کد مطلب: ۵۲۰۷۶۳
|
|
۰۸ آبان ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۱

نوجوانی با لباس عراقی‌ها

نوجوانی با لباس عراقی‌ها
شهید محمدحسین فهمیده

به گزارش مجله خبری نگار، شیپور جنگ نواخته شده بود درحالی‌که دشمن با چنگ و دندان مسلح، ناجوانمردانه پیش می‌آمد. عده قلیلی از جوانمردان سد راهش شده بودند و ماشین جنگی‌اش را متوقف کرده بودند. میان آن سنگر‌هایی که شیرمردان مبارز را در خود جای داده بود یک سنگر حال و هوای دیگری داشت. همه این سنگر را می‌شناختند و از آن خاطره‌ای داشتند. آخر این سنگر حسین بود؛ مرد کوچکی که در آن خطه برای هیچ‌کس غریبه نبود.

حسین یک‌بار زخمی شده بود رفته بود بیمارستان و از همان جا برگشته بود خط. یکی از روز‌ها از سنگر حسین سر و صدایی بلند شد از بگومگو‌ها چنین برمی‌آمد که حسین می‌خواهد به خط مقدم برود و فرمانده اجازه نمی‌دهد! حسین فریاد می‌زد که من باید بروم خط. فرمانده هم می‌گفت: حسین‌آقا برای تو حالا زود است.

حسین هم با عصبانیت می‌گفت: من ثابت می‌کنم که زود نیست! چند روز بعد بچه‌ها متوجه شدند که حسین پیدایش نیست. از هر کسی سراغ او را گرفتند خبری از او نداشت. همه نگران بودند و آن روز هوا حسابی گرم بود. ناگهان دیده‌بانی یک سنگر متوجه نقطه سیاهی از دور شد. درست دیده بود یک انسان بود که نزدیک می‌شد. وقتی خوب نزدیک شد دیدند لباس‌هایش لباس عراقی‌هاست. همه آماده شده بودند و کنجکاوانه او را زیرنظر گرفته بودند. راه‌رفتنش آشنا به‌نظر می‌رسید. آری او آشنا بود. اما... نزدیک که شد همه دیدن حسین‌آقا است که لباس عراقی پوشیده، فرمانده با عصبانیت و تعجب گفت: حسین این لباس‌ها چیه چرا این‌ها را پوشیدی. اصلاً تو کجا بودی پسر؟! حسین گفت: شما گفتید رفتن به خط برای من زود است من هم دست خالی رفتم و با این‌ها برگشتم.

تولد: ۱۳۴۶

شهادت: ۸ آبان ۱۳۵۹

در سن ۱۲ سالگی در خرمشهر تعدادی نارنجک به کمر خود بسته و زیر تانک عراقی‌ها رفته و آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسید.

برچسب ها: شهید شهادت
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر