به گزارش مجله خبری نگار تحقیقات نشان داده است که افراد معمولی در هر ساعت بیداری حدود ۲۰۰۰ تصمیم میگیرند. اکثر تصمیمات جزئی هستند و ما بهطور غریزی یا خودکار آنها را انتخاب میکنیم مانند اینکه صبح برای سرکار چه بپوشیم، ناهار چه بخوریم و غیره؛ اما بسیاری از تصمیماتی که در طول روز میگیریم، نیاز به تفکر واقعی دارند و جدی هستند؛ بنابراین گرفتن تصمیمهای خوب، مهمترین عادتی است که میتوانیم در خودمان ایجاد کنیم، زیرا انتخابهای ما بر سلامت، امنیت، روابط، نحوه گذراندن وقت و رفاه کلی ما تأثیر میگذارد. بااینحال، برخی افراد بیجهت روی یک تصمیم مهم وسواس به خرج میدهند و توانایی تصمیمگیری درست را ندارند.
تحقیقات نشان میدهد که بلاتکلیفی و عدم تصمیمگیری با روان رنجوری مرتبط است. افراد روان رنجور تمایل دارند درباره هر چیزی فکر کنند، لذا بلاتکلیفی یک موضوع پیشپاافتاده نیست و تأثیر این نوع رفتار ممکن است زمانی بیشتر باشد که فرد در تلاش برای تصمیمگیری در مورد یکچیز مهم در زندگی مانند انتخاب همسر است. اضطراب و ترس از تصمیمگیری اشتباه میتواند فلجکننده باشد، به همین دلیل لازم است که افراد به دنبال ریشه و درمان این نوع اختلال باشند.
دکتر محمدحسن آسایش، متخصص روانشناسی و عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران میگوید مشکل در تصمیمگیری میتواند ناشی از عوامل متعددی باشد: «یکی از دلایل بلاتکلیفی، بیهدف بودن در زندگی است. معمولاً افرادی که هدف مشخصی را در زمینههای مختلف ازجمله شغلی، تحصیلی، ازدواج و... برای خودشان مشخص نکردهاند، دچار بلاتکلیفی میشوند.»
او ادامه میدهد: «گاهی فرد در زندگی هدف دارد، اما اهمالکار است و این مسئله اغلب مانع از دستیابی به اهداف میشود؛ لذا فرد به سبب دور شدن از اهدافش، کمکم ناامید و درمانده میشود و احساس بلاتکلیفی و اضطراب زیادی را تجربه میکند.»
آسایش، کمالگرایی را یکی دیگر از دلایل بلاتکلیفی عنوان میکند و میگوید: «افرادی که کمالگرایی مفرط دارند معمولاً به هر چیزی راضی نمیشوند؛ به همین دلیل، این افراد معمولاً با وسواس زیادی دست به تصمیمگیری میزنند و درنتیجه دچار احساس بلاتکلیفی و سرخوردگی خواهند شد.»
این روانشناس تعارض بین خواستهها و انتظارات خانواده و خود فرد را بخشی دیگر از دلایل بلاتکلیفی در افراد دانست و افزود: «گاهی فرد در انتخاب مسیر زندگی با خانواده دچار تعارض میشود، بهطوریکه فرد قصد ادامه تحصیل دارد و خانواده مخالفت میکند، فرد میخواهد رشته تجربی بخواند و خانواده رشته ریاضی را تحمیل میکند یا فرد میخواهد وارد بازار کار شود و خانواده اصرار دارند که وارد دانشگاه شود؛ این تعارضات میتواند اضطراب ایجاد کند و باعث شود تا فرد نتواند مسیر خودش را دنبال کند، درنتیجه دچار بلاتکلیفی و اهمالکاری میشود.»
آسایش، در رابطه با تأثیر بلاتکلیفی بر سلامت روان میگوید: «بلاتکلیفی نهتنها باعث میشود که فرد امروز و لحظهی حالش را از دست بدهد بلکه اضطراب فرد را بالا خواهد برد و فرد را دچار خود سرزنشگری خواهد کرد، بهطوریکه گاهی اوقات فرد سرزنشها را روانه دیگران کرده و دیگران را مقصر میداند. بلاتکلیفی همچنین در بلندمدت میتواند به شکل مزمن باعث ایجاد افسردگی و فرسودگی شود؛ بنابراین اینها نشانه عدم سلامت روان در فرد خواهد بود.»
به گفته آسایش، بلاتکلیفی تأثیرت متعددی در زندگی مشترک میگذارد و میتواند باعث تعلل در انجام کارها شود. در این صورت فرد حوصله هیچ کاری، حتی بازی کردن با بچهها را ندارد؛ یا اگر مثلاً مادری است که از شغل خود به خاطر فرزند دار شدن انصراف داده، ممکن است ذهنش مدام درگیر کارش باشد و دچار نوعی تعارض و بلاتکلیفی بین نقش مادری و شغلی شود؛ نمیداند آیا برگردد به کار یا بچهداری را انجام دهد. بلاتکلیفی در مردان هم ممکن است اتفاق بیفتد. به هر ترتیب، اختلال در تصمیمگیری از سوی هرکدام از زوجین میتواند منجر به پرخاشگری، نارضایتی از خود و گیر دادن زیاد شود. درنتیجه، این رفتارها ممکن است باعث اعتراض و نارضایتی همسر شده و فاصله زوجی ایجاد کند.
