نشده بود و اهالی از خواب بیدار نشده بودند. الان هم همین‌طور است. یکی‌دو باری پیش آمده که من کسالت داشتم و نتوانستم سحرخوانی کنم. با روشن شدن هوا اهالی در خانه مرا زدند که چرا امشب صدای مناجات تو در روستا نپیچید.

۵۰ سال است سحرخوانی می‌کنم

ثبت ملی سحرخوانی یک روستا در کاشان

آیین سحرخوانی در روستا‌های مختلف کشور از روستا‌های خراسان گرفته تا روستا‌های سیستان و میناب در هرمزگان، رواج داشته و در هر روستا به شکلی خاص اجرا می‌شده است. بهمن ۱۴۰۱ آیین سحرخوانی روستای پنداس بَرزُک در فهرست آثار ناملموس ملی به ثبت رسید. این روستا هم مثل روستای نشلج در شهرستان کاشان است.

روستای تاریخی پنداس برزک، دارای آیین‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی غنی است که هریک به‌تن‌هایی می‌تواند میراثی گرانبها از گذشتگان باشد تا برای آیندگان به یادگار بماند. سحرخوانی ماه رمضان بارزترین آیین مردمان این روستاست. براساس سنتی دیرینه، سحرخوانان این روستا افراد خوش‌صدایی هستند که پیش از آغاز سحر از خواب بیدار می‌شوند و چراغ‌به‌دست با رفتن به پشت‌بام منازل خود یا قدم‌زدن در کوچه و معابر روستا و با خواندن اشعار محلی و مذهبی مردم را از فرارسیدن وقت سحر باخبر می‌کنند. گاهی نیز در خانه‌ها را می‌زنند تا اهالی روستا خواب نمانند و برای سحر بیدار شوند.

منبع: همشهری

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر