کد مطلب: ۴۳۶۲۷۰
۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۰۷:۴۱

خشم خونبار پیرمرد!

وقتی چند جوان و نوجوان تازه به دوران رسیده را می‌دیدم که در ساعات مختلف روز وارد پارک محله می‌شوند و مرا اذیت می‌کنند خیلی عصبانی می‌شدم وسعی می‌کردم آن‌ها را از درون فضای سبز بیرون کنم به همین دلیل هم برخی اوقات درگیری و نزاع بین ما رخ می‌داد تا این که آخرین بار یکی از آن‌ها را با تبر زدم و ...

به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: مرد ۷۰ ساله که به اتهام شرکت در نزاع گروهی منجر به قتل، بازداشت شده است پس از آن که به سوالات تخصصی قاضی محمود عارفی راد (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) درباره اتهام خود در پرونده جنایی پاسخ داد، در تشریح سرگذشت خود گفت: در شهرستان ملایر متولد شدم و مدتی به «مکتب» رفتم، اما سواد ندارم. وقتی بزرگ‌تر شدم چند سال را در یکی از نهاد‌های نظامی خدمت کردم و راننده بولدوزر بودم تا این که با پیشنهاد اطرافیانم پای سفره عقد نشستم و با دختری از اهالی همان منطقه ازدواج کردم که حاصل آن ۵ دختر و پسر بود، اما متاسفانه همسرم سر ناسازگاری گذاشت و اختلافات خانوادگی ما شدت گرفت. او با من نمی‌ساخت و همواره بین ما مشاجره و درگیری رخ می‌داد. بالاخره اختلافات ما تا حدی بیشتر شد که همسرم در سال ۷۴ از من طلاق گرفت و به دنبال سرنوشت خودش رفت.

بعد از این ماجرا من حدود ۴ سال دیگر در ملایر ماندم، ولی در نهایت همه چیز را رها کردم و به مشهد آمدم. در این جا هم مدتی با بولدوزر کار می‌کردم تا این که با زنی اهل فاروج از توابع استان خراسان شمالی آشنا شدم و با او زندگی مشترک دیگری را شروع کردم. نتیجه این ازدواج پسری به نام «امیرعلی» بود که اکنون به اتهام قتل عمدی دستگیر شده است. خلاصه روزگار خوبی داشتم، اما حقوقم کفاف مخارج زندگی را نمی‌داد به همین دلیل در پارک بولوار شهرستانی مشهد به عنوان پاکبان فضای سبز استخدام شدم و نگهداری از درختان و جمع آوری زباله‌ها را آغاز کردم، اما در این میان گاهی چند جوان و نوجوان تازه به دوران رسیده، وارد پارک می‌شدند و با ریختن زباله یا دستکاری درختان مرا اذیت می‌کردند. من هم وقتی سرکار می‌رفتم با خودم جارو، داس یا تبر حمل می‌کردم.

بار‌ها با این گونه جوانان شرور درگیر می‌شدم تا آن‌ها را از پارک بیرون کنم. برخی از آن‌ها به دلیل مصرف مشروبات الکلی حال طبیعی نداشتند و مرا کتک هم می‌زدند! با رفتار‌های بعضی از این جوانان خشم سراسر وجودم را فرا می‌گرفت، اما سعی می‌کردم کمتر با آن‌ها مشاجره کنم. منزل محل سکونتم نیز اطراف همان پارک است به طوری که از پنجره آن درون پارک دیده می‌شود. شب حادثه نیز من در حالی که مشغول کار بودم چند جوان وارد فضای سبز شدند و به آزار و اذیت من پرداختند. من هم که از شدت عصبانیت حال خودم را نمی‌فهمیدم با تبری که در دست داشتم با آن‌ها درگیر شدم و یکی را با تبر زدم که مجروح شد.

پسر ۱۷ ساله ام که از پنجره منزل مسکونی این صحنه را دیده بود، هراسان به داخل پارک آمد و او نیز با آن چند نفر درگیر شد که در این میان یکی از آن جوانان با ضربه چاقو به قتل رسید و این گونه من و پسرم که در کلاس یازدهم تحصیل می‌کند توسط کارآگاهان پلیس آگاهی بازداشت شدیم. حالا هم بسیار از این اتفاق، ناراحت و پشیمانم! چرا که من دیگر در این سن و سال نباید خشمگین می‌شدم و باید شیوه بهتری را برای جلوگیری از اذیت‌های آنان در پیش می‌گرفتم البته بار‌ها با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتم، ولی جوانان مزاحم قبل از رسیدن پلیس به پارک، از آن جا می‌گریختند و من هم نمی‌توانستم در تاریکی شب چهره آن‌ها را شناسایی کنم ...

این گزارش حاکی است تحقیقات کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی زیر نظر سرهنگ، ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد) برای کشف زوایای پنهان این پرونده جنایی با دستور‌های محرمانه مقام قضایی همچنان ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی خراسان رضوی

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر