به گزارش مجله خبری نگار،نشست نقد و بررسی سریال کرهای «بازی مرکب» که یکی از پربینندهترین سریالهای سالهای اخیر بوده است، در خبرگزاری حوزه برگزار شد که در این نشست، حجت الاسلام قهرمانی عضو هیئت مدیره انجمن مطالعات فضای مجازی حوزه و دکتر عباسی فر پژوهشگر اقتصاد رسانه به ارایه بحث پرداختند که در ذیل، مشروح مباحث ارایه شده دو کارشناس را میخوانید:
حجت الاسلام قهرمانی:
صنعت سرگرمی یک جریان پیچیده و بزرگی است که رسانه یک دامنه بزرگ این حوزه است. جایگاه رسانه در صنعت سرگرمی باید بررسی شود. امروز سبک زندگی تمام مردم دنیا به یک شکل درآمده است و در چرخه کار برای پول، برای تفریح قرار گرفته است. حتی برای ما مسلمانان که خداوند ما را به انجام کارهای مختلف پس از انجام یک کار فرامی خواند و اینکه حتی در روایات هم داریم که برای تفریح و استراحتمان باید برنامه داشتیم نیز این سبک زندگی شکل گرفته است.
فراغت ما باید برنامه ریزی شده باشد. حتی تفریح و سرگرمی ما باید در یک چرخه منظم غیر رباتیک باشد. این مدل سبک زندگی که انسان را به یک ربات عاقلتر میداند و در کل دنیا ایجاد شده است، اوقات فراغت مهمترین بخش زندگی است و تمام تلاش انسان برای همان لحظه تفریح است.
در اینجا وقتی برنامه نداریم یک کسی از بیرون باید این فضا را برای ما پر کند. سبک زندگی ما این مدل کار را قبول ندارد.
وقتی این مدل سبک زندگی شکل میگیرد، صنعت سرگرمی با مسایل غیراخلاقی تا خشونت به میدان میآید. اگر تا ۲۰۱۰ میگفتیم این سرگرمیهای خشن پا به عرصه وجود میآورند و بشریت هم آن را قبول میکند کسی آن را قبول نمیکرد، ولی اتفاقاتی رخ میدهد که نمونه آن را باید در حوزه مسایلی، چون حواشی کرونا عنوان کنیم.
حواشی ایجاد شده در کرونا همچون همان مسایلی است که حول و حوش بازی مرکب شکل گرفت. مساله کرونا از دهه ۸۰ مطرح شد و دقیقا با عنوان کرونا در همان زمان مطرح شده بود. امروز داروهایی که از سوی بهداشت جهانی برای کرونا تجویز شد و مسایلی که شکل گرفت ما را به فکر فرو میبرد.
حال چه اتفاقی رخ میدهد که صنعت سرگرمی که باید ما را به جایی برساند که بازیگران اصلی جهانی لذت ببرند، چنین سریالهایی را به ما تحویل میدهند؟ در این فیلم نشان میدهد که سرگرمی بچهها بازی است و زندگی بازی بزرگترها است. خلاصه این فیلم همین یک نکته است.
در اینجا سه نظریه در خصوص فیلمهای مرتبط به بازی وجود دارد. یکی اینکه زندگی را به بازی تشبیه میکنند. از جمله بازیهای ژاپنی یا فیلمهای لبه فردا که شبیه گیم است که فرد میتوان از ابتدا بازی کند. این بازی، معمایی نیست بلکه از سنخ بازیهای کودکانه است. در این بازی هم میبازیم و هم میبریم. وقتی بچهها بزرگ میشوند هر کسی برای خود توجیهی دارد.
وقتی از دوگانه پول و مرگ صحبت میکنیم که در این فیلم نشان داده میشود را باید اصلاح کرد. در اینجا دوگانه مرگ با ذلت و مرگ را نشان میدهد. وقتی بازیگر فیلم در مترو درمانده میشود، کسی به او پیشنهاد بازی را میدهد و میگوید که حالا که پول نداری به تو سیلی میزنم؛ و بعد پول میگیرد. در این صحنه نشان میدهد که با ذلت میتوان پول گرفت و هر جریمهای را با پول میتوان خرید و قدرت پولدارها بیشتر از قانون است.
در قسمتی که وارد بازی میشوند و هر کسی برای پول حاضر است که سیلی بخورد، چیزی به اسم زندگی با عزت نمیبینیم. این فیلم دوگانه عزت و مرگ است که در هر دوسوی آن ذلت است.
این ژانر، از وحشت به خشونت مبدل شده است و در لایه دیگر به آنارشیسیم میرسد. مثلا چند روز پیش فردی در ژاپن به شکل جوکر چند نفر را به شکل آرام در مترو زخمی کرد.
آیا این جوکر شدن، تاثیر رسانه نیست؟ نظریه یادگیری اجتماعی به واسطه رسانههای اجتماعی داریم که نظریه درستی است، زیرا ما، بسیاری از آداب و رسوم و نوع صحبت را در جامعه و از هم نوعان خود میآموزیم. کسی به ما این موارد را آموزش نمیدهد. رسانه این مساله را از دست جامعه میگیرد و یادگیری اجتماعی شکل میگیرد. ممکن است که این جریان کاملا کارگردانی شده باشد. به ویژه رسانههایی از این دست. برخی از ما آداب و رسومی پیدا کردیم که قبلا نداشتیم. مسالهای مثل هالووین به راحتی در حال نشر است و این مساله از سوی رسانهها تبلیغ شد.
رشد تمدنی در قالب تولید محتوا و نشر و توزیع این قالبها در یک مدت مدید به یک نگاه درست و فلسفه دقیق و مورد نظر عموم تولید میشود. ولی رسانه مثل یک لودر جاده را میکند و بعد فرهنگش را تولید میکند.
باید یادگیری رسانهای و اجتماعی و یادگیری به واسطه رسانههای اجتماعی را بیاموزیم که رسانهها با ما چه کردند؟ چرا تا ۲۰۱۵ هیچ فیلم تا این حد خشن را نمیبینیم. مثلا «مکث دیوانه» در بسیاری از بخشهای اسکار نامزد شد و جایزه گرفت. یک فرقه دینی است که منابع آب را در اختیار گرفته و همه را در اختیار خود گرفته است. این فیلم خشونت را به شکلی نهادینه کرده است که هرچه جلو میرویم مردم به این سمت بیشتر کشش پیدا میکنند.
وقتی از ژانرهای هیجانی اجتماعی به ژانر وحشت میرسیم باید دقت نظر داشته باشیم. مردم دنیا باید بفهمند که با پدیدهای مثل کرونا چه گونه رفتار کنیم. نباید به شکلی شود که مردم در غرب حتی ماسک و دستمال کاغذی را از هم بدزدند. اینکه چه پدیدههای اجتماعی ایجاد میشود که فرد همیشه به این فکر میکند که اگر نکشم زنده نمیمانم. رسانه امروز این قانون جنگل را نهادینه میکند که اگر نکشی کشته خواهی شد.
این سریال میگوید که اقتضای زندگی مدرن و پسامدرن همین است و این خشونت، ذاتی این زندگی است. این مطلب به این معنی است که یا باید در زندگی مدرن به یک قله برسی و یا خواهی مرد. در واقع راه دومی وجود ندارد.
در این سریال «تبرج» را نشان میدهد. یعنی در این زندگی یک نفر فقط میتواند آن جایزه بزرگ را بگیرد. از مطالبی، چون بازاریابی شبکهای یا شبکه جذب همیشه نمادهای ثروت جهانی را معرفی میکنند که برجهای سرمایه داری غرب هستند و افراد را سوق میدهند که به این سمت حرکت کنند و همیشه سعی دارند از حماقتهای مردم استفاده کنند. کارکتر علی در این سریال نماد شیعه است زیرادر پاکستان کمتر اهل سنتی هستند که اسم علی یا عبدالعلی را نامگذاری کند. یعنی آنها پای اسلام با قرائت شیعی را به این سریال باز کردند. البته باید در زمینه اسلام ستیزی را سریالهای کرهای بررسیهای بیشتری داشته باشیم. وقتی آمریکا از شیعه احساس خطر میکند سعی میکند در این گونه موارد به شیعه حمله کند.
در چارچوب فرهنگی تمدنی از زوایای مختلفی میتوانیم به ماجرا بنگریم. اما این مدلی که فرهنگ و سبک زندگی و شخصیت شناسی و روانشناسی را با آمال و آرزوها پیوند میزند و تو را تنها در میان این راه میگذارد نیز مساله مهمی نیست، ولی اسلام میگوید که نباید این سدها را پیش روی بشر قرارداد و همه چیز باید تقسیم شود بین مردم.
با نشانه شناسی میتوانستیم درک کنیم که ارباب حلقهها در مقابل جریان تمدنی اسلامی و جریان مقاومت است. ولی مشکلی برای پخش این فیلم نداریم.
ولی نکته دیگر آنکه توجیه سرمایه داری خوب نیست. به هر دلیل و به هر شکلی این توجیه بد است. قارونها که با شعار این علم اقتصادی من بود که باعث رشد من شد مردم را در رویای پولدار شدن غوطه ور میکنند. این مساله یک حسرت را در بین مردم ترویج میکند. این الههها وجود دارند که مردم نیز به سمت تایید سرمایه داری حرکت کنند. امام راحل نه شرقی نه غربی را در کوران تاخت و تاز این جریان سردادند. باید به شکلی حرکت کنیم که مردم بازی این سریالها را به خوبی متوجه شدند. غربیها با مدلهای متفاوت بازهم ما را در این چارچوب گیر انداخته اند. در نهایت هم به جایی میرسیم که امروز که آمریکا دیگر آمریکای سابق نیست میتوانیم به آمریکا حمله کنیم، ولی نظام سرمایه داری هیچ مشکلی ندارد.
این سریال سرمایه دار را توجیه میکند که به جای اینکه این سرمایه داری را نقد کنید بهتر است خودتان تلاش کنید که به این جایگاه برسید. رویای قارون شدن در کنار اضطرارها که توجیه آن است ما را به سمت تایید سرمایه داری میبرد. در آخرالزمان انسان مضطر میشود و بعد به دنبال منجی میرود. به جای اینکه نگاه ما را به سمت منجیخواهی ببرند ما را به سمتی میبرند که یا باید کشته شویم یا قارون شویم. حتی مدرن و پسامدرن این انتخاب را پیش روی ما میگذارند.
این سریال برابری را هدف قرار میدهد. این سریال نگاه اجتماعی دارد و آن بازی نیز زندگی بزرگسالان است. نکته این است که باید مراقب باشیم که دوگانهای که در خصوص زندگی ایجاد میکند، عزت، ذلت نیست بلکه ذلت است و راهکار نجات همگان نیز درست نیست، زیرا میگوید باید دنبال رویای قارون شدن باشیم. اخلاقی که در این سریال معرفی میشود اخلاق نیست بلکه توجیه نظام سرمایه داری است. حتی کشیش هم در این فیلم تقدیر گرایی اموی را بیان میکند و سرمایه داری را توجیه میکند. یعنی راه حل بشر هم سرمایه داری است.
شیعه هیچ زمانی مهاجم و آغازگر جنگ نبوده است و از دیگر سوی هیچ زمانی تهدید را نپذیرفته است. به این معنی که همیشه تهدیداتش را به فرصت مبدل کرده است. صدف دور سنگهای بیرونی ترشح ایجاد میکند و درون خود گوهر میسازد.
دشمن سنگهای خود را پرت کرده است و ما باید این سنگها را به گوهر مبدل کنیم و به جهان مبدل کنیم. مسالهای که چندی پیش در درگیری سپاه با آمریکا رخ داده نشان داد که ما میتوانیم این دشمنی که خود را شکست ناپذیر نشان میدهد شکست دهیم و آبرویش را ببریم. در حوزه رسانه نیز میتوانیم چنین کنیم. در کنار نشستهای تحلیلی که سطح سواد رسانهای و مباحث را در جامعه ارتقا میدهیم میتوانیم یک فعالیت فعالانه داشته باشیم.
نت فلیکس فیلمهایی که تولید میکند، تضمین سود فیلم را از تولید کننده میگیرد. اگر مدیران فرهنگی ما باهوشتر عمل کنند میتوانند ذخایر فرهنگی ما را جهانی کنند. مرحوم سلحشور به جلوههای ویژه نگاه خاصی نداشت و فیلمهای ایشان کاملا شکل یک تله تئاتر بود. ایشان به دنبال گنجینههای دینی بود و از قصهها به خوبی استفاده کرد. دشمن نیز پس ازسریال حضرت یوسف در سال ۲۰۱۴ فیلم فصل خروج را ساختند تا قرائت اسلامی دیده نشود.
صداوسیما اگر بتواند در این عرصه ظرفیتهای دینی و اخلاقی که میتواند دنیا را تسخیر کند فعال کند میتواند ما را از گزینههایی مثل یورو اسلام ترکیه رهایی بخشد. کلید اسرار ترکی و سریالهای ترکی به شکلی هستند که نمایی بسیار اشتباه از اسلام را ارایه میدهند. حال ما در مقابل آن به سراغ ساخت شاید برای شما اتفاق بیافتد رفتیم که اصلا خوب ساخته نشد و حتی اسم آن هم اشتباه بود.
عباسی فر:
اگر فیلم «اره» و «پلتفرم» را دیده باشیم میتوانیم بگوییم چرا این نشستها در خصوص این نوع فیلمها برگزار نشد و به سراغ بازی مرکب رفتیم. گویا همه باید این فیلم را ببینند و باید اتفاقی رخ دهد. فیلمهای این ژانر متناسب با فضای دلهره است، ولی پس زمینه این فیلم کاملا زنگی و با موسیقی لایت ساخته میشود.
مساله دیگر آن است که سریال کرهای است و ظاهر آن نیز ضد سرمایه داری است، ولی وقتی نگاه میکنیم که در نت فلیکس ساخته میشود و نت فلیکسی که متعلق به بلک راک و کپتال گروپ و ونگارد است. دارایی این سه شرکت ۱۵ تریلیون دلار است که اگر در کنار جی دی پی کشورها گذاشته شود تازه اهمیت آن مشخص میشود. این ۱۵ میلیون دلار در کنار جی دی پی کل اتحادیه اروپا است و کمی کمتر از جی دی پی آمریکا است. حال چگونه میتوان باور کرد که این فیلم ضد سرمایه داری است؟
اسم «ایل» در زبان عبری و آرامی، معنی خدا است که شخصیت اصلی این داستان است. در فیلم نیز این شخص به معنی خدا است.
در قسمت فیلم درجایی که پیرمرد روی تخت خوابیده است در طبقه هفتم ساختمان آسمان است. زیرا آسانسور یک طبقه دارد و آن هم طبقه هفتم است. وقتی پیرمرد لیوان آب را زمین میگذارد یک مردی در پایین ساختمان نشسته و حالت اشاره آن فردی که پیرمرد به آن مرد داشت دقیقا همان تابلو میکلانژ است. در واقع این مساله بیانگر آن است که این مرد بازی را مشخص کرده است که با نشانه شناسی متوجه میشویم که این بازی، بازی دنیا است که خدا آن را ایجاد کرده است. یعنی کسی که این بازی را طراحی کرده است و دیگران را به بازی گرفته است همان پیرمرد یا خدا است. در اینجا دیالوگی وجود دارد که این بازی برای خوشگذرانی طراحی شده است.
در این فیلم تنها کسی که از این مسایل دوری میکند همان دختر آتئست است که تنها شخصیت قهرمان فیلم است که برای همه فداکاری میکند. او در واقع بیان میکند این بازی، بازی دنیا است و بیرون از اینجا خبری نیست.
وقتی از سرمایه دار صحبت میکنیم در دنیا یاد افرادی، چون بیل گیتس و ایلان ماسک و.. میافتیم. در این فیلم، این نماد، قهرمان داستان است که از کف جامعه به این سطح میرسد. در واقع کسی که این بازی را طراحی کرده است خدا و دولت است. در فضای نئولیبرالیسم، دولت و حاکمیت نماینده خدا و حاکمیت است.
این فیلم ضد دولت است نه سرمایه داری. در پایان این فیلم از ایلان ماسک متنفر نمیشویم، بلکه از حاکمیت متنفر میشویم.
در این گونه فیلمها مثل پلتفرم و جوکر و انگل به همین نکته تاکید میشود که کسانی که مخالف این نظام هستند یا احمق هستند یا آدم کش. در پلتفرم روی این نکته تاکید میشود که غذا برای همه وجود دارد و مردم بی دلیل خودشان را میکشند.
ولی قهرمان داستان از بازی مرکب، یک فرد از بین مردم است که مولتی میلیاردر هم میشود که به عنوان منجی مطرح میشود و سوال اساسی میکند که به دنبال آن است که شما چه کسی هستید؟ این افراد پشت نقاب هستند، سلاح دارند و قوانین را تصویب میکنند. این فرد دولت است نه سرمایه دار. کسی که خودش را ساده زیست نشان میدهد و در بین شما است، نماینده سرمایه دار نیست.
فیلم نامه در سال ۲۰۰۸ در اوج بحران سرمایه داری نوشته شده است. آنها میگویند که ما خوب هستیم و کار خیر هم میکنیم و آنچه در این میان مقصر است، دولت است. سپس بیان میکنند که اگر بدبخت شدید در اختیار قارونهای زمان نیست بلکه تقصیر دولت و خود شما است که این بلا به سر شما میآید.
اگر کسی روی اصولی، چون برابری تاکید کنیم متاسفانه برچسبهای مارکسیستی میخوریم. این مساله برابری باید در این فیلم پرداخته شود. اصل دعوای این سریال و چند قرن اخیر نیز مساله عدالت خواهد بود.
سرمایههایی که امروز به شکل نابرابر تقسیم شده است به حدی است که فهم آن برای ما هم سخت است. به بهانه این فیلمها باید نقد سرمایه داری کنیم. سخت است که به جوان بگوییم که ایلان ماسک نماد قدرت نیست، بلکه نماد دزدی بزرگ است. باید ببینیم که چگونه در این ساختار فکر میکنیم ایلان ماسک دارد به کسی خدمت میکند درحالی که این همه ثروت قطعا با ربایش ثروت دیگران انجام میشود.
این فیلم واکنشی در مقابل جنبش وال استریت و شنبههای فرانسه. امروز مردم نسبت به این مسایل یک فهم پیدا کرده اند. ولی ونگاردها باید از رسانه استفاده کند تا نگذارند مردم علیه آنها شورش کنند.
صداوسیما بازی مرکب را پخش نمیکند، ولی در فضای مجازی این فیلم وجود دارد. اگر این فیلم را مردم نباید ببیند، چرا در فضای مجازی ما پخش میشود؟ نولان یک فیلم الحادی میسازدو بارها پخش میشود.
اگر مدیران صداوسیما بخواهند تحول ایجاد کنند باید شکل دیگری را غیر از این امور تحولی که در دست داریم دنبال کنیم.
گلوبالیستها به دنبال یک دولت جهانی هستند و این اتفاق هم روی میدهد. بازی کرونا یک مساله بسیار جالب توجه است. از ۵۰ سال پیش تا مارس ۲۰۲۰ کل دلاری که آمریکا چاپ کرده است ۴ تریلیون دلار است و با پیدایش کرونا آمریکا ۷ تریلیون دلار چاپ کرده و عنوان کرد که محدودیتی در این زمینه نداریم. این بازی، بازی است که وقتی شروع میشود نباید این ویروس را صرفا ببینیم و آمریکا با این چاپ دلار نفت و نیازهای خود را خرید و مردمش را در رفاه نگاه داشت.
همه میگویندکه بیل گیتس شغل ایجاد کردند و مردم نیز راضی هستند و دست سرمایه دار را برای این شغل میبوسد. این قصه انتخاب که برای انتخاب آزاد هستیم یک مساله است، ولی سیستم به شکلی است که ما را سر دوراهی باطل میگذارد و سر این دوراهی نیز مضطر هستیم، زیرا اگر بیرون برویم و یا داخل بیاییم کشته میشویم. ولی به او یک شانس میدهد و این امضا کردن از سر اضطرار است که او از حقش میگذرد. انسان امروز مضطر است و از روی اضطرار امضا میکند.
در این سریال عنوان میشود که خدا انسانها را برابر خلق کرده است و انسان در این بازی برابر هستند. در صحنه طناب کشی باید وزن افراد برابر باشد. برابری و عدالت، رابطه ظریفی دارند و هیچ زمانی هم از هم جدا نمیشوند.
یک نوع برابری را مجبور هستند که به آن تن بدهند و آن هم برابری در این اصل رقابت با امکانات موجود جامعه است.
در تمدن ایرانی – اسلامی و در فضای رسانهای ما چه رخ میداد؟ حکما و علما وارد فضای رسانهای میشدند. سعدی کاری میکرد که یک مصرع را به یک ضرب المثل مبدل کند، زیرا مثل عمیقترین لایه فهمی یک جامعه است که به جای استدلال قرار میگیرد.
در دیالوگهای آشکار هیچ اتفاقی نمیافتد. سینمای امروز روی ناخودآگاه ما کار میکند. پیامی که این فیلم روی ناخودآگاه افراد میگذارد چند پیام است. اول این است که دنیا همینی است که وجود دارد. دوم اینکه من، باید برای رسیدن به منفعت شخصی که اساس نظام سرمایه داری است باید به دنبال منافع خود باشیم و اگر به دیگران سود هم رسید، مهم نیست. در این ورطه کشتن باید مثل پورن عادی شود و این اتفاق انتهایی ندارد. نکته دیگر این است که این دوراهی یک دوراهی اصیل است. انقلاب ما این دوراهی را رد کرد. اینکه ما بگوییم که راهی جز دولتی و خصوصی نداریم درست نیست. راههای سومی همیشه وجود دارد.
باید در فضای فعال، مسئولان فرهنگی و صداوسیمای ما باید نشان دهند که راههای سومی در این میان وجود دارند. ما میتوانیم در سطح بین المللی به مردمی که در دنیا مستضعف هستند و بین این دو راهی گیر کرده اند، راه سوم را نشان دهیم. امام راحل بود که راه سوم را که راه مردم بود را پیش پای مردم گذاشتند.
رهبری معظم در زمینه بخش خصوصی و دولتی اصل چهل و چهار را تبیین کردند که بند «ب» آن میگوید ۲۵ درصد اقتصاد ما باید به مردم واگذار شود. بخش تعاونی در اقتصاد ما کاملا ویترینی است.
اگر قرار است به شکل فعالانه در این امر وارد شویم باید فیلمهایی مثل بازی مرکب که بسیار بسیار ساده بود و با ۲۰ میلیون دلار ساخته شود تولید کنیم.
شهید بهشتی یک جمله معروف دارد که بیان میکند اگر یک جامعه دو صف سیران و گرسنگان داشته باشد با هیچ چیزی نمیتوان آن لجن را پاک کرد. در آمریکا فاصله کف و سقف حقوق در فضای دولتی نهایتا بین ۲ تا ۲ و نیم برابر است، ولی در ایران ۱۵ برابر است که آن هم به شکل قانونی است. در نئولیبرالترین کشور دنیا این فاصله ۲ برابر است، ولی ما این مشکل را پذیرفتیم.
به همین دلیل خیلی کار کردند که هرجا اسم برابری میآید همه آن را ظلم میانگارند و گوینده را به یک مکتب دیگر منتسب میکنند.