به گزارش مجله خبری نگار، پاسخهای آدمهای موفق درباره دلایل رسیدنشان به قله افتخارات، همیشه جذاب است. گفته میشود از «فرانتس بکنبائر» کاپیتان تیم افسانهای آلمان پرسیدند: «چرا پسرت مثل خودت ندرخشید؟»، او پاسخ داده: «چون من پسر یک کارگر بودم و او پسر یک میلیونر. من برای رسیدن به آرزوهایم چارهای جز جنگیدن نداشتم و او دلیلی برای جنگیدن ندارد!»، اما ما چطور برای رسیدن به آرزوهایمان باید بجنگیم تا موفق شویم؟
همه شنیدهایم که میگویند موفقیت تصادفی نیست. اگرچه شانس و اقبال در ایجاد موفقیت دخیل است، ولی رسیدن به موفقیت شرایط دیگری هم لازم دارد. یکی از مهمترین عوامل موفقیت، انگیزه است. اصلا چرا باید فلان کار را انجام دهم؟ نوع انگیزه هم به هدف بستگی دارد. اگر هدف صرفا ۲۰ گرفتن است پس با تقلب هم میشود به آن رسید، اما اگر هدف یادگیری است، پس تقلب گزینه محسوب نمیشود. در دنیای بزرگ سالی هم اوضاع همین است. هدف صرفا پول، شهرت و ... است یا چیز دیگری؟ برای رسیدن به پول و شهرت راههای زیادی وجود دارد، اما اگر هدف مثلا بهترین فوتبالیست شدن باشد، قضیه فرق دارد. در این حالت فقط و فقط یک راه وجود دارد. مجبور هستیم که به مشکلات مسیر تن بدهیم، ولی برای مشهور شدن میتوان کارهای سادهتری هم انجام داد.
یک انگیزه بسیار قوی برای موفقیت، اجبار است! وقتی مجبور باشی و تفاوت بین موفقیت و شکست بسیار زیاد باشد. اگر یک خرس شما را تعقیب کند با سرعتی خواهید دوید که حتی تصور هم نمیکنید! چون تفاوت بین موفقیت و شکست، مرگ و زندگی است! اگر بتوانیم رسیدن یا نرسیدن به هدف را به گونهای به شرایط مرگ و زندگی تشبیه کنیم، تفاوت بین همه یا هیچ، این اجبار باعث میشود که مغز تمام قوای خود را برای انجام آن کار به خدمت بگیرد، اما دیدگاه شد شد، نشد هم نشد، معمولا به جایی ختم نمیشود.
نکته دیگر، تفاوت انگیزه درونی و بیرونی است. شما برای یک پاداش بیرونی تلاش میکنید یا برای ارضای یک نیاز درونی مثل یادگیری، لذت برنده شدن و .... اگر انگیزه بیرونی باشد با قطع شدن پاداش، تلاش هم متوقف میشود. مثل کودکی که برای دوچرخه درس میخواند. اگر دوچرخه را گرفت دیگر انگیزهای برای تلاش بیشتر نخواهد داشت. اگر خلاف وعده هم عمل شود و بچه ۲۰ بگیرد و از دوچرخه خبری نباشد که دیگر کلا قید درس را خواهد زد، ولی اگر انگیزه لذت یادگیری باشد، هرگز تکراری نخواهد شد و تلاش از نیاز درونی نشئت میگیرد.
منبع: خراسان