به گزارش مجله خبری نگار،او بر روی نقشه جغرافیایی، محل مثلث برمودا و دریای شیطان را علامت گذاری کرد.
مشاهدهی وی نشان داد که هر دو نقطه حدودا بر روی یک طول جغرافیایی قرار گرفته اند و هر دو تقریبا به یک اندازه میباشند.
مشاهدات دیگر از سایر مناطق دریایی با میزان مشابهی از دردسر آفرینی، ساندرسن را به سوی این نتیجه گیری هدایت کرد که در جهان، ۱۲ منطقهی مشابه وجود دارند که بر روی همین طول جغرافیایی قرار گرفته اند.
او خاطر نشان ساخت که مثلث برمودا از همه این مناطق بد نامتر است، زیرا یکی از پر ترددترین مناطق دریایی جهان به شمار میرود.
وی به این مطلب اشاره کرد که این نواحی در محل برخورد جریانهای آب گرم با جریانهای آب سرد قرار گرفته اند حاصل این برخوردها پیدایش «نقاط گرهای» است که در آنها جریانهای سطحی و زیر سطحی در جهات مخالف یکدیگر باز میگردند.
به اعتقاد او این رویداد باعث به وجود آمدن یک گرداب مغناطیسی میشود که کشتیها را فرو میبلعد.
ساندرسن در نتیجه گیریهای خود فراتر رفت و این نظر را مطرح کرد که لزوما چنین مناطقی بر روی خشکیها هم یافت میشوند.
با گسترش این نظریه شاید بتوان گفت که در سطح زمین نقاطی وجود دارند که در آنها چنین میدانهایی توسط شرایط غیر عادی به وجود میآیند و خود را به صورت نوعی ورتکس یا جریان گردباد مانند در پیوستگی فضا ـ زمان که ما در آن به سر میبریم، آشکار میسازند.
اگر چنین باشد، احتمال میرود، اجرامی که از فاصلهای بیش از حد نزدیک به این ورتکسها عبور میکنند، جذب آنها گردند و سپس بعدا دوباره به بیرون پرتاب شوند یا حتی پس از فرو بلعیده شدن دیگر هرگز به گسترهی عادی فضا ـ زمان ما بازنگردند.
نظریهی ساندرسن عمدتا کم اهمیت تلقی شده است: بخشی از آن به این دلیل است که توضیحی برای کشتیهایی که تنها و خالی از خدمه برجای مانده اند، ارائه نمیدهند.
با این حال شاید بتوان گفت که خدمه به هنگام آگاهی از نیروی دوران کننده در زیر پایشان، اقدام به ترک کشتی کرده و سپس در کام گرداب فرو رفته اند.
از نظر تئوریک ممکن است کشتی بعدا به بیرون پرتاب گردد یا فقط تا حدی در آب کشیده شود. تنها پاسخ این است که ما در این باره چیزی نمیدانیم. ولی نظریهی ساندرسن هم ارزش بررسی کردن را دارد.
منبع: اینفو