کد مطلب: ۷۶۴۰۵
۰۶ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۸:۳۸

انتقاد از تغییر نقاشی‌های یک کتاب در کانون

انتقاد از تغییر نقاشی‌های یک کتاب در کانون

غلامرضا امامی از حذف نقاشی‌های غسان کنفانی از کتاب ‌«قندیل کوچک» به منظور شرکت دادن کتاب در جشنواره‌ای ادبی در خارج از کشور توسط کانون پرورش فکری انتقاد کرد و خواستار تکرار نشدن این اتفاق شد.

به گزارش مجله خبری نگار، بر اساس خبر رسیده، چهارمین برنامه شب نویسنده با حضور غلامرضا امامی نویسنده و مترجم در کتابفروشی‌هوپا قبا عصر پنجم بهمن‌ماه برگزار شد.

در این نشست امامی با اشاره به اتفاقاتی که در کودکی او را به خواندن سوق داد،  اظهار کرد: برای من آشنایی با ادبیات و کتاب و داستان با شنیدن آغاز شد. در کودکی ما یک رادیو آندریای کوچک در خانه داشتیم و من شیفته صدایی بودم که ظهرهای جمعه از آن بلند می‌شد و می‌گفت سلام بچه‌ها و قصه‌های ایرانی را برای ما می‌خواند. آن صدا هنوز در گوشم است و افسوس می‌خورم که مقامات فرهنگی در ایران هنوز صاحب آن صدا یعنی مرحوم صبحی مهتدی را پاس نمی‌دارند، کسی که کودکان بسیاری را در این سرزمین با داستان آشنا کرد و عشق به خواندن و نوشتن را در آن‌ها پدید آورد.

او ادامه داد: در کنار این صدا من از سال دوم دبستان مشترک نشریه‌ای به نام دانش‌آموز بودم و در آن داستان روبنسن کروزوئه را دنبال می‌کردم و همیشه برایم این سوال وجود داشت که چرا غلام همراه روبنسن در این داستان نامش جمعه بوده است. از کودکی دو شغل را دوست داشتم یکی مدیریت هتل و دیگری رئیس قطار بودن را که یکی به خاطر امکان آشنایی و دیدار با مردمان بسیار بود و دیگری به خاطر لباس زیبایی که داشت. با این همه تقدیر چیز دیگری بود. پدرم پزشک قطار بود و او بود که من را با داستان‌های ژول ورن آشنا کرد و خواندن را برای من مبدل به بالی کرد برای پرواز. سفر ما به مشهد برای من امکان آشنایی با انجمن‌های ادبی مشهد را فراهم کرد و در آن‌جا بود که به پیشنهاد دوستانم در ۱۶ سالگی نخستین کتابم با عنوان «ارزش تقلید» را که بر مبنای یک سخنرانی اجتماعی نوشته شده بود منتشر کردم. از آن سال‌های مشهد خاطرات خوبی دارم از جمله معماری زیبای پیرامون حرم مطهر را که متاسفانه امروز از بین رفته و جایش را معماری‌ای گرفته که نه شرقی است و نه غربی.

امامی در ادامه با اشاره به اقامت خود و خانواده‌اش در خوزستان و آشنایی‌اش با زبان عربی گفت: من این زبان را با اختیار یاد گرفتم و همین آشنایی سبب شد در سال‌های حضورم در کانون به پیشنهاد مرحوم طاهباز سفری به قاهره و نمایشگاه کتاب آن داشته باشیم. در این سفر  کتاب کانون  را که به عربی ترجمه کرده بودم و با نقاشی‌های ایرانی منتشر شده بود، عرضه کردیم که مورد استقبال زیادی قرار گرفت. در این سفر همجواری غرفه ما با غرفه کشور فلسطین باعث آشنایی من با کتاب ‌«القندیل الصغیر» از غسان کنفانی شد. او این کتاب را با نقاشی‌های خودش تالیف کرده بود و در واقع این قصه‌ها را برای خواهرزاده‌اش نوشته بود که البته هر دو در انفجاری تروریستی شهید شدند. این کتاب اولین ترجمه من از زبان عربی به فارسی بود که در کانون منتشر شد اما می‌خواهم امروز درباره این کتاب گله کنم. کانون اخیرا این اثر را با نقاشی‌های دیگری بازنشر کرده است و وقتی سوال کردم که چرا بدون اطلاع من چنین کرده‌اند، پاسخ دادند که می‌خواهیم در جشنواره‌ای خارجی شرکت کنیم و جایزه بگیریم که البته شرکت کردند و جایزه هم نگرفتند. من به این موضوع بسیار معترضم. این اتفاق بدون اطلاع من بوده و اگر می‌خواهند این‌گونه تجدید چاپش کنند بهتر است که دیگر اصلا چاپش نکنند.

او در بخش دیگری از این نشست این‌گونه ابراز عقیده کرد: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مدت‌هاست که از خط و روالش خارج شده و نوعی قشری‌گری و تعصب و دفع در آن حاکم است. علت دوری من از آن هم همین است.

امامی سپس با اشاره به انتشار کتاب‌های تازه‌ای از جانی روداری در نشر هوپا گفت: روداری تنها ایتالیایی است که برگزیده جایزه اندرسن شده و مجموعه آثارش به پیشنهاد ناشر و با رعایت کپی‌رایت از ایتالیایی به فارسی ترجمه شده است. 

این مترجم همچنین به ماجرای آشنایی‌خودش با زکریا تامر اشاره کرد و گفت: تامر مبدع سبک رئالیسم جادویی پیش از مارکز است. از او کتابی با عنوان «پندهای ناشنیده»  و «رعد» را ترجمه و منتشر کرده‌ام و به زودی کتابی دیگر از وی با عنوان بهار خاکستری توس نشر کتاب تداعی منتشر خواهد شد. به عنوان نویسنده و مترجم در خارج از ایران وقتی کتابی را برای انتشار عرضه می‌کنم، ادیتور موسسه آن را می‌خواند و برایش نقاشی به عنوان تصویرگر انتخاب می‌شود و در نهایت احترام و با عقد قرارداد منتشر می‌شود. گاه اگر از ادامه کار رضایت نداشتیم این مساله متوقف می‌شود اما در ایران اگر از کار ناشری مثل کانون رضایت نداشته باشی نه می‌شود قرارداد را فسخ کرد و نه جلو انتشار کتاب گرفته می‌شود.

او همچنین گفت: سال‌ها پیش پیشنهاد دادم وقتی کودکی در مدرسه ثبت‌نام می‌کند هر خانواده به رسم یادگار یک کتاب توسط کودکش به کتابخانه مدرسه اهدا کند. این به جایی برنمی‌خورد و می‌توانست عملی شود و کتابخانه همه مدارس را پربار کند. اما حالا باید افسوس بخورم که همه مدارس و کودکانشان موبایل دارند و باید با آن آموزش ببینند و حتی کودکانی در این سرزمین به خاطر نداشتن موبایل خودکشی می‌کنند اما کتاب و کتابخوانی جایی در میان آن‌ها ندارد.

این مترجم همچنین با تقبیح خشونت برای کودکان در کتاب گفت: ترویج خشونت و ایجاد خودی و غیرخودی برای کودکان حرام است. آن‌ها گوهرهای یکپارچه‌ای هستند. همانند آیینه‌ای که شکسته و هر تکه‌اش در جایی فرود آمده است. من به همین اعتبار ژانر وحشت را برای ادبیات کودک نمی‌پسندم. دنیای پیرامون ما به اندازه کافی سیاه و خشن هست. ما به اندازه کافی در دنیای فعلی خشونت داریم، سیلی زدن به گوش سرباز را داریم بهتر است که در ادبیات و داستان دیگر این سیاهی‌ها را حداقل برای کودکان وارد نکنیم.

منبع: ایسنا

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر