کد مطلب: ۵۶۲۰۸۰
کتاب «کوچه قهر و آشتی و غول جنگ»، دو داستان برای نوجوانان است که با رویکرد تربیتی و روان‌شناسی تالیف شده است.

به گزارش مجله خبری نگار، دو داستان کوچه قهر و آشتی و غول جنگ در یک جلد کتاب منتشر شده است. این کتاب داستانی با موضوع دفاع مقدس است که رویکردی تربیتی و روان‌شناسانه دارد. شخصیت اصلی این داستان با مشکلات روانی و ذهنی دست و پنجه نرم می‌کند، اما حضور در جبهه موجب تغییراتی در وضعیت روانی‌اش می‌شود.

داستان‌های این کتاب با تکه‌هایی از فانتزی و تخیل تکمیل شده است. در ابتدای کتاب، داستان «کوچه قهر و آشتی» با ۲۳ فصل و در ۱۰۶ صفحه نوشته شده است. دفتر دوم هم «غول جنگ» است و در ۱۶ فصل و ۶۸ صفحه نوشته شده است.

قسمتی از متن کتاب

بازی تعطیل شد. منوچهر پیش آمد. پلکش چندبار به هم خورد.

آقا! هرچی می‌گیم، نمی‌یاد توبازی.

آسیدجعفر نگاه انداخت به چشم‌های مضطرب سهراب. دستش را کشید.

بیا بازی! تو دروازه باش!

آسیدجعفر خودش را رساند به بچه‌ها.

سلام... کاپیتان نمی‌خواید؟

حاج‌آقا یار ما باش!

نه، ما ضعیفتریم.

آسید جعفر به بحث خاتمه داد: «من و سهراب طرف تیمی که باخته.»

سهراب با ترس و اضطراب رفت و داخل گُل کوچک ایستاد. سعی کرد پای چپش را مثل پای سالمش درون دروازه قرار دهد. بازی شروع شد. تیم حریف هرچه به سوی دروازه شوت کردند، توپ به پای سهراب می‌خورد و بر می‌گشت.
شیر سهراب... ماشالا سهراب...

اولین باری بود که جمعی اورا تشویق می‌کردند. روحیه گرفته بود و سعی می‌کرد گُل نخورَد. یک چشمش به حرکات سیاوش بودو یک چشمش به آسیدجعفر که تکنیک بازی‌اش از بقیه سر بود. گاه ره‌گذری می‌ایستاد و متعجب خیره می‌شد به بازی آسیدجعفر که از بقیه بزرگ‌تر بود.

بالاخره منوچهر قفل دروازه‌ی سهراب را شکست و گُل زد. محو بازی بودند که صدای اذان مسجد بازی را تعطیل کرد. از سر وروی همه عرق می‌چکید. بحث از دروازه‌بانی سهراب بود. دلهره انگار عرق تن، آب شده بود و از جسم و روحش بیرون ریخته بود. بعد از مدت‌ها انرژی مثبت به جانش دمیده شده بود. آسیدجعفر نزدیک شد، نگاه انداخت به صورت سرخ و سفیدش که انگار دیگ می‌جوشید. (صفحه ۷۲ و ۷۳)

«کوچه قهر و آشتی و غول جنگ» نوشته اکبر صحرایی، در ۱۷۶ صفحه، با شمارگان ۵۰۰ نسخه، در قطع پالتویی با کاغذ حمایتی در سال ۱۴۰۲ منتشر شد.

برچسب ها: کتاب
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر