به گزارش مجله خبری نگار، هرگاه صحبت از آثار ماندگار و تکرارنشدنی تلویزیون به میان میآید، بیشک نام سریال «روزی روزگاری» در ذهن مخاطبان تداعی میشود. این مجموعه سال ۷۰ روی آنتن رفت و نزد مخاطبان محبوب شد. «روزی روزگاری» قصه راهزنی به نام «مرادبیگ» را روایت میکرد که همزیستیاش با یک زن ایلیاتی به نام «خاله لیلا» باعث میشود تحولاتی در شخصیت او رخ بدهد. مجموعه «روزی روزگاری» سیر تحول «مرادبیگ» را به شکلی تاثیرگذار و باورپذیر نمایش داد و بازیگران آن مانند زندهیاد خسرو شکیبایی و ژاله علو نیز بازیهای درخشانی در سریال داشتند.
دو ساخته دیگر امرا... احمدجو «تفنگ سرپر» و «پشت کوههای بلند» نیز با حال و هوایی مشابه «روزی روزگاری» تولید شدند، اما این سریال است که در کارنامه احمدجو و همچنین تاریخ سریالهای تلویزیون، جایگاه ویژهای دارد. روز دوشنبه هفته جاری حسین اسدیزاده مدیرکل دفتر فیلمنامه صداوسیما در گفتگو با ایرنا، از علاقه تلویزیون به ساخت ادامه سریال «روزی روزگاری» خبر داد. به همین بهانه به سراغ امرا... احمدجو خالق این اثر ماندگار رفتیم تا نظر این هنرمند پیشکسوت را درباره ساخت «روزی روزگاری ۲» بدانیم و از جزئیات موضوع مطلع شویم.
درباره ساخت ادامه «روزی روزگاری» با شما صحبتی مطرح شده است؟
خیر، شاید خودشان تصمیم گرفتهاند و لابد هنوز قطعیت پیدا نکرده است.
پیش از این هم هرگز صحبتی نشده بود و خود شما نیز به ساخت ادامه این سریال به یادماندنی فکر نکرده بودید؟
خیر، شاید به شکلهای دیگر بشود این کار را انجام داد، اما ادامه «روزی روزگاری» ساخته شده. سریال «تفنگ سرپر» و فیلم سینمایی «شاخههای بید» در واقع ادامه آن کار هستند. البته شروع با «تفنگ سرپر» و قصه «غیبیش» است که بعد میشود «مرادبیگ» و بعد «خالو مراد». بعد از این که روسها دوباره هجوم میآورند، «غیبیش» میآید در مناطق مرکزی راهزنی میکند و میشود «مرادبیگ» و در ادامه هم خاله او را تربیت میکند، مجدد برمیگردد و آن «خالو مراد»ی میشود که در «شاخههای بید» بسیار کاردان است و بچههای کاردانی تربیت کرده.
نظرتان چیست که مشخصا ادامه «روزی روزگاری» با همان قصه و فضا ساخته شود، چون به نظر میرسد منظور آقای اسدیزاده چنین اثری است.
اگر ماجرا جدی شود، باید فکر کرد که چه موضوع و قصهای میتوان پیدا کرد که تقلید از خود اثر نباشد و یک چیز تازه باشد تا خود آدم رغبت کند هم با عشق بنویسد، هم با عشق بسازد و به دل مخاطب بنشیند، نه اثری که ادای آن یکی را دربیاورد. سریال «پشت کوههای بلند» به یک شکلی ادامه زندگی «حسام بیگ» است که دری به تخته میخورد و پادشاه میشود و نوع پادشاهی او را میبینیم که چقدر مضحک است.
ادامههایی به این شکل از «روزی روزگاری» درآمده، اما خب از ادامهای که مدنظر دوستان است، اطلاعی ندارم و باید فکر کنیم ببینیم اصلا چیز دندانگیری به دست میآید یا نه؟
با توجه به خاطره خوب مخاطبان از این مجموعه، اگر ساخت «روزی روزگاری ۲» جدی شود، خودتان هم تمایل دارید که این اثر را با همان شخصیتها و در ادامه همان قصه بسازید؟
یک وجهی از آن شخصیتها، بازیگرهایشان هستند، اما تعدادی از آنها از مرحوم شکیبایی گرفته تا آقایان جمشید لایق، منوچهر حامدی، انوشیروان ارجمند، بهروز مسروری و حسین پناهی به رحمت خدا رفتند. یک عده هم که دیگر توان بازی ندارند و کهولت سن اجازه نمیدهد، به همین دلیل، چون این وجه در ذهن مخاطب بسیار پررنگ است، باید به یک قصه مستقل فکر شود که «طعم» آن کار را داشته باشد یا ادامهای باشد با شخصیتهای تازهای که متعلق به شخصیتهای قبلی هستند، مثل فرزندان آنها. البته نمیشود منتظر نشست و به آسمان نگاه کرد که چه چیزی به فکرم میرسد! باید خودش بیاید و چشمه، خودش بجوشد نه این که آب را دستی داخل آن بریزیم.
با این اوصاف، طی این سالها به ساخت ادامه «روزی روزگاری» فکر نکرده بودید.
خیر، وقتی کاری تمام میشود اگر ادامهاش خود به خود به ذهن بیاید، آدم دست به قلم میشود، اما اگر نیامد این که فکر کنم، چون استقبالی از این کار شده حالا ادامهاش را بسازم، نه اصلا اهل این مسائل نیستم.
اگر قرار باشد در شرایط فعلی تلویزیون، اثری در حد و اندازه «روزی روزگاری» ساخته شود، کار نسبت به گذشته سختتر شده یا راحتتر؟
تا آن جا که تجربه به من میگوید، هرکاری شرایط خاص خودش را دارد. خیلی کم میشود با فرمول پیش رفت و بعد یک شکل مستقل کشید بیرون، چون ما اساسا سیستماتیک کار نمیکنیم. نوع برنامهریزیهایمان و نگاهمان به کار یک مقدار فردی است و سلایق فردی دخالت دارد، این که چه فیلمنامهای به چه کسی رسیده باشد، چه کسانی دوست داشته باشند و حمایت کنند، اینها همه دخالت دارند. معتقد هستم نمیشود جمعبندی کرد و چنین نظری داد، هرکاری شرایط خودش را پیدا میکند.
به نظرتان با توجه به افت کیفیت سریالها و مشکلات مالی تلویزیون، ممکن است کاری مشابه «روزی روزگاری» ساخته شود؟
شاید «روزی روزگاری» یکی از ارزانترین کارهای گذشته تلویزیون است. کار در ۱۳۳ جلسه طی ۶ ماه ساخته شد. در مجموع ۱۳۳ روز از این ۶ ماه به تصویربرداری تعلق داشت، بقیهاش یا مرخصیهای گروه بود یا تعطیلاتی که باید صبر میکردیم تا دست تهیهکننده به پول برسد. کار خیلی ارزان تمام شد، به آن معنا دکوری نداشت و بیشتر فضای بیابانی بود، اما اصلا نمیدانم الان وضعیت مالی تلویزیون چطور است و نمیدانم متاسفانه فرصت هم نکردهام کارهای در حال پخش را ببینم.
هزینههای تولید بالا رفته است و بسیاری از کارگردانها از مشکلات مالی گلایه میکنند.
بله هزینهها خیلی بالا رفته، البته نسبت به گرانیهای دیگر شاید نه. نمیدانم شایعه است یا واقعیت، اما اگر واقعیت داشته باشد، درباره دستمزد برخی از بازیگران ارقامی به گوش میرسد که واقعا بیرویه است. با همه اینها، نباید درباره هزینه برای کارهای فرهنگی از جمله سینما که فوقالعاده در ارتقای سلیقه مخاطب موثر است و توانسته کمی جای مطالعه را هم پر کند، بخیل بود. از طرفی همه ما کارگردانها از جمله خودم همواره گلهمندیم و محق هم هستیم که گلهمند باشیم. باید کممان باشد، اگر راضی بشویم معنایش این است که متوقف شدهایم. نوعی کمالگرایی، لازمه ذهن کارگردان است. خیلی از غر زدنها به حق است، چون ناهماهنگیهایی وجود دارد. بارها برای خود من پیش آمده که همه چیز برایم فراهم است، اما زمان را دریغ کردند و اصلا در نظر نگرفتند که برای پرداختن به این صحنهها زمان بیشتری لازم است. نمیشود کار یک هفته را در یک نصفه روز انجام داد و به کیفیت ۱۰۰ درصد هم رسید! من میدانم چه چیزی میخواهم؛ ابزار، بازیگر، فیلمنامه و همه چیز در چنگم هست، اما زمان ندارم یا زمان کافی دارم، اما از جهات دیگر ممکن است کمبود داشته باشم. این ناهماهنگیها گله به وجود میآورد و تعجبی ندارد، گلهمندی در همه جای دنیا هست و باید هم باشد.
مدتهاست که از عرصه کارگردانی دور شدهاید، قصد ندارید اثر جدیدی تولید کنید؟
دو، سه فیلمنامه در شبکه یک دارم که پیش خرید شده و دو کار هم در شبکه ۳ دارم. یکی از آنها به اسم «تولد» درباره دفاع مقدس است. خیلی مشتاق هستم این کار را بسازم، اما به آقای میرباقری قول دادهام که تا پایان سریال «سلمان فارسی» کنار ایشان باشم.
منبع: خراسان