به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: اینها بخشی از اظهارات زن جوانی است که در مرگ ناگهانی دختر ۱۸ ساله اش سوگوار شده بود. او که برای انجام امور قضایی مربوط به پرونده فرزندش به مرکز انتظامی مراجعه کرده بود، درباره چگونگی وقوع این ماجرای تاسف بار به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: دخترم در سال آخر دبیرستان تحصیل میکرد و همواره با درس و مدرسه مشغول بود.
در این میان من هم او را تنها میگذاشتم تا در آرامش درس بخواند، ولی از نیازهای عاطفی و روحی او غفلت کردم تا جایی که دیگر فقط به خواستههای مادی او توجه میکردم. دخترم آرام آرام دچار افسردگیهای روحی شده بود و من باز هم این موضوع را متوجه نشدم تا این که چند روز قبل من و همسرم تصمیم گرفتیم برای دیدار با خانواده شوهرم به یکی از روستاهای اطراف گلبهار برویم. این بود که دست دختر دیگرم را گرفتم وبا خودروی سواری خودمان راهی روستا شدیم، ولی «لادن» بازهم به بهانه درس خواندن با ما نیامد.
او که گوشه گیر شده بود و مدام با خودش خلوت میکرد به هیچ وجه دوست نداشت در جمع خانوادگی یا فامیلی ظاهر شود. من و همسرم نیز نه تنها اهمیتی به این موضوع نمیدادیم بلکه فکر میکردیم که دخترمان این گونه راحتتر است و بهتر میتواند به امور تحصیلی خود بپردازد!
بالاخره وقتی در روستا از خودرو پیاده شدیم پاسی از شب گذشته بود که من با «لادن» تماس تلفنی گرفتم، ولی او پاسخی به تماسم نداد! با وجود این من نگران نشدم چرا که احتمال میدادم دخترم به دلیل خستگی ناشی از درس خواندن زیاد به خواب رفته است. به همین دلیل از تماسهای بعدی خودداری کردم تا او را بیدار نکنم!
خلاصه آن شب را در خانه پدر شوهرم سپری کردیم و صبح روز بعد هنوز سفره صبحانه پهن بود که دوباره به شماره تلفن دخترم زنگ زدم اماباز هم تماس هایم بی پاسخ میماند. کم کم نگرانی و اضطراب وجودم را فرا گرفت و پشت سرهم کلید تماس را میفشردم، ولی تماس هایم بی نتیجه میماند. حالا دیگر از شدت نگرانی نمیتوانستم رفتارهایم را کنترل کنم. به ناچار با خواهرم که در منطقه آزادشهر مشهد زندگی میکند، تماس گرفتم و از او خواستم به منزل ما برود و خبری از دخترم بگیرد. او هم وقتی سراسیمه خود را به واحد آپارتمانی محل سکونت ما درحاشیه بزرگراه رساند با من تماس گرفت و از اوضاع مشکوک در محل سکونت مان سخن گفت که در منزلمان قفل است و بوی گاز شدیدی نیز در ساختمان مشامش را آزار میدهد!
با شنیدن این جملات، وحشت زده و هراسان سوار خودرو شدم و به طرف مشهد به راه افتادم. هنگامی که به مجتمع مسکونی خودمان رسیدم خودروی امدادی اورژانس را دیدم و تصور کردم که دخترم احتمالا بیمار شده است، اما خواهرم قبل از رسیدن من، قفل در منزلمان را شکسته و پیکر بی جان دخترم را کف اتاق دیده بود که تعدادی بسته خالی قرص در کنارش قرار داشت و شیر گاز شهری هم بازمانده بود! هنوز از خودرو پیاده نشده بودم که خودروی اورژانس حرکت کرد ومن با فاجعه تلخی روبه رو شدم که زندگی ام را نابود کرد. «لادن» به خاطر افسردگی شدید و با یک تصمیم احمقانه و در تنهایی خود، دست به خودکشی زده و یادداشتی هم به جا گذاشته بود که کسی در مرگ او مقصر نیست! اماای کاش...
این گزارش اختصاصی حاکی است بررسیها و تحقیقات گسترده در این باره در حالی با هدایت و نظارت مستقیم سرهنگ احمد زمانی (رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد) آغاز شد که قاضی ویژه قتل عمد نیز دستورهای محرمانهای را برای کنکاشهای پلیسی درباره این ماجرای تلخ و تاسف بار صادر کرد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی