کد مطلب: ۵۷۹۷۸۱
۲۹ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۱:۲۷

به گزارش مجله خبری نگار/ایران: ادبیات «طبی‌سازی» که با زولا، فوکو و پیتر کنراد توسعه پیدا کرد، در موج اول خود، منتقد سرسخت پزشکی مدرن بود. آنان معتقد بودند پزشکی مدرن که قرار است عاملی برای رهایی بشر از رنج باشد خود می‌تواند موجب تسلط و انقیاد اجتماعی شود. اما در موج‌های بعدی، ادبیات طبی‌سازی به «طبی‌سازی خوب» و «طبی‌سازی بد» تفکیک شد؛ به عنوان مثال اعتیاد را بیماری دیدن و فرد معتاد را بیمار دانستن به جای اینکه او را مجرم بدانیم، از جمله اموری بود که در فرایند طبی‌سازی خوب قرار گرفت و بسیاری از جراحی‌های زیبایی، ذیل طبی‌سازی‌های بد گنجانده شد. اما این روز‌ها با گونه‌ای از طبی‌سازی مدرن مواجهیم که در لباس «طبی‌زدایی» مشغول طبی‌سازی لجام‌گسیخته هستند. با این تفاوت که وقتی امری در سیستم پزشکی قرار می‌گیرد زیر ذره‌بین نهاد‌های نظارتی می‌رود، اما طبی‌سازی مدرن فاقد نهاد‌ها و سازمان‌های نظارتی هستند به همین دلیل به پدیده‌ای به مراتب آسیب‌زاتر بدل شده‌اند. در این گفتار قصد داریم دلیل این اتفاق و سیر آن را نشان دهیم و توضیح دهیم که چرا رسیدن به فهمی درست از «طبی‌سازی» مهم است و کج‌فهمی در این مفهوم، چه پیامد‌هایی برای ما داشته است.

طبی‌سازی و اهدافش

«طبی‌سازی» را نباید تنها یک مطالعه نظری صرف دانست و از کارکرد‌های اجتماعی اش غافل شد. اگر طبی‌سازی را تنها به پزشکان و نهاد‌های پزشکی معطوف کنیم یک خطای معرفت‌شناسانه مرتکب شده‌ایم که بر ضد خودش عمل خواهد کرد. از این رو، دانستن چیستی و اهداف طبی‌سازی مهم است. طبی‌سازی تلاش می‌کند پزشکی را به ابعاد بیشتری از زندگی انسان نفوذ دهد و در واقع پزشکی را به ابزاری برای تسلط اجتماعی و کنترل انسان بدل کند. طبی‌سازی، چون امور اجتماعی و سیاسی را به امری فردی و یک بیماری ترجمه می‌کند؛ می‌تواند پیامد‌های اخلاقی و حتی سیاسی داشته باشد.

طبی‌زدایی و آرمان‌هایش.

اما «طبی‌زدایی» مسیر عکس طبی‌سازی را می‌رود. هدف از طبی‌زدایی رها کردن انسان از قید و بند‌های بی‌مورد پزشکی است. در واقع طبی‌زدایی آنجایی وارد عمل می‌شود که «طبی‌سازی بد» انجام شده است؛ موضوعاتی که نباید پزشکی باشند و پزشکی شده‌اند با طبی‌زدایی به جایگاه اصلی‌شان بازگردانده می‌شوند. به عنوان مثال در کشور هلند «زایمان» طبی‌زدایی شده است؛ به این معنا که اکنون در این کشور، زایمان در خانه انجام می‌شود و تنها در صورت ایجاد مشکل به بیمارستان مراجعه می‌کنند.

فرایند طبی‌زدایی از طریق «طب جایگزین» و «طب‌های مکمل» سعی دارد فرایند طبی‌سازی و آسیب‌های آن را در جوامع مدرن کم کند، اما گویا خود در این سیستم، حل و هضم می‌شود و اکنون به یکی از بازو‌های طبی‌سازی در دنیای مدرن بدل شده است.

طب جایگزین و انتقاداتش به طب مدرن

کار آنجا خطرناک می‌شود که ادبیات انتقادی به پزشکی مدرن، با ادبیات «طب جایگزین» و «طب مکمل» هم‌آوا می‌شود. انتقادات طب جایگزین و طب مکمل به پزشکی مدرن چنین است: پزشکی مدرن به جای «بیمار»، بیماری را در مرکز توجه قرار می‌دهد؛ پزشکی مدرن به جای «سلامت» تمرکزش را بر بیماری می‌گذارد؛ پزشکی مدرن به رابطه درمانگر و بیمار بی‌توجه است؛ پزشکی مدرن راه‌های ساده و غیرتکنولوژیک را نادیده می‌گیرد و به مداخلات خشن با ابزار‌های مدرن متوسل می‌شود. پزشکی مدرن، شیمیایی و ساختگی است در حالی که قابلیت‌های درمانی در خود طبیعت نهفته است؛ پزشکی مدرن به جای انسان‌محوری بشدت اقتصادمحور و سودمحور عمل می‌کند.