این روانشناس اظهار میکند: «گاهی اوقات در زندگی مشترک بلاتکلیفی در تصمیمگیری برای ادامهی زندگی و عدم زندگی است؛ یعنی فرد نمیداند که آیا طلاق بگیرد یا زندگیاش را به خاطر بچههایش ادامه دهد. بلاتکلیفی در این زمینه نیز میتواند باعث اضطراب یا حتی افسردگی شود که قطعاً لازم است برای تصمیمگیری درست و کمک به این افراد اقدامات رواندرمانی و مشاورهای انجام شود.»
آسایش درباره راههای شناسایی اختلال در تصمیمگیری قبل از ازدواج میگوید: «دقت کنید فردی که نمیتواند از خود استقلال عمل داشته باشد و مدام باید نظر خانوادهاش را بپرسد، در رابطه با مسائل مختلف نظرش را قاطع و محکم بیان نمیکند و با جملاتی مثل "نمیدانم، باید بهش فکر کنم، باید ببینم پدر و مادرم چی میگن و... " نظرش را بیان میکند، چنین فردی دچار اختلال در تصمیمگیری است که این امر مانع از عملکرد طبیعی فرد خواهد شد.»
این روانشناس درباره مشکلات زندگی با فرد بلاتکلیف میگوید: «چنین فردی ممکن است در خرید کردن، انتخاب لباس، مهمانی رفتن یا نرفتن و... دچار مشکل شود و حتماً باید در موقعیتهای مختلف با دیگران مشورت کرده و تأیید دیگران را به دست آورد؛ لذا چنین فردی ثبات و اقتدار لازم برای تصمیمگیری را ندارد و قطعاً در زندگی مشترک دچار مشکل اساسی خواهد شد.»
آسایش در پاسخ به این سؤال که اطرافیان در برخورد با فرد بلاتکلیف چه برخوردی باید داشته باشند، میگوید: «برخورد با افراد بلاتکلیف راه و روش مشخصی ندارد و اصل اساسی این است که این افراد به مشاور و رواندرمانگر مراجعه کنند. درواقع، مشاور کمک میکند تا فرد بلاتکلیف با تعدیل اضطراب و کمالگرایی، از دام اهمالکاری و بلاتکلیفی خارج شود.»
آسایش بهمنظور درمان اختلال در تصمیمگیری به ارائه راهکارهایی میپردازد و میگوید: «ازآنجاییکه مشکل در تصمیمگیری میتواند نشانهای از شرایط سلامت روان مانند کمبود اعتمادبهنفس، افسردگی و اختلال پس از سانحه باشد، در این صورت طی کردن دورههای کوچینگ نیک زیستن و همچنین مراجعه به رواندرمانگر میتواند ضمن حل مسائل سلامت روان، به رفع بلاتکلیفی افراد کمک کند.»
این استاد دانشگاه بابیان اینکه مهارتهای تصمیمگیری قطعاً قابلآموزش و یادگیری است، میگوید: «خانوادههایی که اجازه تصمیمگیری را از کودکانشان سلب میکنند، میتوانند زمینهساز این مشکل باشند؛ لذا لازم است که خانواده فرصت تصمیمگیری و حق انتخاب را در اختیار فرزندشان قرار داده و حتی گاهی با مشورت گرفتن از کودک باعث ایجاد انگیزه در او شوند.»
او ادامه میدهد: «در آموزشوپرورش نیز معلمان باید با اجازه به اظهارنظر دادن، اعتبار بخشیدن به نظرات دانش آموزان، ارائه حل مسئله توسط بچهها در مدارس یا دانشگاهها یا برگزاری کارگاههایی مثل مهارتهای نیک زیستی یا مهارتهای زندگی برای دانش آموزان و دانشجویان، آنها را آماده خودشکوفایی و اقتدار در تصمیمگیری کنند.»
او در پایان یادآور میشود: «یادتان باشد هیچکس بهجز خودتان نمیتواند به شما پاسخهای درستی در مورد آنچه برای شما بهتر است، بدهد. سعی کنید به دیگران اجازه ندهید بین شما و اهدافتان تصمیمگیرنده باشند. همچنین با افزایش اعتمادبهنفس در خود، سعی کنید نگران اشتباهات نباشید، زیرا آنها بخشی از زندگی هستند. هنگامیکه بپذیرید همهچیز همیشه در کنترل شما نیست، تصمیمگیری بسیار کمتر تهدیدکننده خواهد بود.»