درد عشق و ناز طبیبان!

حتی در ایران هم ما این دوگانه را در مورد «پزشکی مدرن» و «طب سنتی» داریم. از جمله نقد‌هایی که به پزشکی مدرن می‌شود این است که طب امروز ما برگرفته از پزشکی غربی است که رویکردی جزءنگر دارد در حالی که طب شرقی و ایرانی ما کل‌نگر است.

معتقدم طب‌های جایگزین از جمله طب سنتی ایران، فضا را برای طبی‌سازی، حتی بیشتر از پزشکی مدرن باز‌می‌کنند و این موضوع تنها به دو یا سه قرن اخیر هم محدود نمی‌شود. به عنوان مثال ابن‌سینا حتی «عشق» را هم طبی‌سازی کرده است و آن را موضوع طب قرار داده است. ابن‌سینا عشق را نوعی بیماری و جنون معرفی می‌کند که باید درمان شود. او می‌گوید: عشق مرضی است وسوسه‌ای که به مالیخولیا شباهت دارد، مالیخولیا بیماری است که فکر و پندار از مجرای طبیعی بیرون می‌رود و سر به تباهی و ترس می‌کشد و انسان در خیالات خود غرق می‌شود.

طب و رقبایش

در مقالات طب سنتی می‌خوانیم: انسان یک کل منسجم است که خاصیتش را نمی‌توان به خاصیت تک تک اجزاء فروکاست. آنان می‌نویسند: طب سنتی ایران مبتنی بر بینش توحیدی است و انسان از دو جزء مادی و روحانی تشکـــــیل شده اســـــــــــــت و در چــــــنین چهارچوبی انسان یک مـــــــوجود زیستی صرف نیست که فقط با تحلیل زیست‌شناختی بتوان بیماری و سلامتش را توصیف کرد.

معتقدم این تلقی از انسان و طب، اتفاقاً طبی‌سازی بیشتری را در خود نهفته دارد؛ چرا که وقتی «سلامت» را به این اندازه گسترده می‌کنیم که ساحت‌های مختلف انسان از جمله ساحت روحانی او را هم دربر‌می‌گیرد در واقع پزشکان معنوی و مشاوران مذهبی را هم به سیستم درمان وارد می‌کنیم و این نگرش طب سنتی، متضمن طبی‌سازی بیشتر زندگی انسان است؛ در حالی که ادبیات انتقادی به طبی‌سازی هدفش این بود که عمل طبابت را از باید‌هایی که به طبابت ارتباطی ندارد، خارج کند.

ما با این کار نه تنها عمل طبابت را از قید این باید‌های غیرضروری خارج نکرده‌ایم بلکه طبی‌سازی را در لباس‌های مبدل به جامعه عرضه کرده‌ایم؛ یعنی پای طبابت و سلامت را به عطاری‌ها، آرایشگاه‌ها و... باز کرده‌ایم که در آنجا‌ها نظارت پزشکی کافی هم وجود ندارد. در واقع ما صرفاً موضوع طبابت را از گروهی خاص گرفتیم و به یک گروه اجتماعی دیگر و به یک صنف دیگر و به یک قدرت دیگری واگذار کردیم. به همین دلیل مدعی‌ام که طب‌های جایگزین و طب مکمل هم که خود برای طبی‌زدایی وارد میدان شده بودند تا روند طبی‌سازی را محدود کنند خود به صنعت طبی‌سازی پیوستند و ساحت بیشتری از انسان امروز را وارد سیستم پزشکی کردند و در چرخه «تجارت سلامت» حل و هضم شدند.

راز‌های قابل تحلیل

تحقیقات بسیاری در دنیا در حوزه فلسفه پزشکی انجام شده است که نشان می‌دهد «طب‌های مکمل» چطور در آغاز، بیماری‌ها را طبی‌زدایی و سپس مجدد به سیستم پزشکی وارد می‌کنند و در واقع به بهانه طبی‌زدایی، به طبی‌سازی مجدد دست می‌زنند. به عنوان مثال در کشور پرتغال در سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۵ بیماری‌های مزمن ابتدا طبی‌زدایی شدند و بعد، همین بیماری‌ها به موضوع طب‌های مکمل و طب جایگزین بدل شدند.

مثال دیگر در مورد «ذهن‌آگاهی»

(Mindfulness) است که ریشه در سنت پزشکی شرق دارد. یکی از محققانی که در مورد ذهن‌آگاهی در جامعه امریکا تحقیقاتی انجام داده مدعی است که آنقدر ادبیات ذهن‌آگاهی، مفهوم «سلامت» را گسترده می‌کند که سلامت ذهنی، معنوی، روحی و... را هم دربرمی‌گیرد تا آنجا که شما فکر کنید هیچ‌گاه در سلامت نیستید. او در تحقیقاتش نشان می‌دهد که «ذهن‌آگاهی» چطور به صنعت سلامت و صنعت پزشکی گره می‌خورد و چطور به تجارت بدل می‌شود. اکنون هم در بسیاری از شرکت‌ها و سازمان‌های تجاری بزرگ دنیا، پیش‌برندگان «ذهن‌آگاهی» خود را به کوچینگ (coaching) گره زده‌اند که خود به یک تجارت بزرگ جهانی بدل شده است.

او در تحقیقاتش مدعی شده است که ذهن‌آگاهی با شدت بسیار، پزشکی مدرن را طبی‌سازی می‌کند و از دلایلی که برای این ادعایش برمی‌شمارد، چنین است: ذهن‌آگاهی سلامت را در بهورزی کامل ذهن و بدن و روح می‌داند و چنین سلامتی می‌تواند انتهایی نداشته باشد و همیشه می‌توانید انسان سالم‌تری باشید و اینچنین ذهن‌آگاهی تعریف بیماری را بسیار فراتر از تعریف جریان اصلی پزشکی می‌برد. در ذهن‌آگاهی همیشه شما باید در پی رفع کردن ناخوشی‌هایتان باشید و مشکلش این است که کل ماجرای سلامت را به یک موضوع فردی تقلیل می‌دهد؛ بنابراین خودتان به عنوان شخص بیمار مسئول اضطراب‌هایی هستید که دنیای مدرن به شما تحمیل کرده است، اما ذهن‌آگاهی شما را مسئول این اضطراب‌ها می‌شناسند و از شما انتظار دارد که آن را مدیریت کنید و چیزی را متوجه خارج از شما نمی‌کند. اینچنین می‌شود که درمان در تمرین‌های ذهن‌آگاهی فرایندی تمام ناشدنی است و به همین دلیل «شفا» در ذهن‌آگاهی به یک مفهوم مبهم بدل می‌شود.

فریب پیچیده

مثال دیگر مربوط به «طب گیاهی» است این طب در سال ۲۰۱۹، بازار ۸۴ میلیارد دلاری داشته است. امروزه بسیاری از شرکت‌های داروسازی، خط تولید طب گیاهی هم دارند و اینچنین طب‌های مکمل را تقویت می‌کنند و ماجرا بسیار پیچیده شده است؛ چرا که «طب مکمل» وارد بدنه «پزشکی مدرن» شده است و دست به دست هم در حال طبی‌سازی هستند؛ بنابراین «اگر ما فکر کنیم طب سنتی و طب گیاهی یک صنعت روستایی است دراشتباهیم!»

امروزه بزرگترین کارخانه‌های چندملیتی درگیر ساخت انواع ویتامین‌ها و دارو‌های گیاهی و وسایل طب‌سوزنی شده‌اند در حالی که تبلیغ می‌کنند: «طبیعی بودن ایمن‌تر است» این دوگانه‌سازی «طبیعی- شیمیایی» دوگانه کاذب و ساخته و پرداخته خود این شرکت‌های تجاری است که «صنعت سلامت» را مدیریت می‌کنند.

مکتوب‌های حاضر متن ویرایش و تلخیص‌شده از سخنرانی‌های دکتر مهدی معین‌زاده و دکتر امیرحسن موسوی است که در همایش ملی «تکنولوژی و فرهنگ» در محل پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات‌فرهنگی ارائه شده اند.

راه‌حل پرتاوان!

«طب جایگزین» و «طب‌های مکمل» فرایند طبی‌سازی را در لباس‌های مبدل به جامعه عرضه کرده اند، یعنی پای طبابت و سلامت را به عطاری‌ها، آرایشگاه‌ها و... بازکردند که از نظارت پزشکی کافی هم برخوردار نیستند. در واقع ما موضوع طبابت را از گروهی خاص گرفتیم و به یک گروه اجتماعی دیگر و به یک صنف دیگر و به یک قدرت دیگری واگذار کردیم؛ بنابراین طب‌های جایگزین و طب مکمل که برای طبی‌زدایی وارد میدان شده بودند تا روند طبی‌سازی را محدود کنند؛ خود به صنعت طبی‌سازی پیوستند و ساحت بیشتری از انسان امروز را وارد سیستم پزشکی کردند و خود هم در چرخه «تجارت سلامت» حل و هضم شدند.

دکتر امیرحسن موسوی
دکترای فلسفه علم و تکنولوژی و محقق فلسفه پزشکی

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر